قتل پسر دایی به ظن کودک آزاری
مرد جوانی که با همدستی شوهرخواهرش، پسرداییاش را که فکر میکرد کودکآزاری کرده و به خواهرش نظر دارد، به قتل رساند، پس از تأیید حکم قصاص با جلب رضایت اولیای دم از قصاص نجات یافت.
روزنامه شرق: مرد جوانی که با همدستی شوهرخواهرش، پسرداییاش را که فکر میکرد کودکآزاری کرده و به خواهرش نظر دارد، به قتل رساند، پس از تأیید حکم قصاص با جلب رضایت اولیای دم از قصاص نجات یافت.
متهم ردیف دوم که شوهرش خواهر متهم فعلی است، پس از تأیید حکم قصاصش و درحالیکه منتظر تعیین تکلیف بود، در زندان خودکشی کرد و مرد.
١٤ خردادماه سال ٨٦ مأموران جسد مرد ٢٥سالهای را در زبالههای شهرداری کرج کشف کردند. به دنبال این خبر مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی هویت مقتول آغاز کردند اما به دلیل شدت سوختگی، هویت مقتول قابل شناسایی نبود تا اینکه با گذشت چند روز مرد میانسالی با ظاهری آشفته به اداره پلیس مراجعه کرد و گفت: چند روز پیش پسرم کامران که ٢٥ سال دارد، همراه با پسرعمهاش امیر و دوستش عباس برای تفریح از خانه خارج شد اما دیگر به خانه برنگشت.
امروز از زبان اهالی شنیدم امیر درباره کشتن و سوزاندن پسرم در زبالههای کرج حرف زده است. این مرد در ادامه به مأموران گفت نمیدانم سخنان آنان چقدر صحت دارد چون آنها با یکدیگر اختلافی نداشتند. با کسب این سرنخ، مأموران هویت مقتول را شناسایی كردند و با اطلاعاتی که پدر مقتول در اختیار آنها قرار داده بود، امیر را شناسایی و بازداشت کردند. او در بازجوییها به قتل پسرداییاش اعتراف کرد و پرده از این جنایت برداشت و گفت: مدتی قبل از حادثه شوهرخواهرم عباس به من گفت کامران به همسرش نظر دارد و مدام میگفت مگر تو غیرت نداری؟
چطور میتوانی نسبت به این موضوع بیتفاوت باشی و کاری انجام ندهی؟ با شنیدن این حرفها عصبانی شدم و نقشه قتل کامران را کشیدم. روز حادثه به بهانه تفریح همراه با عباس دنبال کامران رفتیم و او را سوار ماشین کردیم و به طرف زبالههای شهرداری کرج حرکت کردیم. به آنجا که رسیدیم عباس با تهدید چاقو، کامران را از ماشین پیاده کرد و چند ضربه چاقو به او زد؛ من نیز سه ضربه قمه به او زدم؛ سپس عباس با ریختن بنزین روی جسد کامران، او را آتش زد و از محل متواری شدیم.
با اعترافات امیر مأموران جستوجوی خود را برای پیداکردن عباس آغاز کردند و در نهایت او را هنگام تردد در اتوبان قزوین- تهران شناسایی و دستگیر کردند. متهم در بازجوییها به کارآگاهان جنایی گفت: مدتی بود که رفتارهای مشکوکی از کامران میدیدم و فکر میکردم دو کودک را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده است. زمانی که متوجه این موضوع شدم احساس کردم باید کاری انجام دهم؛ فکر میکردم ژانوالژان شدهام؛ برای همین نقشه قتل کامران را کشیدم و با کمک امیر نقشهام را عملی کردم.
اعترافات این دو متهم در بیان انگیزه قتل با یکدیگر تناقض داشت اما از آنجا که هر دو قتل را پذیرفته بودند، با توجه به شکایت اولیای دم و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه آنها صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در جلسه رسیدگی ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد؛ سپس اولیای دم در جایگاه ویژه حاضر شدند و تقاضای قصاص متهمان را کردند.
با پایان گفتههای اولیای دم، عباس در جایگاه ایستاد و روز حادثه را همانطور که قبلا گفته بود شرح داد و از اولیای دم خواست او را ببخشند؛ سپس امیر در جایگاه ایستاد و ادعا کرد کامران را به قتل نرسانده است. با پایان گفتههای اولیای دم و متهمان و وکلای آنها، قضات ختم جلسه را اعلام كردند و برای صدور رأی وارد شور شدند و در نهایت هردوی آنها را به قصاص محکوم کردند. ٩ سال پس از این حادثه، عباس در یک درگیری در زندان چشم راست خود را از دست داد و مدتی بعد نیز خودکشی کرد. امیر اما در نهایت توانست از اولیاي دم رضایت بگیرد.
بهاینترتیب روز گذشته امیر بار دیگر پای میز محاکمه حاضر شد تا از جنبه عمومی جرم محاکمه شود. پس از قرائت کیفرخواست، او در برابر قضات ایستاد و گفت: از کارم پشیمان هستم حالا که اولیای دم رضایت دادهاند، از شما میخواهم به من کمک کنید تا زودتر به زندگی عادیام برگردم. با پایان گفتههای متهم، ختم جلسه اعلام شد و قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.
متهم ردیف دوم که شوهرش خواهر متهم فعلی است، پس از تأیید حکم قصاصش و درحالیکه منتظر تعیین تکلیف بود، در زندان خودکشی کرد و مرد.
١٤ خردادماه سال ٨٦ مأموران جسد مرد ٢٥سالهای را در زبالههای شهرداری کرج کشف کردند. به دنبال این خبر مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی هویت مقتول آغاز کردند اما به دلیل شدت سوختگی، هویت مقتول قابل شناسایی نبود تا اینکه با گذشت چند روز مرد میانسالی با ظاهری آشفته به اداره پلیس مراجعه کرد و گفت: چند روز پیش پسرم کامران که ٢٥ سال دارد، همراه با پسرعمهاش امیر و دوستش عباس برای تفریح از خانه خارج شد اما دیگر به خانه برنگشت.
امروز از زبان اهالی شنیدم امیر درباره کشتن و سوزاندن پسرم در زبالههای کرج حرف زده است. این مرد در ادامه به مأموران گفت نمیدانم سخنان آنان چقدر صحت دارد چون آنها با یکدیگر اختلافی نداشتند. با کسب این سرنخ، مأموران هویت مقتول را شناسایی كردند و با اطلاعاتی که پدر مقتول در اختیار آنها قرار داده بود، امیر را شناسایی و بازداشت کردند. او در بازجوییها به قتل پسرداییاش اعتراف کرد و پرده از این جنایت برداشت و گفت: مدتی قبل از حادثه شوهرخواهرم عباس به من گفت کامران به همسرش نظر دارد و مدام میگفت مگر تو غیرت نداری؟
چطور میتوانی نسبت به این موضوع بیتفاوت باشی و کاری انجام ندهی؟ با شنیدن این حرفها عصبانی شدم و نقشه قتل کامران را کشیدم. روز حادثه به بهانه تفریح همراه با عباس دنبال کامران رفتیم و او را سوار ماشین کردیم و به طرف زبالههای شهرداری کرج حرکت کردیم. به آنجا که رسیدیم عباس با تهدید چاقو، کامران را از ماشین پیاده کرد و چند ضربه چاقو به او زد؛ من نیز سه ضربه قمه به او زدم؛ سپس عباس با ریختن بنزین روی جسد کامران، او را آتش زد و از محل متواری شدیم.
با اعترافات امیر مأموران جستوجوی خود را برای پیداکردن عباس آغاز کردند و در نهایت او را هنگام تردد در اتوبان قزوین- تهران شناسایی و دستگیر کردند. متهم در بازجوییها به کارآگاهان جنایی گفت: مدتی بود که رفتارهای مشکوکی از کامران میدیدم و فکر میکردم دو کودک را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده است. زمانی که متوجه این موضوع شدم احساس کردم باید کاری انجام دهم؛ فکر میکردم ژانوالژان شدهام؛ برای همین نقشه قتل کامران را کشیدم و با کمک امیر نقشهام را عملی کردم.
اعترافات این دو متهم در بیان انگیزه قتل با یکدیگر تناقض داشت اما از آنجا که هر دو قتل را پذیرفته بودند، با توجه به شکایت اولیای دم و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه آنها صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در جلسه رسیدگی ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد؛ سپس اولیای دم در جایگاه ویژه حاضر شدند و تقاضای قصاص متهمان را کردند.
با پایان گفتههای اولیای دم، عباس در جایگاه ایستاد و روز حادثه را همانطور که قبلا گفته بود شرح داد و از اولیای دم خواست او را ببخشند؛ سپس امیر در جایگاه ایستاد و ادعا کرد کامران را به قتل نرسانده است. با پایان گفتههای اولیای دم و متهمان و وکلای آنها، قضات ختم جلسه را اعلام كردند و برای صدور رأی وارد شور شدند و در نهایت هردوی آنها را به قصاص محکوم کردند. ٩ سال پس از این حادثه، عباس در یک درگیری در زندان چشم راست خود را از دست داد و مدتی بعد نیز خودکشی کرد. امیر اما در نهایت توانست از اولیاي دم رضایت بگیرد.
بهاینترتیب روز گذشته امیر بار دیگر پای میز محاکمه حاضر شد تا از جنبه عمومی جرم محاکمه شود. پس از قرائت کیفرخواست، او در برابر قضات ایستاد و گفت: از کارم پشیمان هستم حالا که اولیای دم رضایت دادهاند، از شما میخواهم به من کمک کنید تا زودتر به زندگی عادیام برگردم. با پایان گفتههای متهم، ختم جلسه اعلام شد و قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.