دانشجویان در خزان دانشگاه‏

پاییز روبه اتمام است، اما خزان دانشگاه‌ها سالهاست شروع شده و سر تمام نشدن ندارد. دانشجویانی که مدت‌هاست با علاقه برگ‌های زرد این فصل را جمع می‌کنند، اما این درخت تنومند انگار هرچه می‏گذرد بیشتر ریزش دارد.

از وقتی که وارد دبیرستان شد، رویای درس خواندن در یک دانشگاه به قول خودش متعبر را در سر می‌پروراند. او چهار سال تمام هر چه کتاب درسی و کمک درسی است را خوانده بود و توانسته بود شاخ غول پیر کنکور را بشکند و در دانشگاهی که می‌خواست قبول شود. سهراب، حالا حدود سه سال از حضورش در دانشگاه می‌گذرد، اما احساس می‌کند آنچه که واقعیت دارد با رویاهای نوجوانی‌اش چند آسمانی تفاوت دارد.
این روزها امثال سهراب بسیار در دانشگاه‌های ایران دیده می‌شوند. کسانی که در ویژگی‌هایی مانند بی‌میلی، رخوت تدریجی، زده شدن از درس و مانند این خصوصیات، اشتراکاتی دارند که البته شدت و ضعف‌اش متفاوت است. این دسته از دانشجویان را می‌توان با آن ژاپنی‌هایی مقایسه کرد که دچار سندروم پاریس می‌شوند و وقتی می‌بینند آن پاریسی که در رویاها ساخته بودند با پاریس واقعی بسیار تفاوت دارد، کارشان به بیمارستان می‌کشد. حال این دانشجویان هم که سال‌ها نام و رسم دانشگاه را در ذهن‌شان بزرگ کرده بودند و امروز با چیز دیگری روبرو می‌شوند، دچار یک دلزدگی تدریجی و رخوت می‌شوند.
یکی از همین دانشجویان وقتی‌که در یکی از این دورهمی‌های دانشجویی بحث از سطح دانشگاه و استاد و مسائل آن می‌شود، می‌گوید: «من دو سال تمام برای رسیدن به دانشگاه فقط و فقط درس خواندم. وقتی‌که کنکور دادم، روز و شب برای قبولی در یک دانشگاه دولتی دعا می‌کردم. اما حالا حس می‌کنم تلاشم شاید بیهوده بوده. اینجا انگار با بقیه دانشگاه‌ها فرقی نمی‌کند.»
اما دسته دیگری از دانشجویان هم هستند که حالتی خنثی دارند. نه خوشحال‌اند و نه ناراحت و به گفته خودشان یا برای فرار از سربازی آمده‌اند و یا برای سرگرم شدن و یا برای توجیه بی کاری و نبود شغل. اهدافی که گویا واقعا دانشگاه برای تحقق آنها به وجود آمده و به طرزی دارد جوانان را کنترل می‌کند. جوانان سنین 19 تا 25 سال که حالا طبق آمار نیمی از آنها در دانشگاه‌ها سرگرم هستند. آماری که در آمریکا تنها 15 درصد است و با این تفاوت فاحش در میزان تحصیل‌کرده، ایران باید در قله باسوادی دنیا باشد. حال مشکل کجاست و چرا آنقدر پیچیده است که هم استاد و هم دانشجو از وضعیت امروز دانشگاه‌ها ناراضی هستند؟
پاسخ را یکی از اساتید اقتصاد دانشگاه اصفهان اتفاقا در بی‌سوادی دانشگاه می‌داند. محسن رنانی در این مورد می‌گوید: «یکی از اصلی‌ترین عیوب دانشگاه‌های ایران، نداشتن ارتباط علمی با دانشگاه‌های خارج کشور است. به طوری‌که بقیه عیوب از همین مسئله ریشه می‌گیرد.» او این فقدان سیستماتیک را در چند مورد شرح می‌دهد: «برای مثال هیچ استادی از خارج کشور برای تدریس به ایران نمی‌آید. همچنین هیچکدام از اساتید ما برای تدریس به خارج کشور دعوت نمی‌شوند یا توانایی تدریس در آنجا را ندارند. به علاوه ایجاد گروه مطالعاتی مشترک با خارج و انتشار مقاله مشترک با آنها انجام نمی‌گیرد و این ارتباط نیست.» رنانی آسیب دیگری که این فقدان ایجاد می‌کند را به نوعی در جامعه بسط می‌دهد و می‌گوید: «این نبود ارتباط موثر با خارج به تدریج نیاز به زبان انگلیسی را کاهش می‌دهد. به طرزی که روز به روز سواد زبان انگلیسی نظام آموزی ما در حال افول است. ما بخواهیم یا نه، منابع دست اول علمی دنیا به زبان انگلیسی هستند و این مبارزه و بی‌توجهی به زبان انگلیسی یک خطای بزرگ است.» این استاد اقتصاد که 15 سال است در دانشگاه تدریس می‏کند، ادامه می‌دهد: «برای همین از تولیدات به روز علمی در جهان عقب مانده‌ایم و فقط داریم همان دانش قدیمی که از غرب گرفته‌ایم را با تولیدات داخل مخلوط و دوباره همان‌ها را بازتولید می‌کنیم. برای مثال در گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان از زمانی که من آمده‏ام تا کنون، هیچ فارغ‌التحصیلی که در خارج کشور درس خوانده باشد، در این دانشگاه گرفته نشده است.»
او دیگر آسیب‌های رسیده به سیستم دانشگاهی و علمی را اینگونه بر می‌شمرد: «اشکال در گزینش اساتید، شیوه گزینش دانشجو از طریق کنکور، انبوه سازی ورودی و خروجی دانشگاه، تبدیل استادها به ماشین تدریس، صوری شدن چاپ و انتشار مقاله و تمرکز بر تعداد آنها به جای توجه به محتوا، آسیب‌هایی است که امروز به دانشگاه خورده است.»
رنانی یکی دیگر از آسیب‌های بزرگ وارده به دانشگاه را در مدارک و کاهش ارزش آنها می‌داند: «این شیوه دانشگاه‌های ایران باعث شده تا مثلا یک فوق لیسانس اقتصاد صندوق‌دار بانک شود. شغلی که با دیپلم هم می‌توان انجام داد. یعنی گویی با تولید انبوه فوق لیسانس، به نوعی داریم تولید انبوه دیپلم می‌کنیم.» او می‌افزاید: «ما با این کار فقط منابع‌مان را هدر می‌دهیم. چراکه دیگر نه درآمد نفتی خوبی داریم و نه منابع بزرگ دیگری و همین باقی مانده منابع را هم داریم صرف آموزش در سطح بالا می‌کنیم تا از آنها در سطوح پایین استفاده شود. به نوعی تداوم ضایع سازی منابع را در پیش گرفته‌ایم.»
حال این کاهش ارزش مدارک و به تبع آن کاهش کارایی مدارک باعث شده تا حال و هوای این روزهای دانشگاه‌ها ملتهب باشد. اما نه التهابی که همیشه از محیط دانشجویی به ذهن متبادر می‌شود، بلکه التهابی که از یک بیماری ناشی می‌شود و باعث شده تا جنب و جوش دانشجویی جای خود را به رکود و بی‌تحرکی بدهد. به طوری‌که حتی فعالترین تشکل‌های دانشجویی هم که اسم و رسمی دارند، به جز تابلو و یک دفتر کار بی رونق و برگزاری چند برنامه محدود در طول سال، چیز دیگری ارائه نمی دهند. یکی از دانشجویان فعال در انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان می‌گوید: «فعالیت‌ها خیلی کم شده است. شاید به‏سختی بتوانیم یک یا دو برنامه در طول ترم برگزار کنیم. چون از یک طرف دانشجوها دیگر از فعالیت‌های فوق درسی ناامید و خسته شده‌اند و از طرف دیگر هم روسا و مدیران دانشگاه در آن حدی که باید همکاری نمی‌کنند.» مرضیه که خود از همان ابتدای ورودش به دانشگاه وارد تشکل‌های دانشجویی شده، فعالیت در این تشکل‌ها را دیگر تقریبا بیهوده می‌داند و به قول خودش او هم برای ارضای هرچند کم هیجانات و دغدغه‌های خود است که تاکنون در این انجمن دوام آورده است.
این رخوت را کسانی که بیرون از دانشگاه هم هستند می‌توانند از پشت نرده‏ها و دیوارها حس کنند و ببینند. به ویژه پنجشنبه‏ها، که دانشگاه‏ها هیچ تحرکی ندارند.
وظیفه نخست یک دانشگاه، یعنی تولید فکر سال‏هاست به محاق رفته و جایش را به تولید علم داده است. تولید علم هم به تولید مقاله تنزل کرده و برای همین کارکردهای حداقلی هم به نظر می رسد روزهای پنجشنبه تعطیل است! دانشگاه ها عمدتا از رفت و آمد چهره‏های متفکر، بزرگان اجتماعی و پیشکسوتان حوزه‏های مختلف از صنعت و تجارت گرفته تا ورزش و هنر تهی شده و شور و هیجانی پیرامون ساختمان های توسعه یافته و روزافزون دانشگاه‏ها دیده نمی‏شود.
دانشگاه‏ها با ساختمان‏های پرتعداد، بیش از هرچیز به اداره های بزرگی بدل شده که ارتباط و تعهدش در برابر جامعه هم دچار مشکلات ساختاری است و نسبت به مسائل اجتماعی و اقتصادی چندان رویه‏ای متعهدانه را دنبال نمی‏کند. معضلی که خواه ناخواه به سوی جامعه و نیز خود نهاد دانشگاه نیز بر خواهد گشت.
اگر سال گذشته اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد نجف آباد در آستانه روز دانشجو دچار سانحه شد و دو دانشجو جان باختند، حال در آستانه شانزدهم آذر امسال خوشبختانه حادثه فروریزی دیوار کلاسی در دانشگاه سپهر با فرار به بیرون دانشجویان به‏خیر گذشت. حادثه‏ای که به ساختمان‏های پرتعداد و چه‏بسا نوساز دانشگاه‏های امروز طعنه می‏زد که چندان جایی برای ناز و تفاخر به آنها نیست. گو اینکه سهراب هنوز هم وقتی صبح زود می‌خواهد به دانشگاه برود خوشحال است و از اینکه نیمی از روزش را در آن می‌گذراند احساس بدی ندارد!

ارسال نظر