ماجرای کانال چنگال جنجالی چه بود؟

مدتی است که یک چنگال گوی رقابت توجه را در فضای مجازی به خودش اختصاص داده است! عکسی از این چنگال هر روز در یک کانال تلگرامی پست می‌شود. اما داستان این چنگال مشهور چیست؟

مدتی است که یک چنگال گوی رقابت توجه را در فضای مجازی به خودش اختصاص داده است! عکسی از این چنگال هر روز در یک کانال تلگرامی پست می‌شود. اما داستان این چنگال مشهور چیست؟


مجله مهر: بعضی گفتند شکست عاشقی است، برخی دیگر موضوعات فلسفی را پیش کشیدند و کسانی هم گفتند فاز طرف را نمی‌دانند! ماجرا درباره یک کانال تلگرامی است، کانالی که تقریبا ۹ ماهی می‌شود راه افتاده، البته این تاریخ تخمینی را از بررسی پست‌های این کانال بدست آوردیم.

۱۲ نوامبر ۲۰۱۵ عکسی از یک «چنگال» که اتفاقا کیفیت بالایی هم ندارد، روی کانالی با نام «عکسی یکسان از یک چنگال برای هر روز» آپلود می‌شود! بعد از آن هر روز، روزی یک بار همین عکسِ بی‌کیفیت بدون هیچ یادداشتی منتشر شده است تا همین امروز که همچنان این روند ادامه دارد و تا امروز در حدود ۵۹۰ عکس چنگال د کانال قرار گرفته است.

تا دو هفته قبل که کانال را ایرانی‌ها کشف کنند، بیشتر از ۶ تا هفت هزار عضو نداشت، اما این دیکتاتوری دیدن عکس چنگال در نظر ایرانی‌ها تا حدی خوش آمده که خیلی‌ها دنبال ماجرای چنگال را گرفته‌اند و حتی عضو کانال شده‌اند! عضویتی که خودشان هم دلیلش را نمی‌دانند و شاید حتی به این امید هستند که تغییری در روند کاری گرداننده یا گردانندگان کانال ایجاد شود.




البته حالا که بیشتر از ۴۲ هزار نفر عضو آن شده‌اند و این افزایش چشمگیر در مدت زمان چند هفته را تنها می‌توان به پای ایرانی‌های که آن را کشف کرده‌اند، نوشت؛ اظهار نظرهای مختلفی هم درباره چرایی این تصاویر می‌توان دید.

اینکه این چنگال متعلق به عشق صاحب کانال است و آخرین چزی بوده که به آن دست زده و بعد هم از دنیا رفته، یکی از اصلی‌ترین نظریه‌هاست! تا جایی‌که برایش ابراز همدردی می‌کردند! البته این صحبت هم از جایی شروع ش که یک ایرانی با استفاده از همین عکس صفحه اینستاگرام ساخته و در جواب یکی از کسانی که دلیل کارش را پرسیده از شکست عشقی حرف زده است.



مباحث فلسفی را هم اضافه کنید، اینکه بعضی‌ها از فیلم «باشگاه مشت‌زنی» دیوید فینیچر و دیالوگی که در فیلم گفته می‌شود، یاد می‌کنند؛ «همه‌چیز یک کپی از یک کپی از یک کپی است.» و می‌گویند منظور از اینکه یک عکس را هر روز تکرا می‌کنند، این است که به ادامه دادن ادامه می‌دهند، به این معنی که زندگی یک تکرار است و فقط ادامه می‌دهند. احتمالا هم یک مفهوم تکراری و کسالت‌بار را با راه‌اندازی این کانال و انتشار عکس‌ها دنبال می‌کنند.

در جست‌وجوی حقیقت

اما واقعیت چیست؟ برای جواب این سوال باید منشا کانال را پیدا می‌کردیم، در جست‌وجوها به صفحه فیس‌بوکی با همین نام رسییدیم که از دوم نوامبر ۲۰۱۴ تا ۲۰ نوامبر ۲۰۱۶ در آن پست وجود داشت. دقیقا همین چنگال حاضر در کانال!

از ظاهر کلی صفحه فیس‌بوک این تصور به وجود می‌آمد که توسط یک فرد خارجی ادراره می‌شود و برخی از عکس‌هایی که طی سال‌های اول در صفحه قرار می‌گرفتند، نوشته‌هایی همراهشان ضمیمه شده، مانند اینکه «نزدیک سال نو میلادی است و هدیه کریسمس چه می‌خواهید؟» یا سال جدید را تبریک گفته بودند.

در همین یادداشت‌ها متنی وجود داشت که صاحب صفحه اعلام کرده بود به زودی قصدش از راه‌اندازی این صفحه را اعلام می‌کند و در یکی از پست‌های بعدی که در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۴ منتشر کرده، متن بلندی با عنوان «داستان کریسمس» را برای مخاطبان صفحه نوشته بود و توضیح داده بود که « خانمها و آقایان، دختران و پسران، حول آتش گرد آیید تا داستان شگفت انگیز کریسمس را برایتان تعریف کنم.


روزی روزگاری پسر جوانی به نام دِین در حال تدارک جشن تولدش بود. من هم تصمیم گرفتم از طریق فیس بوک تولدش را تبریک بگویم، چون آنچنان دوست صمیمی او نیستم. او از من تشکر کرد و از آنجایی که می‌دانست چند صفحه را مدیریت می‌کنم، عکس این چنگال را فرستاد واز من پرسید «شکلکم چطور است؟» و من هم پاسخ دادم «شگفت‌اور است» و تصمیم گرفتم به او نشان دهم چقدر چنگالش واقعا زیباست؛ بنابر این یک صفحه اختصاصی برای این چنگال درست کردم و الان شاهد وضعیتی هستیم که بیش از سه هزار طرفدار دارد و حتی چنگال محبوبی هستیم.»

با خواندن این جملات به نظر می‌رسد تمام نظریه‌های قبلی را باید رد کنیم و این‌طور به قضیه نگاه کنیم که ما ایرانی‌ها از داستان ساختن برای اتفاقات لذت می‌بریم!

امروز اگر در شبکه‌های مجازی عبارت «عکس یکسان از ...» را جست و جو کنید به صفحه‌های مختلف و متفاوتی می‌رسید که هرکدام یک عکس را هر روز بازنشر می دهند و مطمئن باشید هیچ نکته و ماجرای خاصی برای این کار وجود ندارد! شاید برخی افراد فقط از اینکه دست به کار سوال برانگیز بزنند، لذت می‌برند و بدتر از عده‌ای که از این تکرارهای بی‌معنی لذت می‌برند، کسانی هستند که این تکرار پوچ را دنبال می‌کنند و به دنبال پیدا کردن فلسفه‌ای برای آن هستند!

ارسال نظر