قتل زن کارتنخواب زیر ضربات میله آهنی
زن و مرد جوانی که متهم هستند زن کارتنخوابی را با زدن ضربات متعدد به سرش، به قتل رساندهاند، در جلسه رسیدگی، هریک دیگری را بهعنوان عامل قتل معرفی کردند.
روزنامه شرق : زن و مرد جوانی که متهم هستند زن کارتنخوابی را با زدن ضربات متعدد به سرش، به قتل رساندهاند، در جلسه رسیدگی، هریک دیگری را بهعنوان عامل قتل معرفی کردند.
٢٤ آبان سال ٩٣، مسئولان بیمارستان لقمان در تماس با پلیس، از مرگ مشکوک دختری جوان خبر دادند. آنها به مأموران گفتند آثار شکنجه و کبودی روی بدن این زن وجود دارد که عادی نیست.
با این تماس، مأموران بلافاصله خود را به بیمارستان رساندند و در تحقیقات اولیه، متوجه شدند مقتول دختر جوانی به نام مهرناز است که با ضربات متعدد به سرش جان خود را از دست داده است. مأموران در ادامه از زن و مرد جوانی به نام عباس و فاطمه که مهرناز را به بیمارستان منتقل کرده بودند، تحقیق کردند.
عباس ٢٦ساله در بازجوییها به کارآگاهان گفت: اسفند سال گذشته در میدان راهآهن با مهرناز آشنا شدم. او به شیشه اعتیاد داشت. هنگامی که متوجه شدم مقتول کارتنخواب است، دلم برایش سوخت. برای همین او را به خانه بردم و به او پناه دادم.
این مرد در ادامه گفت: چون مادرم بیمار بود و نمیتوانست راه برود، از مهرناز خواستم پرستار مادرم شود. او نیز چون خودش را به من مدیون میدانست، این کار را قبول کرد. از آن روز به بعد مقتول از مادرم نگهداری میکرد و شبها کنار مادرم میخوابید؛ تا اینکه روز حادثه ساعت ٩ شب، مهرناز با سروصورت خونی وارد خانه شد. من هم او را به بیمارستان رساندم.
در ادامه تحقیقات، زن جوانی که همراه این مرد بود، در بازجوییها به مأموران گفت: ١١ ماه پیش به دلیل اینکه با همسرم اختلاف داشتم، او و پسر پنجسالهام را ترک کردم. همان روز درحالیکه میخواستم به شهرمان برگردم، با عباس آشنا شدم. او از من خواست در خیابان نمانم و من را به خانهیشان دعوت کرد. در آنجا با مادر، خواهرش و مقتول آشنا شدم.
این زن در ادامه به مأموران گفت: عباس بیشتر اوقات مهرناز را کتک میزد. گاهی اوقات با من نیز درگیر میشد؛ حتی یک بار از من فیلم گرفت و گفت اگر از خانهاش بیرون بروم، فیلم من را پخش خواهد کرد. شب حادثه عباس بار دیگر با مهرناز درگیر شد و با میله جاروبرقی ضربهای به سرش زد. وقتی او از حال رفت، او را داخل اتاق خواب کشید و باز هم چند سیلی محکم به صورتش زد. سپس از اتاق بیرون آمد و وقتی دیدیم مهرناز نفس نمیکشد، با اورژانس تماس گرفت و او را به بیمارستان رساند.
در ادامه تحقیقات، عباس که در بازجوییها دچار تناقضگویی شده بود، بازداشت شد و اعتراف کرد: روز حادثه فاطمه و مهرناز با یکدیگر درگیر شدند. من برای اینکه دعوایشان تمام شود، با آنها درگیر شدم و با میله تی چند ضربه به مهرناز زدم. البته فاطمه هم چند بار سر مقتول را به دیوار کوبید. فاطمه نیز در ادامه تحقیقات بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.
بهاینترتیب، با توجه به اعتراف متهمان و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواستی علیه متهمان صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده قرار گرفت.
در ابتدا، نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت و درخواست قصاص متهمان را کرد. در ادامه، عباس در جایگاه ویژه قرار گرفت و گفت: من قاتل نیستم. روز حادثه فاطمه با مهرناز درگیر شد و سر او را چند بار به دیوار کوبید. من هم زمانی که متوجه شدم حال مهرناز خوب نیست، او را به بیمارستان بردم. این مرد در پاسخ به این سؤال که قبلا چرا به کشتن مهرناز اعتراف کرده است، گفت: من تحت فشار بودم. همچنین فاطمه به من قول داد اگر قتل را قبول کنم، با فروختن زمینهای پدرش من را از زندان آزاد خواهد کرد.
در ادامه، فاطمه در برابر قضات ایستاد و گفت: عباس دروغ میگوید. من قاتل نیستم. زمانی که بازداشت شدم، عباس من را تهدید کرد که اگر قتل را قبول نکنم، خانوادهام را نابود خواهد کرد. من هم ترسیدم و برای همین قتل را گردن گرفتم.
با پایان گفتههای متهمان، ختم جلسه اعلام شد و قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند
٢٤ آبان سال ٩٣، مسئولان بیمارستان لقمان در تماس با پلیس، از مرگ مشکوک دختری جوان خبر دادند. آنها به مأموران گفتند آثار شکنجه و کبودی روی بدن این زن وجود دارد که عادی نیست.
با این تماس، مأموران بلافاصله خود را به بیمارستان رساندند و در تحقیقات اولیه، متوجه شدند مقتول دختر جوانی به نام مهرناز است که با ضربات متعدد به سرش جان خود را از دست داده است. مأموران در ادامه از زن و مرد جوانی به نام عباس و فاطمه که مهرناز را به بیمارستان منتقل کرده بودند، تحقیق کردند.
عباس ٢٦ساله در بازجوییها به کارآگاهان گفت: اسفند سال گذشته در میدان راهآهن با مهرناز آشنا شدم. او به شیشه اعتیاد داشت. هنگامی که متوجه شدم مقتول کارتنخواب است، دلم برایش سوخت. برای همین او را به خانه بردم و به او پناه دادم.
این مرد در ادامه گفت: چون مادرم بیمار بود و نمیتوانست راه برود، از مهرناز خواستم پرستار مادرم شود. او نیز چون خودش را به من مدیون میدانست، این کار را قبول کرد. از آن روز به بعد مقتول از مادرم نگهداری میکرد و شبها کنار مادرم میخوابید؛ تا اینکه روز حادثه ساعت ٩ شب، مهرناز با سروصورت خونی وارد خانه شد. من هم او را به بیمارستان رساندم.
در ادامه تحقیقات، زن جوانی که همراه این مرد بود، در بازجوییها به مأموران گفت: ١١ ماه پیش به دلیل اینکه با همسرم اختلاف داشتم، او و پسر پنجسالهام را ترک کردم. همان روز درحالیکه میخواستم به شهرمان برگردم، با عباس آشنا شدم. او از من خواست در خیابان نمانم و من را به خانهیشان دعوت کرد. در آنجا با مادر، خواهرش و مقتول آشنا شدم.
این زن در ادامه به مأموران گفت: عباس بیشتر اوقات مهرناز را کتک میزد. گاهی اوقات با من نیز درگیر میشد؛ حتی یک بار از من فیلم گرفت و گفت اگر از خانهاش بیرون بروم، فیلم من را پخش خواهد کرد. شب حادثه عباس بار دیگر با مهرناز درگیر شد و با میله جاروبرقی ضربهای به سرش زد. وقتی او از حال رفت، او را داخل اتاق خواب کشید و باز هم چند سیلی محکم به صورتش زد. سپس از اتاق بیرون آمد و وقتی دیدیم مهرناز نفس نمیکشد، با اورژانس تماس گرفت و او را به بیمارستان رساند.
در ادامه تحقیقات، عباس که در بازجوییها دچار تناقضگویی شده بود، بازداشت شد و اعتراف کرد: روز حادثه فاطمه و مهرناز با یکدیگر درگیر شدند. من برای اینکه دعوایشان تمام شود، با آنها درگیر شدم و با میله تی چند ضربه به مهرناز زدم. البته فاطمه هم چند بار سر مقتول را به دیوار کوبید. فاطمه نیز در ادامه تحقیقات بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.
بهاینترتیب، با توجه به اعتراف متهمان و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواستی علیه متهمان صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده قرار گرفت.
در ابتدا، نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت و درخواست قصاص متهمان را کرد. در ادامه، عباس در جایگاه ویژه قرار گرفت و گفت: من قاتل نیستم. روز حادثه فاطمه با مهرناز درگیر شد و سر او را چند بار به دیوار کوبید. من هم زمانی که متوجه شدم حال مهرناز خوب نیست، او را به بیمارستان بردم. این مرد در پاسخ به این سؤال که قبلا چرا به کشتن مهرناز اعتراف کرده است، گفت: من تحت فشار بودم. همچنین فاطمه به من قول داد اگر قتل را قبول کنم، با فروختن زمینهای پدرش من را از زندان آزاد خواهد کرد.
در ادامه، فاطمه در برابر قضات ایستاد و گفت: عباس دروغ میگوید. من قاتل نیستم. زمانی که بازداشت شدم، عباس من را تهدید کرد که اگر قتل را قبول نکنم، خانوادهام را نابود خواهد کرد. من هم ترسیدم و برای همین قتل را گردن گرفتم.
با پایان گفتههای متهمان، ختم جلسه اعلام شد و قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند