محسن من رفت که امام خامنهای تنها نباشد
من نوشته بودم که محسن من رفت که امام خامنهای تنها نباشد که این را به همه بگوید، شهید من خیلی عاشق امام خامنهای بود و خیلی عجیب ایشان را دوست داشت و رفت به خاطر اینکه امام خامنهای تنها نباشد؛ من از همه میخواهم که راهش را ادامه بدهند.
مدافعان حرم مردان مردی هستند که با خون خود عالمی را زنده میکنند و این عالم میتواند ابعاد جغرافیایی متفاوتی را در بربگیرد؛ گاهی به وسعت فهم مردمان آن ایام میشود احیاکننده یک شهر در ماه خدا و یکبار هم میشود احیاکننده کشور و بلکه جهان و شهید محسن حججی از آن نمونههایی است که از روز انتشار خبر اسارت و شهادتش با عکسی مملو از اقتدار و ابهت که از او منتشر شد همهجا را فراگرفته است؛ از بازیگر تا سیاستمدار، از ورزشکار و خواننده و از شاعر و افراد بهظاهر عادی جامعه همه یکصدا شدند و وسعت نگاه و رفتار و شهادت غریبانه این جهادگر مدافع حرم را گرامی داشتند. به گزارش فارس، اما همه عکسالعملها یکطرف و عکسالعمل خانواده بهویژه همسر زینبیاش یکطرف، همسری که خودش خبر شهادت همسرش را نشر داد و در نخستین پیامش بویی از ترس و اضطرار دیده نشد و هر چه بود همانند نگاه شهید مدافع حرمش عزت و اقتدار بود . خانم عباسی درباره نخستین حضور همسرش در جبهه نبرد با تکفیریها در سوریه گفت: سفر اول آقا محسن 2 سال پیش بود و سفر امسال که ختم به شهادت شد سفر دومشان به سوریه بود؛ برای سفر اول خیلی اصرار به رفتن داشتند و داوطلب بودند که قسمتشان هم شد، آن زمان من باردار بودم و از من خواهش کردند که این موضوع را به کسی نگویم تا مشکلی در رفتنشان پیش نیاید، من هم چون مشوق اصلیشان بودم این موضوع را به کسی نگفتم، بعد از رفتنشان که این موضوع را به بقیه گفتم همه شوکه شدند که چه طور به رفتنش راضی شدهام. همسر شهید از بستن ساک همسرش گفت و از اتیکت نصبشده به لباس همسرش صحبت کرد: جالب این است که ساک شوهرم را خودم بستم؛ اتیکتی هم روی پیراهنش بود با عبارت «جؤن خادم المهدی»، این اتیکت را روزی باهم رفتیم نوشتیم، به من گفت که این اتیکت را میشود برای من به لباسم نصب کنی و من گفتم بله؛ دفعه اول اعزام به شهید لباس داده بودند، این سری گفت که لباسهای خودم را میبرم، چون بیتالمال و نو است و برای اینها هزینه شده است و من اگر بروم آنجا دوباره لباس میدهند که یکی دیگر میتواند از این لباسها استفاده کند و من به لباس خودش اتیکت «جؤن خادم المهدی» را دوختم، بعد از دیدن عکس هم دیدم که هنوز اتیکت به لباسش هست؛ همه میگفتند که فتوشاپ است چون آنجا اتیکت استفاده نمیشود تا اینکه خودم گفتم این اتیکت را من به لباسش نصب کردم. وی نحوه آگاهی از شهادت همسرش را اینگونه روایت کرد: معمولاً خبر که نه پیام شهادت را میگویند چه طور به همسر شهید بگوییم که شوکه نشود؛ جالب این است که خبر اسارتش را خودم خواندم و به بقیه اطلاع دادم، در صفحههای مجازی عکسش را دیدم و به پدر و مادرم و بقیه اطلاع دادیم که متوجه شدهایم اسیرشده است؛ ساعت سه بامداد بود که دیدیم عکسی منتشرشده که نوشته «شهید بیسر شهادتت مبارک»، من با دیدن این عکس شوکه شدم و گفتم که هنوز امید دارم و امکان ندارد، کانال منتشرکننده عکس وقتی دید که من ناراحت شدم، عکس را عوض کرد؛ اینها فکر کردند که ما میدانیم که سر آقا محسن را جدا کردند؛ ده دقیقه بعد دیدیم همهجا زدند که «شهادت محسن حججی شهید بیسر مبارک». وی ادامه داد: من نوشته بودم که محسن من رفت که امام خامنهای تنها نباشد که این را به همه بگوید، شهید من خیلی عاشق امام خامنهای بود و خیلی عجیب ایشان را دوست داشت و رفت به خاطر اینکه امام خامنهای تنها نباشد؛ من از همه میخواهم که راهش را ادامه بدهند. وی از بزرگترین آرزویش گفت: انشاءالله بتوانم یادگار شهید، علی آقا را طوری تربیت کنم که او هم فدایی شود، شهید شود و انشاءالله زندگی خودم و پسرم هم ختم به شهادت شود. وی بازگشت پیکر شهید را برای تسلی دل پدر و مادرش خواست و گفت: همهجا گفتم که آمدن جسد شهید را فقط برای تسلی دل پدر و مادرش میخواهم، وگرنه تا وقتیکه گمنام هستند هرروز و هر شب حضرت زهرا را میبینند و اگر بیایند و پیکرشان را بیاورند شاید این اتفاق دیگر برایشان نیفتد.