زابلیان؛ گنجینه دار هنر چیتسازی اصفهان
مرتضی زابلیان، زندگیاش در چیت و چیتسازی گذشته است. او یک فدایی چیتسازی اصفهان است، آموزش دیده کارگاه های قدیمی بازار چیتسازها زیر نظر استادکاران قدیمی این هنر. آنچنان شیفته این هنر-حرفه که تلاش بسیاری با دست خالی در حفظ اصالت تاریخی و گذشته این هنر دست اصفهانی به خرج داده به طوری که از 10 سال گذشته تا امروز او بهرغم مشکلات مالی، اقدام به خریداری و جمع آوری پارچههای چیتسازی و قلمکار مربوط به دوره صفویه و قاجار کرده است، یک گنجینه ارزشمند هنر شهری.
شیما خزدوز/اصفهان امروز: «نوجوان که بودم وقتی به شاگردی اخوان چیتساز درآمدم، چهل تا پادو بودیم که ساعت پنج تا هفت به همراه استادکاران قلمکار اصفهان، کنار زایندهرود و اغلب پل شهرستان یا پل مارنان، برای سه مرحله شستوشوی پارچه چیت حاضر میشدیم. اخوان چیتساز جزء قدیمیترین و شاخصترین هنرمندان چیتساز و قلمکار اصفهان بودند. کارگاه و مغازهشان در سرای چیتسازهای بازار بود، جایی که این سالها جز خرابهای بیش نیست. بازار چیتسازها تا دهه 70 بیشتر نتوانست هنرمندان قلمکار و چیتساز را در خود حفظ کند.»
مرتضی زابلیان متولد 1335 یکی از چیتسازان شاخص اصفهان است. او سالها شاگردی و هنرآموزی استادکاران قدیمی این هنر را در کارنامه دارد. «سه سال در کارگاه اخوان چیتساز شاگردی کردم. در ابتدای کار فقط پُچه (ساختن رنگ برای مهر و چاپ قلمکار) میزدم؛ اما در حین انجام این کار به دستور استادکار باید به مراحل کار کردن استاد هم توجه و تمرکز میکردم.»
وی میگوید: «هر هنری ریزهکاری و فوتوفنهایی دارد. آن دوره شروع فعالیت در این حرفه بدون دو یا سه سال پادویی معنایی نداشت. بهغیراز کارگاه اخوان چیتساز مدتی هم شاگرد عزیزالله عطریان شدم که در سرای سنگتراشها در بازار نجارها کارگاه چیتسازی داشت و او هم از شاخصهای این هنر در اصفهان بود. او قالبهای قدیمی را اجاره میکرد و با دلوجان و حوصله به یاد قدیمیها طرح میزد. من باآنکه سه سال زیر نظر اخوان چیتساز دورهدیده بودم اما دوباره پادو و شاگرد استاد عطریان شدم تا تمام زیروبم کار را فرابگیرم.»
زابلیان از جدی بودن فضای کاری و اهمیت هنرها و حرفه چیتسازی چنین میگوید: «یادم میآید استاد عطریان به من گفته بود برای ساختن رنگ دوم، گل سرخ را داخل قدح بسابم و بعد با روغن چراغ و روغن کنجد که قطرهقطره اضافه میکردم آن را مخلوطکنم. حدود پنج روز من این مواد را با دستم ورز دادم و به استاد گفتم آیا کافی است و او در جواب گفت کافی نیست، چقدر زود خسته شدی! تا حدی باید مواد را ورز بدهی تا عین آینه شفاف شود و مژه چشمت را در آن ببینی.»
تاریخ چیتسازی در اصفهان همواره فرازوفرودهایی داشته است. «دهه 20 در فاصله بین جنگ جهانی اول و دوم، چیتسازی و قلمکار مدتی با افول روبهرو میشود. دورهای که پارچههای از جنس پلیاستر و به قول اصفهانیها بشوروبپوش از روسیه وارد میشود و کیفیت پایینی هم داشته؛ که هم به بیکیفیتی و هم تعطیل کارخانهها به رکود این هنر در اصفهان دامن میزند تا آنجا که قالبها و مهرهای قلمکاری در اصفهان سوزانده میشود. استادکاران بنام اصفهان ازجمله اخوان چیتساز، عزیزالله عطریان و عباس گیاهی و استاد حسن مُشتی بهاتفاق، پارچههای چلوار و کرباس قدیم کاشان را جایگزین پارچههای بیکیفیت روسی میکنند و دوباره این هنر در اصفهان رونق میگیرد.»
به گفته زابلیان در پی رونق و تجدید حیات چیتسازی در اصفهان و توجه و تقاضای گردشگران خارجی، در چند دهه اخیر عدهای به پشتوانه سرمایه خود، اقدام به تولید انبوه اما کیفیت پایین و لحاظ نکردن تجربه و تخصص در این هنر میکنند، اقداماتی که این صنعت هنر اصیل را در سراشیبی سقوط کشانده است.
اما زابلیان در میان همه این نابسامانیها که این هنر با آن دستبهگریبان بوده است، طی این سالها باوجود محدودیتهای اقتصادی، خود اقدام به جمعآوری و خریداری بیش از 600 اثر عتیقه قلمکار و چیت و حدود 120 مهرو قالب قدیمی مربوط به دورههای مختلف تاریخی اصفهان کرده است. اغلب طرحهای اصیل و کمیاب را دوباره به مرحله تولید و بازآفرینی رسانده که همگی موفق به کسب عناوین مهر اصالت یونسکو و هفت نشان کشوری شده است.
او دراینباره میگوید: «حدود 700 اثر از دورههای مختلف تاریخی مثل صفویه و قاجار را به شکل خانگی خریداری کردم. عتیقههای که در صندوقهای قدیمی نسل به نسل، در خانوادهها تا به امروز حفظشده بودند. مثل بقچه و قطیفه حمام، سفره، پرده، روتختی و حتی قالبهای قدیمی طرح پروانه و شاخ گوزن. با الهام و الگوگیری از آنها از ده سال گذشته تا امروز، رنگها و سبکهای قدیمی و نوآوری روی چلوار را بازآفرینی کردم.»
«آثار عتیقه خریداریشده را در اغلب نمایشگاههای تهران و سازمان میراث فرهنگی و صنایعدستی به نمایش گذاشتم که هم بازدیدکننده داخلی داشت هم خارجی؛ اما من یک هنرمند بدون پشتوانه مالی هستم، تعدادی از آثاری که جمعآوری شد بهوسیله مجموعهداران ایرانی خریداری شد. تا چه زمانی میتوانم آنها را نگهداری کنم، وقتیکه بایدسختی تامین اجاره خانه و مغازهام را تحملکنم؟ اگر موزههای ملی به این آثار بیتوجهی کنند، قطعاً در آینده میراث ما در موزههای کشورهای دیگر به نمایش گذاشته میشود.»
زابلیان میافزاید: «چگونه بدون پشتوانه مالی میتوانم به شکل کارگاهی، اصالتهای قدیمی در این هنر را به هنرجویان نسل جدید انتقال دهم؟ این هنر متعلق به ایران و اصفهان است و به علت تنوع زیاد طرحهای قدیمی و ظرافتهای ویژه آن، هنوز چینیها نتوانستهاند بدل آن را تولید کنند. من حتی در نمایشگاههای که آثار عتیقه را به نمایش گذاشتم، بههیچعنوان به گردشگر چینی اجازه عکس گرفتن از این آثار را ندادم.»
مرتضی زابلیان متولد 1335 یکی از چیتسازان شاخص اصفهان است. او سالها شاگردی و هنرآموزی استادکاران قدیمی این هنر را در کارنامه دارد. «سه سال در کارگاه اخوان چیتساز شاگردی کردم. در ابتدای کار فقط پُچه (ساختن رنگ برای مهر و چاپ قلمکار) میزدم؛ اما در حین انجام این کار به دستور استادکار باید به مراحل کار کردن استاد هم توجه و تمرکز میکردم.»
وی میگوید: «هر هنری ریزهکاری و فوتوفنهایی دارد. آن دوره شروع فعالیت در این حرفه بدون دو یا سه سال پادویی معنایی نداشت. بهغیراز کارگاه اخوان چیتساز مدتی هم شاگرد عزیزالله عطریان شدم که در سرای سنگتراشها در بازار نجارها کارگاه چیتسازی داشت و او هم از شاخصهای این هنر در اصفهان بود. او قالبهای قدیمی را اجاره میکرد و با دلوجان و حوصله به یاد قدیمیها طرح میزد. من باآنکه سه سال زیر نظر اخوان چیتساز دورهدیده بودم اما دوباره پادو و شاگرد استاد عطریان شدم تا تمام زیروبم کار را فرابگیرم.»
زابلیان از جدی بودن فضای کاری و اهمیت هنرها و حرفه چیتسازی چنین میگوید: «یادم میآید استاد عطریان به من گفته بود برای ساختن رنگ دوم، گل سرخ را داخل قدح بسابم و بعد با روغن چراغ و روغن کنجد که قطرهقطره اضافه میکردم آن را مخلوطکنم. حدود پنج روز من این مواد را با دستم ورز دادم و به استاد گفتم آیا کافی است و او در جواب گفت کافی نیست، چقدر زود خسته شدی! تا حدی باید مواد را ورز بدهی تا عین آینه شفاف شود و مژه چشمت را در آن ببینی.»
تاریخ چیتسازی در اصفهان همواره فرازوفرودهایی داشته است. «دهه 20 در فاصله بین جنگ جهانی اول و دوم، چیتسازی و قلمکار مدتی با افول روبهرو میشود. دورهای که پارچههای از جنس پلیاستر و به قول اصفهانیها بشوروبپوش از روسیه وارد میشود و کیفیت پایینی هم داشته؛ که هم به بیکیفیتی و هم تعطیل کارخانهها به رکود این هنر در اصفهان دامن میزند تا آنجا که قالبها و مهرهای قلمکاری در اصفهان سوزانده میشود. استادکاران بنام اصفهان ازجمله اخوان چیتساز، عزیزالله عطریان و عباس گیاهی و استاد حسن مُشتی بهاتفاق، پارچههای چلوار و کرباس قدیم کاشان را جایگزین پارچههای بیکیفیت روسی میکنند و دوباره این هنر در اصفهان رونق میگیرد.»
به گفته زابلیان در پی رونق و تجدید حیات چیتسازی در اصفهان و توجه و تقاضای گردشگران خارجی، در چند دهه اخیر عدهای به پشتوانه سرمایه خود، اقدام به تولید انبوه اما کیفیت پایین و لحاظ نکردن تجربه و تخصص در این هنر میکنند، اقداماتی که این صنعت هنر اصیل را در سراشیبی سقوط کشانده است.
اما زابلیان در میان همه این نابسامانیها که این هنر با آن دستبهگریبان بوده است، طی این سالها باوجود محدودیتهای اقتصادی، خود اقدام به جمعآوری و خریداری بیش از 600 اثر عتیقه قلمکار و چیت و حدود 120 مهرو قالب قدیمی مربوط به دورههای مختلف تاریخی اصفهان کرده است. اغلب طرحهای اصیل و کمیاب را دوباره به مرحله تولید و بازآفرینی رسانده که همگی موفق به کسب عناوین مهر اصالت یونسکو و هفت نشان کشوری شده است.
او دراینباره میگوید: «حدود 700 اثر از دورههای مختلف تاریخی مثل صفویه و قاجار را به شکل خانگی خریداری کردم. عتیقههای که در صندوقهای قدیمی نسل به نسل، در خانوادهها تا به امروز حفظشده بودند. مثل بقچه و قطیفه حمام، سفره، پرده، روتختی و حتی قالبهای قدیمی طرح پروانه و شاخ گوزن. با الهام و الگوگیری از آنها از ده سال گذشته تا امروز، رنگها و سبکهای قدیمی و نوآوری روی چلوار را بازآفرینی کردم.»
«آثار عتیقه خریداریشده را در اغلب نمایشگاههای تهران و سازمان میراث فرهنگی و صنایعدستی به نمایش گذاشتم که هم بازدیدکننده داخلی داشت هم خارجی؛ اما من یک هنرمند بدون پشتوانه مالی هستم، تعدادی از آثاری که جمعآوری شد بهوسیله مجموعهداران ایرانی خریداری شد. تا چه زمانی میتوانم آنها را نگهداری کنم، وقتیکه بایدسختی تامین اجاره خانه و مغازهام را تحملکنم؟ اگر موزههای ملی به این آثار بیتوجهی کنند، قطعاً در آینده میراث ما در موزههای کشورهای دیگر به نمایش گذاشته میشود.»
زابلیان میافزاید: «چگونه بدون پشتوانه مالی میتوانم به شکل کارگاهی، اصالتهای قدیمی در این هنر را به هنرجویان نسل جدید انتقال دهم؟ این هنر متعلق به ایران و اصفهان است و به علت تنوع زیاد طرحهای قدیمی و ظرافتهای ویژه آن، هنوز چینیها نتوانستهاند بدل آن را تولید کنند. من حتی در نمایشگاههای که آثار عتیقه را به نمایش گذاشتم، بههیچعنوان به گردشگر چینی اجازه عکس گرفتن از این آثار را ندادم.»