کوچه سپاهان؛ ردپای خاطرات گذشته
کوچه سپاهان، در کنار کوچه فتحیه، دو کوچه مهم خیابان چهارباغ در سالهای دهه 40 و 50 بودند و جنب و جوش خاصی داشتند که حالا دیگر در کوچه سپاهان ِ در امان مانده از تخریب ردپایی از آن سالها را میتوان یافت اما نه با ویژگیهای ناب آنسالهای نه چندان دور!
کوچه سپاهان در سالهای دهه 40 و 50 یکی از مشهورترین کوچههای اصفهان بود و از شلوغی سرشار. محمدرضا موحدیان که از سال 42 در فروشگاه «تریکو دژ» این کوچه آغاز به کار کرد، از آن سالهای کوچه سپاهان برایمان میگوید، سالهایی که در انتهای کوچه سپاهان، سینما سپاهان، سینما مولن روژ و تئاتر سپاهان بود که تئاترهای ارحام صدر در دو نوبت 4 و 6 عصر در سالن تئاتر اجرا میشد و فیلمهای ایرانی و خارجی در سینماها روی پرده میرفت. موحدیان که بعدها نام «فروشگاه موحدیان» را برای مغازهاش برگزید و بهجای تریکو، شروع به فروش لوازمآرایشی و بهداشتی و اشیای عتیقه کرد، اشاره میکند که این کوچه آنقدر فضای هنری داشته که حتی خانه برخی هنرمندان تئاتر و سینما مثل علیمحمد رجایی و جهانگیر فروهر در آن بوده و حتی گاه به آن، «کوچه تئاتر» هم میگفتند.
او یادش میآید که به دلیل وجود دو سالن سینما و یک سالن تئاتر در این کوچه، شلوغی آن عادی بود، بهطوریکه جمعهها صف بلیت سینما تا لب خیابان میرسید، چون به گفته او، اصفهانیها تفریحگاه دیگری نداشتند. البته مسافران خارجی و تهرانیها هم برای دیدن تئاترهای ارحام صدر میآمدند. موحدیان میگوید: «گاه هم در سینما مولنروژ که جلوتر از سینما و تئاتر سپاهان بود، فیلمهای مناسب بالای 18 سال اکران میشد و به همین دلیل در سالهای وقوع انقلاب، سینما مولنروژ را آتش زدند، گرچه شیشه سینما سپاهان را هم شکستند، اما سینما سپاهان بعدها ترمیم شد، برخلاف سینما مولنروژ که سقف آن پایین آمد.» صاحب هر دو سینما و تئاتر هم علی صدری، پسرعموی ارحام صدر بود.
همین شلوغی ناشی از سالنهای سینما و تئاتر بود که موجب شکلگیری بهترین خوراکیفروشیها در سالهای دهه 40 و 50 در این کوچه شد. موحدیان میگوید: «نان سنگکی و کبابی حجرحیم معروف بود، همچنین لبنیاتی حلبیان که فرنی و شیرههای مشهوری در کارگاهش میپخت و ساندویچی سپاهان، متعلق به حاجی فیروزه که کتلت معروفش را شاگرد مغازه، علی صفی میپخت و با ترشی لیته میفروخت.» ساندویچی که آنقدر معتبر بود که تعدادی از کافههای سینماها را هم اجاره کرده بود.
در اوایل دهه 50 طرفداران تیم فوتبال سپاهان هم در بستنیفروشی ضرابی (عام سوری= عمو سوری، چون آنجا سور میدادهاند!) در این کوچه جمع میشدند و آدمهایی که میخواستند به سینما بروند، از بقالی اخلاقی، تخمه، آجیل و سیگار میخریدند و مردها هم در قهوهخانه اخلاقی دورهم جمع میشدند.
بهجز خوراکیفروشیها، البته مغازههای دیگری هم در این کوچه بودند، دو کفاشی رُم و سوئیس، از آنها بود، کفاشیهایی که آدمهای سرشناس اصفهان چون شهردار و استاندار وقت و مقامات دیگر به آنها سفارش کفش دستدوز میدادند. نبش کوچه هم تا سال 53 دفتر فروش اتوبوس تیبیتی بود و گاراژ آنهم در انتهای کوچه قرار داشت که بعدها به خیابان مسجدسید منتقل شد و اکنون هم به پارکینگ تبدیلشده است. در آن سالها، به دلیل قرار داشتن این گاراژ در انتهای کوچه سپاهان، به کوچهای که کوچه سپاهان را در انتها قطع میکرد، کوچه تیبیتی میگفتند. آقای یزدخواستی هم در این کوچه مغازهای داشت که در آن، صفحه گرامافون میفروخت و اکنون مغازهاش کامپیوتری شده است. دکتر نصیری چشمپزشک هم تا سال 60 مطبی در این کوچه داشت که بعد از بازنشستگیاش، مطب و خانهاش به مخروبهای در کنار سینما سپاهان تبدیل شد.
به گفته موحدیان در کنار کوچه سپاهان هم اداره راه بود که اکنون به یک زمین مخروبه دوهزار متری تبدیلشده که در تملک شهرداری است و دورتادور آن مغازه است و مدتی هم به پارکینگ تبدیل شد. جالب است که در آن سالها، سربازهایی را که به سربازی نمیرفتند، به مقر ارتش در کوچه تیبیتی در انتهای کوچه سپاهان میبردند و بعد از اینجا آنها را به پادگان فرحآباد میفرستادند.
در آن سالهای حضور پررنگ توریستها در اصفهان، هتل ایران هم در کوچه سپاهان رونق خاصی داشت و موحدیان میگوید: «خوانین بختیاری هم به این هتل که رستوران خوبی به مدیریت آقای زنجانی داشت، میآمدند، هتلی که آنزمان در مالکیت حاج اسماعیل جوهری بود.» به گفته موحدیان، جوهری در دفتر و گاراژ تیبیتی هم سهم داشت که دفتر فروش بلیت تیبیتی امروزه به بوتیک تبدیلشده است.
موحدیان یادش میآید که روزهای نیمه شعبان، چراغانی بینظیری در این کوچه میشد. بزنبهادرهای خیابان چهارباغ و کسانی چون احمد ناروندی هم سر این کوچه دکهپاتوقهایی داشتند. این منطقه قرق این لوتیها بود و کسی نمیتوانست از بیرون از این منطقه یا اصفهان در اینجا جولان بدهد! موحدیان میگوید: «پلیس و شهربانی هم به امنیت این منطقه توجه میکرد، اما امنیت اینجا بیشتر دست همین لوتیها بود و هوای مغازهدارها را داشتند و مغازهدارها هم هوای آنها را داشتند. این کوچه شلوغ میشد و اگر حواس لوتیها نبود، اینجا بازار دستفروشها میشد.»
یکی از این لوتیها در سالهای بعد از انقلاب تلاش کرد کار قبلیها را ادامه دهد، اما شرایط تغییر کرده بود.
موحدیان از این هم میگوید که مغازههای لوازم شکاری این کوچه در 15 سال اخیر راه افتادند. او میگوید: «در آن سالها فقط یک مغازه لوازم شکاری به نام «متین» در خیابان چهارباغ و بین کوچه سپاهان و سینما فلسطین بود و بعد اسلحهفروشی سمسارزاده بین کوچه سپاهان و دروازه دولت باز شد و این کوچه هم بورس لوازم شکاری شد.»
کوچه سپاهان اما در این سالها دیگر رونق گذشته را ندارد. موحدیان علت این موضوع را تغییر فرهنگ مردم میداند و امیدوار است با راه افتادن دو کافه و جان گرفتن دوباره سینما سپاهان رونق به این کوچه بازگردد، گو اینکه میگوید: «دیگر مثل گذشته سینما مخاطب ندارد و کسبه سابق هم دیگر در این کوچه نیستند.»