گرد فراموشی بر چهره بازارچه دردشت

بازارچه دردشت یادگاری است از اصفهان پر ابهت سلجوقی که یکی از آبادترین شهرهای جهان در 1000 سال پیش بود. رفته رفته اما از شکوه دردشت کاسته شد و در این سه دهه اخیر نیز در پی بمباران زمان جنگ و ساخت خیابان ابن سینا وضع این بازارچه بکلی تغییر کرد و این روزها گرد فراموشی بر چهره آن نشسته است.

الهام باطنی/اصفهان امروز: بازارچه دردشت این روزها، جایی در میانه خیابان ابن‌سینا، آرام و بی‌صدا به زوال می‌رود. دردشت کانون قدرت و بارگاه حکومت سلجوقیان بوده، در هزار سال پیش، زمانی که اصفهان یکی از پرجذبه‌ترین و مهمترین شهرهای آن روزگار جهان بود. بازارچه‌ آن همچنان پابرجاست گو اینکه از زمان صفویه که بازار اصفهان به سمت میدان نقش جهان رشد کرد از مرکزیتش فروکاست و به گفته کاسب‌های آن، در آخرین تغییرات شهری نیم قرن گذشته هم به خاطر ساخت خیابان ابن‌سینا ازیک‌طرف و خرابی موقتی بازار درنتیجه بمباران سال‌های جنگ از طرف دیگر، نقش و کاکرد مهم شهری‏اش را از دست داد و دیگر قد راست نکرد.
منصور کتیرایی که حدود پنجاه سالش است و در مغازه پولک‫ و نبات‫سازی یادگار‫مانده از پدرش در این بازارچه کار می‌کند، سال‌هایی را یادش می‌آید که هنوز خیابان ابن‌سینا وجود نداشت و برای همین، کسانی که از خیابان کاوه و حومه آن مثل خورزوق و گز و برخوار می‌خواستند بروند بازار ریسمان در سبزه‌میدان، می‌آمدند بابلدشت و بعد از بازارچه دردشت می‌رفتند به آنجا. او رونق آن روزهای بازارچه دردشت را این‌طور تعریف می‌کند: «ظهر که می‌شد این‌قدر بازارچه شلوغ می‌شد که نمی‌شد توی آن راه رفت، مثل الان بازار بزرگ که یک‌دفعه شلوغ می‌شود و همه به هم می‌تابند. عصرها هم همه می‌آمدند اینجا برای خرید و امورات کاسب‌های بازارچه هم اصلاح می‌شد. تمام مغازه‌ها هم باز بود.»‬‬‬
زمانی که خیابان ابن‌سینا را انداختند، رونق بازارچه از دست رفت و اغلب دکان‌ها تعطیل شد. حالا هم به گفته کتیرایی، از هر پنج دکان، سه دکان بسته‌شده و کاسبی در بازارچه کساد شده و رونق ندارد. او می‌گوید: «الان فقط تولیدی‌های باسابقه مانده‌اند و یک‫سری کاسب‌های قدیمی، مثل من که پدرم اینجا پولکی‫سازی داشت و هنوز هم توی بازارچه مغازه داریم.»‬‬
دردشت در دهه ها پیش، پاتوق خوراکی‫فروشی‌های جورواجور بود. کتیرایی آن روزها را چنین توصیف می‌کند: «این بازارچه آن روزها چهار نانوایی داشت، یک سنگکی و سه تافتون، چهار پنج‌تا بقالی و لبنیاتی و چهارتا سبزی‌فروشی. مغازه پولک و نبات‫سازی هم هفت هشت‌تا بود. عطاری و سقط‫فروشی هم داشتیم و دو تا آشپزی هم بود که صبح‌ها حلیم و عدس و ظهرها بریان درست می‌کردند. شاید الان دو سه تا لبنیاتی و دو تا نانوایی و یک سبزی‌فروشی مانده، آشپزها هم رفتند.»‬‬‬
این بی‌رونقی روی ارزش مغازه‌ها هم اثر گذاشته، کتیرایی می‌گوید: «ارزش مغازه‌ها کم شده، متری 30 میلیون تومان، ارزش سرقفلی مغازه‌های خیابان ابن‌سیناست و مغازه‌های بازارچه، زمین و ملک و سرقفلی باهم، متری سه میلیون تومان.»
کاسبان بازارچه توقع داشته‌اند نهادهای شهری زیر بغل این بازارچه کهن‌سال را بگیرند و بلندش کنند، کتیرایی می‌گوید: «ما انتظار داشتیم شهرداری بازارچه را تبدیل به یک بازار روز کند تا مردم برای خرید در آن رفت‌وآمد کنند و چهارتا کاسب هم کار کنند، به‌جای این‌که این‌همه بازار کوثر بسازد.»
شهرداری، کاروانسرای زیر بازارچه را که یک در آن به کوچه مسجد آقانور می‌خورد و یک درش به وسط و در دیگرش به اول بازارچه، خریده و مرمت کرده و می‌خواسته آن را هتل کند، اما به گفته کتیرایی حالا به حال خود ولش کرده‌اند و دوباره درش را بسته‌اند: «آن‌ها به دنبال فروش کاروانسرا به بخش خصوصی بودند، اما ظاهرا کسی آن را نخریده است.»
رضا یکدانه، کانال‫کش کولر هم که 45 سال است در بازارچه دردشت مغازه دارد، خاطراتی از گذشته این بازارچه به یاد می‌آورد. از روزهایی که به کسی که قند و چای و نان‫خشکه می‌فروخته، سقط‫فروش می‌گفته‌اند و به کسی که ماست و پنیر و کره و شیر داشته، بقالی. یکدانه از وقتی به خاطر زیاد بالا رفتن از راه‌پله به دلیل اقتضای شغلش، آرتوروز پا گرفته، دیگر نمی‌تواند کار کند و به قول خودش، فقط برای این‌که بیکار نباشد، چهارتا لوله بخاری و منقل آورده در مغازه‌اش که کسی هم نمی‌خرد.‬‬‬
او که خودش اهل خیابان عبدالرزاق است، از روزهای بمباران می‌گوید که طاق مغازه‌های بازارچه خراب‌شده بود، بعدازآن البته به خاطر خطری که داشت، این بازارچه را مرمت کردند و مغازه‌های بازارچه دوباره باز شد، اما گویی قرار بود این بمباران نقطه آغاز سقوط باشد در حیات این بازار که قبلا بروبیا و شلوغی داشته، یکدانه می‌گوید: «بعد از بمباران ورق برگشت. خرده‌خرده کاسبی نشد و یکی‌یکی دکان‌ها بستند.»او مغازه‌های روزگار گذشته این بازارچه را چنین توصیف می‌کند: «یک سقط‫فروشی بود که حالا پسرش، سوپری بازکرده بغل کامسرا (کاروانسرا) و آن‌طرفش را هم انبار کرده است. حاج محمدعلی میوه‌فروش هم بود که حالا پسرش علی، جایش، دکانی بازکرده است. کله‌پاچه‫فروشی هم دید فایده ندارد، بست و رفت و حالا یک بافنده به‌جایش آمده، دو تا دکان آن‌طرف‌تر آن‌هم نقره‫سازی شده که قبلا میوه‌فروشی بود. یک قصاب هم پهلویش بود که طاقش خراب‌شده و آن‌هم بسته است. یک کله‌پزی و قصابی و نانوایی و سبزی‌فروش و تعمیرگاه یخچال هم بود که هنوز هم هست. حاج‫هاشم قصاب هم بود که فوت کرده. مغازه برقی هم بود که حالا بسته و یک پولکی‫ساز که دکانش انباری شده است. »‬‬‬‬‬‬
حمام دردشت هم روزگاری به‫راه بوده و مردم می‌رفتند، اما از وقتی مردم در خانه‌هایشان حمام‌دار شدند، دیگر کسی به آنجا نرفت و درش بسته شد. حالا پنج سالی است مرمت‌شده و کارکرد یک فضای اداری را پیداکرده است. سه سقاخانه هم در بازارچه دردشت بوده است، که ماجراهای خودشان را دارند.‬
این بازارچه سنتی، مسجدهای بنامی هم داشته، به گفته یکدانه: «مسجد آقانور بود و مسجد چهاری. مسجد پاسنگ هم بود که حالا اسمش، مسجدالهادی شده است.»‬
بازارچه دردشت آن روزها محل گذر بوده و مردم از طریق آن به بازارهای سبزه‌میدان می‌رفتند، اما از وقتی خیابان ابن‌سینا را کشیدند، دیگر کسی از داخل آن عبور نمی‌کند.
بازارچه دردشت و کاسبان سن‫وسال‫دارش، این روزها فراموش‌شده‌اند و در گوشه‌ای از خیابان نوساز ابن‌سینا گرد فراموشی می‌خورند، کاسبانی که صدای آنها در غرش موتور ماشین‌هایی که تند از میان بازارچه می‌گذرند، گم می‌شود.‬‬
ارسال نظر