حسن فرقدانی؛ راوی گرمابه ها و سنتهایش
حسن فرقدانی، دهههاست که شغل خانوادگی گرمابهداری را ادامه میدهد. او روایتهایی از فرهنگ بومی مردم درحمام های قدیم دارد، ازخاطراتی که در نوع خود شنیدنی ست. گرچه درمحله های مدرن امروزی گرمابه ها اندک اند و از دیده ها دورمانده اند اما اخیرا نمادهایی از فرهنگ گرمابه، در ترکیه امروز مورد توجه گردشگرانی اروپایی قرار گرفته، فرهنگی که البته در ایران ریشه دارتر و قوی تر بوده است.
شیما خزدوز/اصفهان امروز: «حدود دهه 30 بود که دایی مرحومام حاج حسین اسدالهی حمام لنبان را اجاره کرده بود و خودم از هشت سالگی در کناردست دایی در گرمابه بودم. چون در مدرسه نورجهان که پشت مسجد لنبان بود، در همان نزدیکی گرمابه دایی درس می خواندم.»
حسن فرقدانی، که از آن سالها با گرمابه و فرهنگ آن همراه بوده، از آن سالهای اوج و رونق حمام های شهر میگوید؛ گرمابههایی که حداقل تا اواسط دهه 1340 که منزل مردم عادی، یک به یک وارد فاز ایجاد حمام خانگی شدند، تقریبا تنها مرجع حمام مردم اصفهان بود.
وی میگوید: «عصرها اکثر کسبه خیابان شاپور (شهیدبهشتی فعلی) وعباس آباد از نقاش و صافکار وآهنگر وغیره می آمدند حمام وآنجا آنقدر شلوغ
می شد که جای سوزن انداختن نبود. ساختمان پشتی گرمابه هم حمام زنانه بود که به دست مادر بزرگم اداره می شد.»
بسیاری از حمامهای اصفهان را خیرین و
چهره های سرشناس شهر ساخته بودند. وی میگوید: «حدود 50 سال پیش بعد از حمام لنبان دایی بنده حمام زرگرباشی واقع در خیابان اردیبهشت ومحله عباس آباد که همین حمام فعلی ست که من هم همچنان در آن مشغول هستم را از آقای زرگر باشی خرید و نام آن را به «گرمابه زیبا» (زرگرباشی) تغییر و گرمابه داری را در آن ادامه داد.»
«حمام قدیمی لنبان هم البته به دلیل
بی توجهی ها مدتی به دستور بهداشت بسته شد و بعدا هم تخریب و به جای آن مجتمع لنبان ساخته شد و تغییر کاربری داد.»
استقبال از گرمابهها تا حوالی دهه 40 بیشتر نبود یعنی تا زمانی که سیستم گاز وآب وفاضلاب به شهرها وارد شد و کم کم گرمابه ها وحمام های قدیمی از رونق افتادند.
«به خاطر دارم قدیم گرمابه داران از صبح تا عصر در صف نفت و دکان های نفتی که همه جای شهر هم بودند می ایستادند تا برای سوخت حمام وگرم کردن آب، نفت تهیه کنند. یک دکان نفتی نزدیک پل فلزی ویکی سر کوچه سرتیپ بود که دایی من بیشتر از این دو نفت می خرید. خیلی وقت ها هم بعد از ساعت ها منتظر ماندن در صف، خبر می رسید که ماشین های نفتکش در برف جاده مانده اند ونفت به شهر نرسیده است.»
فرقدانی میگوید: «گرمابه ها ساعت شش صبح یا گاهی جلوتر از اذان باز می شدند. زنان قدیم اغلب با دختران و عروس ها و نوهها، صبح ها با یک بقچه حمام که حاوی صابون پیچ و کیسه حموم و سفیدآب و سرشور بود می آمدند.» و البته «یک زنبیل غذا و خوردنی مثل قیمه ریزه وکوفته برنجی و یخنی ترش وکاهو سکنجبین وتفاله سرکه و ترشی و
نوشیدنی های مثل شربت نارنج، تخم شربتی وتخم ریحان که اینها خاصیت درمانی هم داشت به حمام می آمدند و گاهی تا ساعت چهار بعدازظهر این تنظیف و دورهمی خانوادگی ادامه داشت.»
«شب های عید گرمابه ها شلوغ ترمی شد و در حدود 60 یا 70 مشتری در طول روز را پذیرا بودند و بعد از حمام کردن در قسمت آقایان چای هم دم می کردیم و از مشتری پذیرایی می شد.»
حسن فرقدانی که سالها در این حرفه سنتی با فرهنگ بومی واصیل یادگار داییاش مانده می گوید:
«گرمابه داری در این دوره بازاری ندارد اما همین که مشتری های قدیمی می آیند و می گویند خدا پدرتان و بزرگانتان را بیامرزد برای ما کافی است. مردم این زمانه مثل قدیمی ها دل و حوصله نیستند؛ مشغله ها وگرفتاری ها زیاد شده و این گونه
فرهنگ های مردمی کم رنگ تر و رونق پیشین این حرفه از دست رفته است. ولی جالب است بدانید هنوز هم گاهی قدیمی هایی هستند که رسم و رسوم
گرمابه ها را می پسندند و اجرا می کنند، داریم خانوادههای اصیلی را در همین اصفهان که مراسم حمام دامادی را در گرمابه برگزار می کنند.» مراسمی که به گفته وی، «عده ای از مردان فامیل طی مراسمی شادی، به اتفاق تازه داماد به حمام می آیند و فضا و دورهمی مفرح وبا شور و حالی را در اینجا به اتفاق برگزار می کنند.»
او در خصوص ارتباطات و فرهنگ بومی و اجتماعی مردم قدیم در رابطه با گرمابه ها این گونه ادامه
می دهد: «حمام های قدیم جایی بود که بزرگترها و کوچکترها و اهالی محله را دور هم جمع می کرد، اکثر کسبه در همه شغل ها کنار هم واغلب در صف نوبت حمام دیداری تازه می کردند. حتی معاملاتی بینشان انجام می شد، گره ها ومشکلات اهل محل رفع و رجوع می شد. حمام کردن های ویژه ای با مراسم مختلف مثل شب عید، حمام دامادی و حمام زایمان برگزار می شد. جدا از این، خاصیت های درمانی و تسکین اعصاب در گرمابه ها وجود داشت؛ مثلا حوضچه آب سرد برای تسکین اعصاب کاربرد داشت.»
ساختار معماری حمام هم طبعا ویژه بود: «اجزاء تشکیل دهنده ساختمان حمام به این قرار بود، کوره یا آتش خانه، گرم خانه، سربینه، چال حوض هشتی، خزینه، جلوخان، تون و گلجام. افرادی که در حمام کار می کردند به غیر از گرمابه دار، دلاک ها بودند و کیسه کش ها و پادوها و آبگیرها. بعضی از گرمابه ها سلمانی هم داشتند.»
شاخص ترین خاطره بصری از حمامهای قدیم در اذهان مردم اما لنگهای قرمز است. «پارچه قرمز رنگی به نام لُنگ را آقایان استفاده می کردند که هر کس از ابتدای ورود به حمام تا آخر سه مرحله از لنگ استفاده می کرد، ابتدا دور کمر می بست ودر طول کیسه کشیدن وصابون زدن در گرمخانه همراهش بود بعد که لنگ خیس می شد آن را زیر سرشور می انداخت که کارگران بعدا آن را بشورند دو لُنگ دیگر برای کل بدن استفاده می شد، زمانی که بعد از شست وشوی کامل زیر دست مشت مالچی
می نشستند.»
او اضافه می کند: «این حمام زیبا یا حمام
زرگر باشی که ما سالها در آن فعال بودیم در قدیم آب مصرفی اش از چاه تامین می شد که بعد از خشک شدن زاینده رود، چاه هم بی آب شد وآب این چاه یک خاصیت جالبی که داشت این بود که چون از شن می آمد گچ نداشت وبرخلاف نقاط دیگر اصفهان که لوله ها گچ می گیرد این آب به شکل طبیعی تصفیه می شد وما طی این سالها فقط یک بار لوله ها را گچ زدایی کردیم.»
فرقدانی ازدیگر خاطرات حمام زرگرباشی به
رفت و آمد بزرگان و مفاخری چون استاد تاج اصفهانی واستاد کسایی اشاره می کند: «یادم هست که استاد تاج در حمام غزل و آوازی هم سر می داد و فضای به یادماندنی وخاصی را در حمام ایجاد می کرد. حمام با کیسه کشی، 15 ریال بود که استاد تاج صدا می زد برادر خدا قوت و 15 ریال در دخل ما می گذاشت.»
دنیای امروز این سبک زندگی را گم کرده است. شاید با ساختارش هماهنگی نداشته باشد؛ اما گاهی هم سنت ها می توانند گره های مدرنیته را بگشایند و جایی ویژه در این میان برای
خود بازکنند.
حسن فرقدانی، که از آن سالها با گرمابه و فرهنگ آن همراه بوده، از آن سالهای اوج و رونق حمام های شهر میگوید؛ گرمابههایی که حداقل تا اواسط دهه 1340 که منزل مردم عادی، یک به یک وارد فاز ایجاد حمام خانگی شدند، تقریبا تنها مرجع حمام مردم اصفهان بود.
وی میگوید: «عصرها اکثر کسبه خیابان شاپور (شهیدبهشتی فعلی) وعباس آباد از نقاش و صافکار وآهنگر وغیره می آمدند حمام وآنجا آنقدر شلوغ
می شد که جای سوزن انداختن نبود. ساختمان پشتی گرمابه هم حمام زنانه بود که به دست مادر بزرگم اداره می شد.»
بسیاری از حمامهای اصفهان را خیرین و
چهره های سرشناس شهر ساخته بودند. وی میگوید: «حدود 50 سال پیش بعد از حمام لنبان دایی بنده حمام زرگرباشی واقع در خیابان اردیبهشت ومحله عباس آباد که همین حمام فعلی ست که من هم همچنان در آن مشغول هستم را از آقای زرگر باشی خرید و نام آن را به «گرمابه زیبا» (زرگرباشی) تغییر و گرمابه داری را در آن ادامه داد.»
«حمام قدیمی لنبان هم البته به دلیل
بی توجهی ها مدتی به دستور بهداشت بسته شد و بعدا هم تخریب و به جای آن مجتمع لنبان ساخته شد و تغییر کاربری داد.»
استقبال از گرمابهها تا حوالی دهه 40 بیشتر نبود یعنی تا زمانی که سیستم گاز وآب وفاضلاب به شهرها وارد شد و کم کم گرمابه ها وحمام های قدیمی از رونق افتادند.
«به خاطر دارم قدیم گرمابه داران از صبح تا عصر در صف نفت و دکان های نفتی که همه جای شهر هم بودند می ایستادند تا برای سوخت حمام وگرم کردن آب، نفت تهیه کنند. یک دکان نفتی نزدیک پل فلزی ویکی سر کوچه سرتیپ بود که دایی من بیشتر از این دو نفت می خرید. خیلی وقت ها هم بعد از ساعت ها منتظر ماندن در صف، خبر می رسید که ماشین های نفتکش در برف جاده مانده اند ونفت به شهر نرسیده است.»
فرقدانی میگوید: «گرمابه ها ساعت شش صبح یا گاهی جلوتر از اذان باز می شدند. زنان قدیم اغلب با دختران و عروس ها و نوهها، صبح ها با یک بقچه حمام که حاوی صابون پیچ و کیسه حموم و سفیدآب و سرشور بود می آمدند.» و البته «یک زنبیل غذا و خوردنی مثل قیمه ریزه وکوفته برنجی و یخنی ترش وکاهو سکنجبین وتفاله سرکه و ترشی و
نوشیدنی های مثل شربت نارنج، تخم شربتی وتخم ریحان که اینها خاصیت درمانی هم داشت به حمام می آمدند و گاهی تا ساعت چهار بعدازظهر این تنظیف و دورهمی خانوادگی ادامه داشت.»
«شب های عید گرمابه ها شلوغ ترمی شد و در حدود 60 یا 70 مشتری در طول روز را پذیرا بودند و بعد از حمام کردن در قسمت آقایان چای هم دم می کردیم و از مشتری پذیرایی می شد.»
حسن فرقدانی که سالها در این حرفه سنتی با فرهنگ بومی واصیل یادگار داییاش مانده می گوید:
«گرمابه داری در این دوره بازاری ندارد اما همین که مشتری های قدیمی می آیند و می گویند خدا پدرتان و بزرگانتان را بیامرزد برای ما کافی است. مردم این زمانه مثل قدیمی ها دل و حوصله نیستند؛ مشغله ها وگرفتاری ها زیاد شده و این گونه
فرهنگ های مردمی کم رنگ تر و رونق پیشین این حرفه از دست رفته است. ولی جالب است بدانید هنوز هم گاهی قدیمی هایی هستند که رسم و رسوم
گرمابه ها را می پسندند و اجرا می کنند، داریم خانوادههای اصیلی را در همین اصفهان که مراسم حمام دامادی را در گرمابه برگزار می کنند.» مراسمی که به گفته وی، «عده ای از مردان فامیل طی مراسمی شادی، به اتفاق تازه داماد به حمام می آیند و فضا و دورهمی مفرح وبا شور و حالی را در اینجا به اتفاق برگزار می کنند.»
او در خصوص ارتباطات و فرهنگ بومی و اجتماعی مردم قدیم در رابطه با گرمابه ها این گونه ادامه
می دهد: «حمام های قدیم جایی بود که بزرگترها و کوچکترها و اهالی محله را دور هم جمع می کرد، اکثر کسبه در همه شغل ها کنار هم واغلب در صف نوبت حمام دیداری تازه می کردند. حتی معاملاتی بینشان انجام می شد، گره ها ومشکلات اهل محل رفع و رجوع می شد. حمام کردن های ویژه ای با مراسم مختلف مثل شب عید، حمام دامادی و حمام زایمان برگزار می شد. جدا از این، خاصیت های درمانی و تسکین اعصاب در گرمابه ها وجود داشت؛ مثلا حوضچه آب سرد برای تسکین اعصاب کاربرد داشت.»
ساختار معماری حمام هم طبعا ویژه بود: «اجزاء تشکیل دهنده ساختمان حمام به این قرار بود، کوره یا آتش خانه، گرم خانه، سربینه، چال حوض هشتی، خزینه، جلوخان، تون و گلجام. افرادی که در حمام کار می کردند به غیر از گرمابه دار، دلاک ها بودند و کیسه کش ها و پادوها و آبگیرها. بعضی از گرمابه ها سلمانی هم داشتند.»
شاخص ترین خاطره بصری از حمامهای قدیم در اذهان مردم اما لنگهای قرمز است. «پارچه قرمز رنگی به نام لُنگ را آقایان استفاده می کردند که هر کس از ابتدای ورود به حمام تا آخر سه مرحله از لنگ استفاده می کرد، ابتدا دور کمر می بست ودر طول کیسه کشیدن وصابون زدن در گرمخانه همراهش بود بعد که لنگ خیس می شد آن را زیر سرشور می انداخت که کارگران بعدا آن را بشورند دو لُنگ دیگر برای کل بدن استفاده می شد، زمانی که بعد از شست وشوی کامل زیر دست مشت مالچی
می نشستند.»
او اضافه می کند: «این حمام زیبا یا حمام
زرگر باشی که ما سالها در آن فعال بودیم در قدیم آب مصرفی اش از چاه تامین می شد که بعد از خشک شدن زاینده رود، چاه هم بی آب شد وآب این چاه یک خاصیت جالبی که داشت این بود که چون از شن می آمد گچ نداشت وبرخلاف نقاط دیگر اصفهان که لوله ها گچ می گیرد این آب به شکل طبیعی تصفیه می شد وما طی این سالها فقط یک بار لوله ها را گچ زدایی کردیم.»
فرقدانی ازدیگر خاطرات حمام زرگرباشی به
رفت و آمد بزرگان و مفاخری چون استاد تاج اصفهانی واستاد کسایی اشاره می کند: «یادم هست که استاد تاج در حمام غزل و آوازی هم سر می داد و فضای به یادماندنی وخاصی را در حمام ایجاد می کرد. حمام با کیسه کشی، 15 ریال بود که استاد تاج صدا می زد برادر خدا قوت و 15 ریال در دخل ما می گذاشت.»
دنیای امروز این سبک زندگی را گم کرده است. شاید با ساختارش هماهنگی نداشته باشد؛ اما گاهی هم سنت ها می توانند گره های مدرنیته را بگشایند و جایی ویژه در این میان برای
خود بازکنند.