فانوسی برای روشنی دلهای کودکان
انجمن خیریه فانوس برای اولین بار در شش سال گذشته با فعالیت گروهی دانشجو و باهدف بهبود فضای روحی و خلق لحظههای شاد برای کودکان مبتلا به بیماریهای خاص با شعار «آمدهایم دلها را روشن کنیم، ما فانوسیم» در اصفهان فعالیت میکند.
شیما خزدوز/اصفهان امروز: روند گسترش برخی بیماریها به جهت سبک جدید زندگی در عصر حاضر موضوع قابلبحثی است که اغلب کشورهای جهان با آن دستبهگریباناند؛ اما نوع برخورد و نگرش جامعه با پذیرش و درمان بیماریها به عهده چه نهادهایی است؟ سالهاست که انجمنهای خیریه و انسان دوستانه در سراسر جهان این بار را به دوش میکشند، نمونههایی مثل انجمن محک در ایران و انجمن «بیل و ملیندا گیتس» در سراسر جهان. طی چند سال گذشته انجمن فانوس اصفهان نیز طی اقدامی تحسینبرانگیز این مهم را در راستای حمایتهای عاطفی به عهده گرفته است.
نبی پور، از اعضای انجمن فانوس در باره روند تشکیل آن را اینگونه عنوان میکند: «قصه فانوس ازآنجا شروع میشود که زمستان 89 بهاتفاق تعدادی از دانشجویان در کلاس زبان انگلیسی که در دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان برگزار میشد، شرکت میکردیم، تدریس کلاس به عهده استاد میثم یزدی و همسرشان خانم شیخزاده بود. یک جلسه در خلال تدریس زبان، موضوعی را با ما در میان گذاشتند و آن انجمنی بود در آمریکا به نام نیکویش که برنامهاش برآورده کردن آرزوهای کودکان مبتلابه سرطان است.
و گفته شد که چنین انجمن و خیریهای در ایران وجود ندارد که بهطور خاص به مسائل عاطفی کودکان مبتلا بپردازد. استاد این پیشنهاد را مطرح کردند و در پی آن فرمهایی تهیه شد و پنجاه نفر از دانشجویان، فرمها را بهمنظور همکاری بیشتر پر کردند و قرار شد که با هماهنگیهایی در قالب یک گروه به بخش کودکان بیمارستان سیدالشهدا سری بزنیم.»
وی ادامه داد: «از آن پنجاه نفر، ده نفر برای ملاقات از کودکان بیمار اعلام آمادگی کردند، برای ورود بیمارستان محدودیتهایی وجود داشت. ما دو گروه پنجنفره شدیم و با تهیه گل که البته نتوانستیم گلها را به دلیل مضر بودن برای بچهها داخل بیمارستان ببریم، وارد بخش کودکان شدیم، آن سال فضای بیمارستان و بخش کودکان بسیار دلگیر و ناراحتکننده بود، یک راهرو کوچک و تاریک و اتاقهایی که در هرکدام چندین بچه بستری بودند و مادرانی که گوشهای دیگر از اتاق ایستاده بودند.»
او درباره تجربههای اول گروه در برخورد با کودکان مبتلا و خانوادهها اینگونه ادامه میدهد: «نوع ارتباط گرفتن با خانوادهها و کودکانشان خیلی دشوار بود چراکه آن زمان هنوز فضای فکری جامعه در مورد این بیماریها تاریک بود. خانوادهها اغلب از عنوان شدن بیماری فرزندشان در جامعه و حتی در بین اقوام و بستگانشان واهمه داشتند و تأکید میکردند که خود بچهها هم متوجه نشوند که درگیر چه نوع بیماری هستند. از طرفی کودکان مبتلا هم ازنظر شرایط روحی بهشدت حساس، وابسته به مادر و یا در مواردی پرخاشگر بودند و از این جهات نوع برقراری ارتباط و برخورد با کودکان هم دشوار بود.»
خانم نبیپور میگوید: «9 شهریور سال 90 که مصادف با عید فطر بود ما تصمیم گرفتیم این بار با یک برنامه شاد دوباره در بیمارستان حاضر شویم. نماینده محک در بیمارستان حضور داشت که با همفکری آنها و هزینهای محدود از اعضای گروه تقبل کردند مثل مقداری خوراکی، یک کیبورد برای موسیقی و یکتن پوش عروسکی و مقداری رنگ انگشتی برای بچهها، به بیمارستان رفتیم. با سروصدای موسیقی بچهها یکییکی از اتاقها بیرون آمدند، حتی خانوادهها و پرستاران و بیماران بخشهای دیگر در جشن حاضر شدند و یک جشن شاد کوچک برگزار شد و از آن روز تصمیم گروه، جدیتر شد چراکه در رضایتمندی و خشنودی قلبی خودمان و تغییر فضای روحی کودکان مبتلا موفق شده بودیم.»
او ادامه میدهد: «انجمن محک، انجمن مهر دانشگاه هنر اصفهان و شهرداری در ادامه این فعالت ها و به جهت برگزاری اردوها و جشنها در مناسبتهای مختلف مثل روز جهانی کودک و روز سرطان کودکان به ما کمکهای زیادی کردند. کمکهای شهرداری، اتوبوسهایی بود که رایگان در اختیار ما میگذاشتند و مکانهای فرهنگی و تفریحی مثل باغ پرندگان، باغ بانوان، باغموزه چهلستون، هنرسرای خورشید و یک سانس خارج از ساعت تئاتر در تالار هنر.»
«بقیه هزینهها مثل پذیرایی و تهیه غذا با هزینه شخصی اعضاء گروه یا فروشندگانی که مشتاقانه کمک میکردند انجام میشد. حتی نیاز بود در اینبین ما با بچهها هم از طریق بیمارستان بیشتر در ارتباط باشیم که انتهای راهرو درمانگاهی که کنار بیمارستان، بچهها برای ویزیت شدن میرفتند را در اختیار ما گذاشتند که با تهیه تعدادی صندلی و یک کمد قرمز، ساعاتی از روز را در کنار بچهها سپری میکردیم. حتی بعد از مدتی کادر پزشکی از بهبود همکاری کودکان در روند درمان در طول فعالیت ما خبر دادند. بچهها مشتاقانه برای درمان و حتی در اتاق رگگیری حاضر میشدند.»
او در خصوص سازماندهی این انجمن میگوید: «از اینجا به بعد نیاز بود که گروه به شکل منسجم و با برنامهریزی عمل کند. دراینباره یک سری اطلاعات در خصوص ساختار انجمنها تهیه کردیم مثل تشکیل شورا، هیئترئیسه و تفکیک مسئولیتها در روابط عمومی و تدارکات و غیره، البته لازم بود که انجمن به ثبت هم برسد که در یک روند سهساله، یعنی سال 93 باوجود موانعی این کار محقق شد.»
«با همفکری اعضا، نام فانوس با شعار «آمدهایم دلها را روشن کنیم، ما فانوسیم» برای انجمن انتخاب شد. البته بعد از ساخت بیمارستان جدید امام رضا (ع)، سالن نمازخانه بخش کودکان به انجمن فانوس و به جهت حمایتهای عاطفی تعلق گرفت.»
«بعد از ثبت انجمن توانستیم ماهانه 30 بیمار را برای دریافت خدمات روانشناسی رایگان به مراکز ارجاع دهیم، همچنین با همکاری اداره آموزشوپرورش تعدادی از بچهها که از تحصیل بازمانده بودند را با معلمهای خصوصی و شرکت در امتحانات پایانی به سیستم آموزشی برگرداندیم.»
«فعالیتهای انجمن را با حضور در خیریهها، استفاده تبلیغاتی از کنسرتها و برگزاری همایشها و جشنهای بزرگ 2 هزارنفری که هزینه بلیتها برای شاد کردن کودکان بیمار اختصاص مییافت ادامه دادیم که البته در جریان برنامهها واسطههایی با ما همکاری کردند که این میان سوءاستفادههای مالی و اخاذیهای چندمیلیونی هم از ما صورت گرفت.»
در حال حاضر انجمن خیریه فانوس سیصد عضو ثابت و بیست عضو فعال دارد که اعضاء بدون هیچ چشمداشت مالی و با جانودل در حال فعالیتاند و خانوادهها و کودکان تحت پوشش از شهرهای اصفهان، یاسوج، چهارمحال بختیاری، لرستان و خوزستان هستند. اما هدف نهایی این انجمن در آینده پیش رو برآورده کردن آرزوهای هزینهبردار کودکان مبتلاست.
نبیپور درباره آرزوهای این کودکان میگوید: «ما طی هدفی که از ابتدا داشتیم یعنی برآورده کردن آرزوهای بچهها، در جشنهایی که برگزار میکردیم، کاغذهای کوچکی به آنها میدادیم که آرزوهایشان را بنویسند. آرزوها خیلی بزرگ بود، مثل مسافرتهای خارجی یا سفرهای زیارتی یا دکتر شدن و بزرگتر از همه سلامتی که البته برآورده کردن همه آنها در توان ما نبود و به این خاطر بیشتر به شاد کردن آنها پرداختیم.»
«یک خاطره جالب در این زمینه بازید خواننده محبوب، شهرام شکوهی از بخش کودکان بیمارستان بود؛ که آقای شکوهی یک روز کامل را با بچهها گذراندند، با آنها بازی کردند و از آرزوهایشان پرسیدند، آرزوی یکی از بچهها یادگرفتن موسیقی و داشتن یک ساز بود که شهرام شکوهی آن را به عهده گرفت و آرزوی کودکی دیگر رفتن به کنسرت بود. فردای آن روز آقای شکوهی در سالن شاهینشهر اجرا کنسرت داشتند و آن کودک را بهعنوان میهمان ویژه روی سن دعوت کردند و لحظه باشکوهی را برای همه ما و بهویژه آن کودک جاودانه کردند.»
نبی پور، از اعضای انجمن فانوس در باره روند تشکیل آن را اینگونه عنوان میکند: «قصه فانوس ازآنجا شروع میشود که زمستان 89 بهاتفاق تعدادی از دانشجویان در کلاس زبان انگلیسی که در دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان برگزار میشد، شرکت میکردیم، تدریس کلاس به عهده استاد میثم یزدی و همسرشان خانم شیخزاده بود. یک جلسه در خلال تدریس زبان، موضوعی را با ما در میان گذاشتند و آن انجمنی بود در آمریکا به نام نیکویش که برنامهاش برآورده کردن آرزوهای کودکان مبتلابه سرطان است.
و گفته شد که چنین انجمن و خیریهای در ایران وجود ندارد که بهطور خاص به مسائل عاطفی کودکان مبتلا بپردازد. استاد این پیشنهاد را مطرح کردند و در پی آن فرمهایی تهیه شد و پنجاه نفر از دانشجویان، فرمها را بهمنظور همکاری بیشتر پر کردند و قرار شد که با هماهنگیهایی در قالب یک گروه به بخش کودکان بیمارستان سیدالشهدا سری بزنیم.»
وی ادامه داد: «از آن پنجاه نفر، ده نفر برای ملاقات از کودکان بیمار اعلام آمادگی کردند، برای ورود بیمارستان محدودیتهایی وجود داشت. ما دو گروه پنجنفره شدیم و با تهیه گل که البته نتوانستیم گلها را به دلیل مضر بودن برای بچهها داخل بیمارستان ببریم، وارد بخش کودکان شدیم، آن سال فضای بیمارستان و بخش کودکان بسیار دلگیر و ناراحتکننده بود، یک راهرو کوچک و تاریک و اتاقهایی که در هرکدام چندین بچه بستری بودند و مادرانی که گوشهای دیگر از اتاق ایستاده بودند.»
او درباره تجربههای اول گروه در برخورد با کودکان مبتلا و خانوادهها اینگونه ادامه میدهد: «نوع ارتباط گرفتن با خانوادهها و کودکانشان خیلی دشوار بود چراکه آن زمان هنوز فضای فکری جامعه در مورد این بیماریها تاریک بود. خانوادهها اغلب از عنوان شدن بیماری فرزندشان در جامعه و حتی در بین اقوام و بستگانشان واهمه داشتند و تأکید میکردند که خود بچهها هم متوجه نشوند که درگیر چه نوع بیماری هستند. از طرفی کودکان مبتلا هم ازنظر شرایط روحی بهشدت حساس، وابسته به مادر و یا در مواردی پرخاشگر بودند و از این جهات نوع برقراری ارتباط و برخورد با کودکان هم دشوار بود.»
خانم نبیپور میگوید: «9 شهریور سال 90 که مصادف با عید فطر بود ما تصمیم گرفتیم این بار با یک برنامه شاد دوباره در بیمارستان حاضر شویم. نماینده محک در بیمارستان حضور داشت که با همفکری آنها و هزینهای محدود از اعضای گروه تقبل کردند مثل مقداری خوراکی، یک کیبورد برای موسیقی و یکتن پوش عروسکی و مقداری رنگ انگشتی برای بچهها، به بیمارستان رفتیم. با سروصدای موسیقی بچهها یکییکی از اتاقها بیرون آمدند، حتی خانوادهها و پرستاران و بیماران بخشهای دیگر در جشن حاضر شدند و یک جشن شاد کوچک برگزار شد و از آن روز تصمیم گروه، جدیتر شد چراکه در رضایتمندی و خشنودی قلبی خودمان و تغییر فضای روحی کودکان مبتلا موفق شده بودیم.»
او ادامه میدهد: «انجمن محک، انجمن مهر دانشگاه هنر اصفهان و شهرداری در ادامه این فعالت ها و به جهت برگزاری اردوها و جشنها در مناسبتهای مختلف مثل روز جهانی کودک و روز سرطان کودکان به ما کمکهای زیادی کردند. کمکهای شهرداری، اتوبوسهایی بود که رایگان در اختیار ما میگذاشتند و مکانهای فرهنگی و تفریحی مثل باغ پرندگان، باغ بانوان، باغموزه چهلستون، هنرسرای خورشید و یک سانس خارج از ساعت تئاتر در تالار هنر.»
«بقیه هزینهها مثل پذیرایی و تهیه غذا با هزینه شخصی اعضاء گروه یا فروشندگانی که مشتاقانه کمک میکردند انجام میشد. حتی نیاز بود در اینبین ما با بچهها هم از طریق بیمارستان بیشتر در ارتباط باشیم که انتهای راهرو درمانگاهی که کنار بیمارستان، بچهها برای ویزیت شدن میرفتند را در اختیار ما گذاشتند که با تهیه تعدادی صندلی و یک کمد قرمز، ساعاتی از روز را در کنار بچهها سپری میکردیم. حتی بعد از مدتی کادر پزشکی از بهبود همکاری کودکان در روند درمان در طول فعالیت ما خبر دادند. بچهها مشتاقانه برای درمان و حتی در اتاق رگگیری حاضر میشدند.»
او در خصوص سازماندهی این انجمن میگوید: «از اینجا به بعد نیاز بود که گروه به شکل منسجم و با برنامهریزی عمل کند. دراینباره یک سری اطلاعات در خصوص ساختار انجمنها تهیه کردیم مثل تشکیل شورا، هیئترئیسه و تفکیک مسئولیتها در روابط عمومی و تدارکات و غیره، البته لازم بود که انجمن به ثبت هم برسد که در یک روند سهساله، یعنی سال 93 باوجود موانعی این کار محقق شد.»
«با همفکری اعضا، نام فانوس با شعار «آمدهایم دلها را روشن کنیم، ما فانوسیم» برای انجمن انتخاب شد. البته بعد از ساخت بیمارستان جدید امام رضا (ع)، سالن نمازخانه بخش کودکان به انجمن فانوس و به جهت حمایتهای عاطفی تعلق گرفت.»
«بعد از ثبت انجمن توانستیم ماهانه 30 بیمار را برای دریافت خدمات روانشناسی رایگان به مراکز ارجاع دهیم، همچنین با همکاری اداره آموزشوپرورش تعدادی از بچهها که از تحصیل بازمانده بودند را با معلمهای خصوصی و شرکت در امتحانات پایانی به سیستم آموزشی برگرداندیم.»
«فعالیتهای انجمن را با حضور در خیریهها، استفاده تبلیغاتی از کنسرتها و برگزاری همایشها و جشنهای بزرگ 2 هزارنفری که هزینه بلیتها برای شاد کردن کودکان بیمار اختصاص مییافت ادامه دادیم که البته در جریان برنامهها واسطههایی با ما همکاری کردند که این میان سوءاستفادههای مالی و اخاذیهای چندمیلیونی هم از ما صورت گرفت.»
در حال حاضر انجمن خیریه فانوس سیصد عضو ثابت و بیست عضو فعال دارد که اعضاء بدون هیچ چشمداشت مالی و با جانودل در حال فعالیتاند و خانوادهها و کودکان تحت پوشش از شهرهای اصفهان، یاسوج، چهارمحال بختیاری، لرستان و خوزستان هستند. اما هدف نهایی این انجمن در آینده پیش رو برآورده کردن آرزوهای هزینهبردار کودکان مبتلاست.
نبیپور درباره آرزوهای این کودکان میگوید: «ما طی هدفی که از ابتدا داشتیم یعنی برآورده کردن آرزوهای بچهها، در جشنهایی که برگزار میکردیم، کاغذهای کوچکی به آنها میدادیم که آرزوهایشان را بنویسند. آرزوها خیلی بزرگ بود، مثل مسافرتهای خارجی یا سفرهای زیارتی یا دکتر شدن و بزرگتر از همه سلامتی که البته برآورده کردن همه آنها در توان ما نبود و به این خاطر بیشتر به شاد کردن آنها پرداختیم.»
«یک خاطره جالب در این زمینه بازید خواننده محبوب، شهرام شکوهی از بخش کودکان بیمارستان بود؛ که آقای شکوهی یک روز کامل را با بچهها گذراندند، با آنها بازی کردند و از آرزوهایشان پرسیدند، آرزوی یکی از بچهها یادگرفتن موسیقی و داشتن یک ساز بود که شهرام شکوهی آن را به عهده گرفت و آرزوی کودکی دیگر رفتن به کنسرت بود. فردای آن روز آقای شکوهی در سالن شاهینشهر اجرا کنسرت داشتند و آن کودک را بهعنوان میهمان ویژه روی سن دعوت کردند و لحظه باشکوهی را برای همه ما و بهویژه آن کودک جاودانه کردند.»