فرش دستباف؛ بزرگترین گالری سالیانه اصفهان

نمایشگاه بین ‏المللی فرش اصفهان که همه ساله در چنین موعدی برگزار می‏شود و هم اینک نیز در اصفهان برپاست، گو اینکه جنبه تجاری دارد اما خود معتبرترین گالری هنری است که در این شهر برگزار می‏شود. گشت و گذار در این گالری بزرگ هنری، خود مروری است ذهنی بر هزاران سال فرهنگ، هنر و سبک زندگی و شیوه تفکر انسان ایرانی.

سعید آقایی/اصفهان امروز: نادر ابراهیمی در «یک عاشقانه آرام» (صفحه 159) چنین نوشته است: «فرش، مظهر صبوری ماست؛ صبوری ملتی که هرگز تسلیم نمی‌شود و هرگز به بَد رضا نمی‏دهد. فرش، فقط زیبایی نیست، فلسفه مقاومتِ خاموش و چند هزارساله یک ملت است، همراه با زمزمه ملایم که خاموشی را تعریف می‏کند.» تمام زیبایی‌های فرش دستباف را با خودم مرور می‌کنم. خاطرات حضور در کلاس‌های درس طراحی سنتی و کارگاه بافت تا مغازه نقشه‏کشی فرش و نشستن پشت‌دار. همراه بافندگان ایرانی و هنرمندان بدون نام و امضا، ترانه‌های زندگی را زمزمه می‌کنم و لذت نشستن و دیدن آن گل‌هایی که با باران دستان دختران و پسران ایرانی آبیاری شده‌اند را سال‌هاست با خود به دوش می‌کشم. این‌همه در ذهنم موج می‌زند و من چون سواری بر قایقی کوچک ولی چابک، از موج‌سواری خودم لذت می‌برم. از روی پل رد می‌شوم و همراه با چند تن از همشهریان داخل نوزدهمین نمایشگاه فرش دستباف اصفهان می‌شوم. غرفه‌ها را یکی‌یکی و باحوصله می‌بینم و ناخودآگاه قدم در داستان‌های ایرانی می‌گذارم؛ داستان‌هایی که امروز درحرکت خطوط طرح‌ها و چیدمان نقش قالی‌ها خودشان را نشان می‌دهند. سالن‌های مختلف و هزار رنگ و لعاب را می‌بینم و تحسین می‌کنم و درعین‌حال افسوس می‌خورم که توانایی خرید و نگهداری هیچکدام از آنها را ندارم. آشنایی را می‌بینم که با لحنی شادمانه می‌گوید: روزهای نمایش، این قالی‌ها مال ماست. بعد به دیگران می‌بخشیم. در این دیدن‌ها، گاهی چنان وسوسه می‌شوم که نزدیک می‌روم و دستی می‌کشم و حس می‌کنم که همه زیبایی را اینجا یکجا می‌توان دید. از لابه‌لای غرفه‌ها که رد می‌شوم سرم به غرفه دانشگاه هنر اصفهان می‌افتد که هرساله با طرح‌های دانشجویان فرش، پایان‌نامه‌ها و کارهای دستشان حضور دارند. سلامی می‌کنم، به‌رسم ادب اجازه می‌خواهم و داخل غرفه کوچکشان می‌گردم. البته امسال در بخش طراحی کارهای کمتری را برای نمایش آورده‌اند. همچنین غرفه‌های ویژه‌ای به جمعی از هنرستان‌های استان اختصاص‌یافته است.
در گستره 9 هزار مترمربع سالن‌ها این نمایشگاه علاوه بر ارائه تازه‌ترین آثار و محصولات تولیدشده فرش دستباف استان‌های مختلف کشور، فعالیت‌های مرتبط با بافت و طراحی فرش دستباف توسط انجمن طراحان و نقاشان فرش دستباف اصفهان به نمایش گذاشته‌شده است.
سالن‌های این نمایشگاه هرکدام به نام اساتید و پیشکسوتان فرش ازجمله استاد رضا شاکرین، استاد علی خدادادی، استاد محمود داعی و استاد هرمز صفدر زاده حقیقی نام‌گذاری شده است. صفدر زاده حقیقی درب مکتب هرات که طرح‌های حاج میرزا آقا امامی را در گره‌های فرش جا داد. داعی از کسبه مهم فرش بود و خدادادی شهرضایی، اثری در موزه فرش دارد و هم ‌بافت قالیچه بوستان را در سال 65 پس از هفت سال به پایان برد. شاکرین، طراحی، رنگ‌آمیزی و نقطه چین معروف دارای سبک خاص خود و معرف فرش اصفهانی بود. اکنون هزاران تخته از نفیس‌ترین فرش‌های دستباف کرک و ابریشم اصفهان، فرش نایین، فرش تمام ابریشم قم، انواع گبه و گلیم، چرم فرش، فرش بیجار، قالی‌های روستایی و عشایری بارنگ‌های صد در صد گیاهی و گلیم فرش‌های بختیاری ازجمله تولیدات هنرمندانه‌ای است که طی 6 روز در 152 غرفه این نمایشگاه عرضه می‌شود. بیشتر غرفه داران، پایین بودن سطح و نوع تبلیغات نمایشگاه را در رسانه‌های مختلف و شهر را مهم‌ترین ضعف نمایشگاه امسال می‌دانستند. این بزرگترین گالری هنری سالیانه اصفهان است و جا دارد که دوستداران ایران و هنر از آن بازدید کنند.
نمایشگاه در هجده دوره قبلی دارای فرازوفرودهای مختلفی بوده است. ازجمله این‌که بیشترین وسعت نمایشگاه و فضای کاربری و تعداد غرفه‌های شرکت‌کننده در سال 94 با 140 شرکت‌کننده از همه‌سال‌ها به روایت اعداد بهتر بوده است. دوره اول با دو شرکت‌کننده برگزارشده که هنوز یکی از آن‌ها استوار در تمام دوره‌های دیگر آمده است و مدعی بود که در دوره نخست بهترین فروش را داشته است.
در کنار کارهای زیبا و تحسین‌برانگیز اصفهان، نائین، قم، تبریز و ... البته گلیم‌ها و گلیم فرش‌های خراسان و سیرجان هم جالب هستند و فروش خوبی به خاطر قیمت‌های پایین‌تری دارند. تولیدکننده خوب یزدی که با روش تکه‌دوزی، آفرینش‌های نویی در حوزه فرش و گلیم داشت نیز می‌توان موردتوجه بسیاری مخاطبان خاص و هنری باشد. در کنار کار همه تولیدکنندگان عشایری و روستایی و شهری و در کنار کار دانشجویان، نوشته نادر ابراهیمی نیز همچنان در ذهنم در گشت و گذار است: «خیال دارم پیشنهاد راه انداختن یک دانشگاه غیرمتمرکز فرش را هم بدهم. فقط برای بانوان خانه‌دار. فقط. جلسات آموزش سریع بافندگی و طراحی فرش و بعد دادن امکانات به تمام زنانی که دوره نخستین را با پیروزی گذرانده‌اند. امکانات در خانه. هزاران هزار زن، در اوقات فراغت خود، آهسته‌آهسته، قالیچه می‌بافند و هر قالیچه‌ای که تمام می‌کنند و تحویل دانشگاه می‌دهند، در حکم چند واحد درسی ست که به پایان رسانده‌اند؛ و به‌جای آنکه شهریه‌ای بپردازند، دستمزدی هم نمی‌ستانند. فکرش را بکن که چه غوغایی می‌شود! زنان تحصیل‌کرده و فرهیخته، دیگر، زمان‏کشی نمی‌کنند و در بطالت لحظه‌ها فرو نمی‌روند و بیکارگی آن‌ها را گرفتار سرخوردگی نمی‌کند. موظف نیستند که کار را در زمان معینی تمام کنند و تحویل بدهند. آن‌ها برای دریافت کارشناسی، باید، لااقل، شش قطعه قالیچه تحویل بدهند...»
ارسال نظر