افشای راز قتل زن اول با اسیدپاشی به زن دوم
مرد جوان که بهدنبال اسیدپاشی به همسرآرایشگرش دستگیر شده بود، هنگام بازجویی در اداره آگاهی کرج، از سوی یکی از کارآگاهان شناسایی شد و در تحقیقات فنی، راز قتل چهارساله همسر اولش را هم فاش کرد.
روزنامه ایران: مرد جوان که بهدنبال اسیدپاشی به همسرآرایشگرش دستگیر شده بود، هنگام بازجویی در اداره آگاهی کرج، از سوی یکی از کارآگاهان شناسایی شد و در تحقیقات فنی، راز قتل چهارساله همسر اولش را هم فاش کرد.
حدود چهار سال پیش و بهدنبال کشف جنازه زنی در آتشگاه کرج، تیم جنایی راهی محل مورد نظر شدند.پس از تحقیقات مقدماتی، به دستور بازپرس کشیک قتل، جسد زن جوان به پزشکی قانونی انتقال یافت.این درحالی بود که روز بعد مرد جوانی بهنام الیاس با حضور در یکی از کلانتریهای کرج از ناپدید شدن مرموز همسرش خبر داد.
بدینترتیب این مرد برای شناسایی جسد کشف شده به پزشکی قانونی رفت که جسد مریم-32 ساله-را شناسایی کرد. سپس او تحت بازجویی قرار گرفت اما از ماجرای مرگ همسرش اظهار بیاطلاعی کرد و چون هیچ رد پا و مدرکی از خودش در صحنه جنایت باقی نگذاشته بود راز قتل پنهان ماند. تا اینکه با گذشت چهار سال از وقوع این جنایت هولناک، الیاس چندی قبل به اتهام اسیدپاشی به همسر دومش که یک آرایشگر بود در کرج تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد.
بازجویی از متهم تحت نظر سرهنگ جواد صفایی ـ رئیس پلیس آگاهی البرز ـ آغاز شده بود که کارآگاهان با زیرکی به یاد آوردند او از چهار سال قبل بهعنوان مظنون اصلی قتل همسرش تحت تعقیب قرار داشته است. بنابراین بازجوییهای فنی درباره هر دو پرونده ادامه یافت تا اینکه عامل جنایت سرانجام راز همسر اولش را فاش کرد.
پس از اعتراف الیاس به قتل همسرش پرونده برای رسیدگی به دادسرای جنایی استان البرز ارجاع شد و قرار است پس از تحقیقات تکمیلی و صدور کیفرخواست، این متهم بزودی در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی رنجبر محاکمه شود.
گفت وگو با عامل جنایت
چرا همسرت را کشتی؟
روز حادثه هنگام رفتن به یک میهمانی بودیم که به خاطر ناسزاهای مریم بشدت عصبانی شدم. برای همین در منطقه آتشگاه توقف کردم، مریم از ماشین پیاده شد. در حالی که مشاجره میکردیم او را با دستانم خفه کردم و پس از برداشتن مدارک شناساییاش گریختم.
چرا او را خفه کردی؟
عصبانی بودم و در حالت عادی قرار نداشتم.
برای چه عصبانی بودی؟
مریم با صدای بلند به من و فامیلهایم ناسزا میگفت.
چرا بعد از ارتکاب قتل اعتراف نکردی؟
راستش به خاطر ترس از عواقب ماجرا سکوت کردم.
چرا چهار سال این راز را در سینه نگه داشتی؟
به خاطر اینکه اعدام نشوم.
چرا اعتراف کردی؟
چارهای نداشتم. عذاب وجدان هم داشتم. اما حالا بشدت پشیمانم.
حدود چهار سال پیش و بهدنبال کشف جنازه زنی در آتشگاه کرج، تیم جنایی راهی محل مورد نظر شدند.پس از تحقیقات مقدماتی، به دستور بازپرس کشیک قتل، جسد زن جوان به پزشکی قانونی انتقال یافت.این درحالی بود که روز بعد مرد جوانی بهنام الیاس با حضور در یکی از کلانتریهای کرج از ناپدید شدن مرموز همسرش خبر داد.
بدینترتیب این مرد برای شناسایی جسد کشف شده به پزشکی قانونی رفت که جسد مریم-32 ساله-را شناسایی کرد. سپس او تحت بازجویی قرار گرفت اما از ماجرای مرگ همسرش اظهار بیاطلاعی کرد و چون هیچ رد پا و مدرکی از خودش در صحنه جنایت باقی نگذاشته بود راز قتل پنهان ماند. تا اینکه با گذشت چهار سال از وقوع این جنایت هولناک، الیاس چندی قبل به اتهام اسیدپاشی به همسر دومش که یک آرایشگر بود در کرج تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد.
بازجویی از متهم تحت نظر سرهنگ جواد صفایی ـ رئیس پلیس آگاهی البرز ـ آغاز شده بود که کارآگاهان با زیرکی به یاد آوردند او از چهار سال قبل بهعنوان مظنون اصلی قتل همسرش تحت تعقیب قرار داشته است. بنابراین بازجوییهای فنی درباره هر دو پرونده ادامه یافت تا اینکه عامل جنایت سرانجام راز همسر اولش را فاش کرد.
پس از اعتراف الیاس به قتل همسرش پرونده برای رسیدگی به دادسرای جنایی استان البرز ارجاع شد و قرار است پس از تحقیقات تکمیلی و صدور کیفرخواست، این متهم بزودی در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی رنجبر محاکمه شود.
گفت وگو با عامل جنایت
چرا همسرت را کشتی؟
روز حادثه هنگام رفتن به یک میهمانی بودیم که به خاطر ناسزاهای مریم بشدت عصبانی شدم. برای همین در منطقه آتشگاه توقف کردم، مریم از ماشین پیاده شد. در حالی که مشاجره میکردیم او را با دستانم خفه کردم و پس از برداشتن مدارک شناساییاش گریختم.
چرا او را خفه کردی؟
عصبانی بودم و در حالت عادی قرار نداشتم.
برای چه عصبانی بودی؟
مریم با صدای بلند به من و فامیلهایم ناسزا میگفت.
چرا بعد از ارتکاب قتل اعتراف نکردی؟
راستش به خاطر ترس از عواقب ماجرا سکوت کردم.
چرا چهار سال این راز را در سینه نگه داشتی؟
به خاطر اینکه اعدام نشوم.
چرا اعتراف کردی؟
چارهای نداشتم. عذاب وجدان هم داشتم. اما حالا بشدت پشیمانم.