شیوه بازیگردانی من، ابداع خودم است !
پس از موفقیت «من سالوادور نیستم»، نگاه های بسیاری به سمت «منوچهر هادی» منعطف شد. نتیجه همین نگاه ها سبب شد تا کارگردانی سریال پرچهره ای چون «عاشقانه»، به هادی سپرده شود. کارگردانی که موفقیت های محتوایی و گیشهای بسیاری را در حوزه سینما تجربه کرد و پس از آن، با «عاشقانه» به خوبی توانست رقیب قدرتمندی برای «شهرزاد» باشد و این روزها نیز قصد دارد تا روند موفقیت آمیزش در سینما و شبکه نمایش خانگی را در تلویزیون و با سریال «پاهای بی قرار» تجربه کند.
اصفهان زیبا: پس از موفقیت «من سالوادور نیستم»، نگاه های بسیاری به سمت «منوچهر هادی» منعطف شد. نتیجه همین نگاه ها سبب شد تا کارگردانی سریال پرچهره ای چون «عاشقانه»، به هادی سپرده شود. کارگردانی که موفقیت های محتوایی و گیشهای بسیاری را در حوزه سینما تجربه کرد و پس از آن، با «عاشقانه» به خوبی توانست رقیب قدرتمندی برای «شهرزاد» باشد و این روزها نیز قصد دارد تا روند موفقیت آمیزش در سینما و شبکه نمایش خانگی را در تلویزیون و با سریال «پاهای بی قرار» تجربه کند.اگرچه مدتی است که پخش «عاشقانه» به اتمام رسیده، اما به دلیل اقبال بسیار مخاطبان به این سریال و البته صعودی بودن روند فروش قسمت های قبلی این سریال، تصمیم گرفتیم تا گفتوگویی با این کارگردان گزیده کار داشته باشیم که مشروح آن را در ادامه مطالعه می فرمایید.
از امتیازهای مثبت «عاشقانه»، بازی بسیار خوب بازیگرانش است. گویا برخی از صحنه های مربوط به بازی بازیگران مخصوصا صحنههای «هومن سیدی» را سانسور کردند، درست است؟
در ممیزی، خیلی از پلان های هومن سیدی را زدند. اگر همان چیزی که از بازی سیدی گرفته شد، پخش میشد، خیلی بیشتر از این مورد استقبال قرار میگرفت.ما روی لحظه به لحظه اش فکر کردیم.هومن، سرشار از ایده است.همین هومن سیدی اگر با کارگردانی مواجه می شد که دست و بالش را می بست، هم بی انگیزه میشد و هم پیمان، تبدیل به بدترین نقش سریال میشد.بازیگردانی من در مقابل هومن سیدی این بود که دستش را خیلی باز گذاشتم؛ چون کارگردان است؛ چون بازیگر است و می فهمد و من هم حواسم بود.بازیگری نیست که بخواهد به قیمت زیر پا گذاشتن نقش های دیگر، نقش خودش را جذاب تر کند.واقعا به نقش خودش اضافه می کرد؛ به نحوی که به نقشهای دیگر لطمه نخورد.وقتی من همچنین بازیگری گیرم می آید، قطعا از او استفاده می کنم.کارگردانی و بازیگردانی من در قبال هومن سیدی این بود که اینقدر دستش را باز گذاشتم و اینقدر از ایده هایش، استفاده درست کردم که نقش پیمان شد بهترین نقش زندگیاش.چون درست بازی می کرد و وقتی درست بازی می کند، من زیپ دهانم را می بندم.خب این هم نوعی بازیگردانی است؛ بازیگردانی فقط این نیست که حتما یقه بازیگر را بگیری و بگویی حتما همین چیزی که من می
گویم را انجام بده. خب اگر اینطوری باشد، برو یک عروسک کوک کن بینداز جلوی دوربین.بازیگر ایده دارد، طراح بخش است.
البته سریال پیش از پخش نیز با تعطیل شدنهای چندباره اش، خوراک مناسبی را برای ایجاد حاشیه جور کرد.
بله، عاشقانه چند سری خوابید.یک دلیل آن، بیتجربگی بود.وقتی تهیه کننده با سرمایهگذار به مشکل می خورند، لطمه اش را همه گروه می خورند.من صبح می روم سر صحنه.بعد تهیه کننده و سرمایهگذار سر مسائلی مشکل دارند؛ مثلا سرمایه گذار می گوید من تا حالا یک میلیارد تومان به تو داده ام و اینها باید حسابرسی شود و می گویند کار یک هفته بخوابد تا تکلیف روشن شود.اینکه چه بین آنها گذشته، من ورود نمی کنم؛ ولی آنچه بین آنها گذشت، به ما لطمه زد.با انرژی داری می روی جلو، یک دفعه کار می خوابد.هر دفعه که به عوامل زنگ می زدم، می گفتند هادی، نیاییم که کار یک هفته دیگر بخوابد.می آمدیم و ده روز بعد کار می خوابید.می گفتم بچه ها، این کار اعتبار و آبروی ماست، سرمایه گذار که کاری ندارد، پولی گذاشته که بر می دارد و کالایش را هم تبلیغ می کند، دلش برای سینما نسوخته، بیزینسش چیز دیگری است.ما که حرفه مان این است، مردم به ما بی اعتماد می شوند.ما 135 جلسه کار کردیم و با این بازیگران، 17 قسمت ساختیم؛ با دوربین الکسا، تک دوربین؛ همه چیز هم داشتیم : از شمال و شهرستان تا تهران و آن همه لوکیشن که حدودا هشت ماه و نیم درگیر بودیم که از این میزان، نزدیک
سه ماه و نیم تا چهار ماه کار خوابیده بود.سه، چهار مرتبه کار خوابید وگرنه توزیع عاشقانه، قبل از عید تمام شده بود.
البته ادامه حواشی «عاشقانه» در زمان پخش به وقوع پیوست که عده ای، آن را کوبیدند و حتی فضای مرفه آن را مورد نقد قرار دادند که البته تاثیری در روند استقبال مردم به همراه نداشت.
نظر هر کسی محترم است.من اگر بخواهم حرف های نامربوط پشت سر سریال ها و فیلم هایم به من بر بخورد که دیگر وقتی برایم نمی ماند.الان در اینستاگرام من، صد نفر می گویند عاشقانه، عالی است. حالا یک نفر میآید فحش ناموسی می نویسد. من اگر بخواهم واکنش نشان دهم که درست نیست.یادم است وقتی در قسمت یازدهم، گیسو کشته شد، حرف های نامربوط زیادی به من زدند؛ ولی من باید آمادگی این را داشته باشم. همینطور که وقتی یک سریال می گیرد و مردم، در کوچه و خیابان میآیند با من کارگردان که قرار نیست دیده شوم، عکس میگیرند، خوشحال کننده است. از آن طرف، برخی عکس العمل هایی از این دست هم وجود دارد.مردم، خیلی باهوش شده اند و در شبکههای مجازی، همه چیز تو را دنبال می کنند.به هر حال برخی وانمود می کنند که عاشقانه، چیز خیلی عجیب و غریبی نبوده، من هم به نظرم عجیب و غریب نبوده. ما آمدیم یک سری تابوها را شکستیم، یک سری خط قرمزها را با هوشمندی رد کردیم، یک سری لوکیشن ها و پلان هایی را که مردم آرزویشان است و در رویاهایشان می بینند ، به آنها نشان دادیم.
البته «عاشقانه» ادامه موفقیت های شما در سینماست.توانستی ارتباط خوبی با این تیم بازیگری خاص که اخلاقیات متفاوتی دارند، بگیری، هارمونی میزانسن هایت قابل توجه است، چیدمان دوربینت خیلی خوب شده و . . . که اینها همه نشان از بلوغ شما در حوزه کارگردانی دارد.
کسی غیر از من در چیدمان دوربین دخالت ندارد.کارگردانی یعنی جای دوربینت مشخص باشد.عاشقانه را به این شرط کار کردم که باید همه سوپراستار باشند.سرمایه گذار پای من ایستاد.بین گزینه ها گفته بود که من کارگردان «من سالوادور نیستم» را می خواهم. در همان دو، سه ماه اول اکران من سالوادور نیستم، بالای 50 پیشنهاد داشتم؛ هر روز در چند دفتر قرار داشتم و فیلم هایی از آن جنس به من پیشنهاد شد که کار نکردم تا رسیدم به «آینه بغل».آخر چه کسی را سراغ دارید که بعد از من سالوادور نیستم، می آید فیلمی با حال و هوای «کارگر ساده نیازمندیم» را میسازد و بعد هم اثری چون عاشقانه را کار می کند؟ نگاه فیلمساز را ببین؛ فضای کارگر ساده نیازمندیم، لوکیشنهای شوش، میدان خراسان، لب خط، بعد یک دفعه در عاشقانه، زندگی بالا شهری را می بینی. آن در می آید، این هم در می آید؛ نمی گویم ضعف ندارند اما من همه شعور و دانش و تجربه ام را در هر کارم پیاده میکنم.من سالوادور نیستم باید آن شکلی ساخته میشد؛ این طوری نبود که من به آن فکر نکنم.برای آن فیلم هم من فکر کردم؛ اما آنجا قواعد خاص خودش را داشت.آن فیلم فقط باید یک کار می کرد: اصلا نباید به مردم پیام می
داد.الان اگر بخواهی به مردم پیام بدهی، بلند میشوند و می روند. آن فیلم 16 میلیارد فروخته؛ به هر قیمتی هم نفروخته؛ بازیگر شلوارش را درنیاورده.من آن کار را دوست داشتم. هر چند که در مسیر فیلمسازی من نبود؛ ولی کارگردانی که«یکی می خواد باهات حرف بزنه» را می سازد، «کارگر ساده نیازمندیم»را می سازد، می آید یک اثر کمدی می سازد که تمام رکوردهای سینمای ایران را میشکند و پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران میشود؛ هر چند که بعدش آمدند و رکورد ما را زدند که من خیلی از این بابت خوشحالم؛ چون این اتفاق در سینما، جریان ساز شد.کسی آمد به من گفته که من ده سال سینما نرفته بودم بعد آمدم من سالوادور نیستم را دیدم. این شخص بعد«ابد و یک روز» را دیده است و همینطور سینما رفتن برایش عادت شد.
کلا کارگردانی هستی که ارتباط خوبی با بازیگرانت برقرار می کنی و در نتیجه، بازی خوبی از آنها می گیری.
در تمام کارهایت، بازیگران شاخصی حضور دارند و کلا جوایز متعددی برای بازی در کارهای شما به دست آوردهاند.احساس می شود دخالت مستقیم شما در کستینگ و البته شیوه درست بازیگردانی، همواره به کیفیت اجرایی کارهایتان کمک زیادی کرده.«خداحافظ بچه» بهترین سریال سال شد؛ بهاره رهنما بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد، آتیلا پسیانی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.حدیث میرامینی در نقش مکمل جایزه گرفت، مهراوه شریفی نیا بهترین بازیگر نقش اصلی زن شد، شهرام حقیقت دوست که با آن سریال، دوباره احیا شد، نامزد جشن حافظ شد.آن سریال در زمان خودش، سر و صدای زیادی به راه انداخت.خیلی از بازیگران در رودررویی با من می گویند ما دیگر نمیخواهیم فیلم های شانه تخم مرغی کار کنیم و میخواهیم در آثار اجتماعی مثل «کارگر ساده نیازمندیم» بازی کنیم.فیلمنامه این فیلم، سه سال دست من بود؛ سه سال چرخیدم و در آخر هم تمام عوامل و بازیگران را به صورت رفاقتی آوردم.این فیلم را با 500 میلیون تومان بستم و کل کار را در 40 جلسه گرفتم؛ اما برای چند فیلم می توانم سه سال صبر کنم؟!گاهی یک سریال به پستت می خورد که به نسبت، پول بهتری می گیری؛ من هم باید هزینه های زندگی ام را
تامین کنم.من نیامدم خودم را فدای هنر کنم، هیچ وقت خودم را فدای هنر نمی کنم؛ اما کم فروشی نمیکنم.وقتی قرار است فیلم یا سریالی بسازم، اول مردم را لحاظ می کنم بعد، جشنواره و جایزه را هم دوست دارم.الان برای عاشقانه، 13 نفر از بچه ها در جشن حافظ، نامزد شده اند ؛ طبیعتا شعوری پشت کار بوده؛ کستینگ و . . . را چه کسی انجام داده؟ خب این هم کارگردانی است. کارگردانی فقط این نیست بروی بگویی 3، 2، 1 و خط فرضی را نشکنی.اینها آخرین مرحله است. کارگردانی انتخاب فیلمنامه است، انتخاب بازیگر است و... .یوسف تیموری در فیلم من جایزه می گیرد، یکتا ناصر می رود تمام جوایز جشن منتقدان، جشن خانه سینما، سیمرغ فجر و . . . را می گیرد، مهراوه شریفی نیا در جشن حافظ جایزه می گیرد. شش تا از بازیگران من در جشن حافظ امسال نامزد دریافت جایزه شده بودند که سه نفر از آنها توانستند جایزه بگیرند.آیا بخشی از این موفقیت ها شامل کارگردان نمیشود؟ قطعا بده بستان داریم.ولی اینکه فکر کنی بگویم اینجا نباید اینطوری راه بروی و ...،نه، اینگونه نیست.نوع بازیگردانی من با همه کارگردان ها فرق دارد. ابداع خود من است.می آیم بازیگر خوب انتخاب می کنم و زیاد به او ور
نمی روم.من بازیگردانی ام را در مرحله نگارش فیلمنامه انجام می دهم.وقتی نقش روی برگه در بیاید، بازیگر کاری جز خوب بازی کردن ندارد.وقتی بازی می کند، لذت می برد.پشت صحنه اینقدر فضا را برای بازیگر شیرین و مفرح می کنم که در کنار متن خوب و میزانسن درست، همه چیز دیده شود.من بازیگردانی ام با جای دوربینم است.بهترین بازیها وقتی جای دوربینت درست نباشد، دیده نمی شوند.من بازیگردانی ام سر میز مونتاژ است؛ فیلمی نساخته ام که از اول تا آخرش را خودم مونتاژ نکنم یا کسی که تدوین کرده، از اول تا آخرش را تمرین نکنم.بحث، بحث فریم است.اساسا طوری نمی گیرم که تدوینگر بخواهد برای خودش مونتاژ کند.من اصلا سر صحنه، نمایی نمی گیرم که در مونتاژ به کار نیاید ولی روی فریمش هم من بحث دارم.یک بخش بزرگی از بازیگردانی من، روی میز مونتاژ است. یک بخش بزرگی از بازیگردانی من، جای درست دوربینم است. یک بخش بزرگی از بازیگردانی من، این است که زیاد مزاحم بازیگر نمی شوم؛ چرا؟ اگر نابازیگر باشد، آکسانش را هم به او می گویم؛ ولی وقتی گلزار و بیات را می آوری، اینها قطعا بازی بلدند.فضا را برایشان درست می کنم، نقش را برایشان درست می کنم.موقعیت را به عنوان
کارگردان درست انجام بدهی، میزانسن، لباس، پلان درست را بدهی، اینها بازیگردانی است.بازیگردانی این نیست که من مثلا به گلزار بگویم حالا صدایت را بالا ببر یا چطوری داد بزن، خب بازیگر اینها را می داند؛ حماقت یک کارگردان است که برود به بازیگرش بگوید چطوری حرف بزن؛ چون من کارگردان به هزار چیز فکر می کنم؛ اما بازیگر، فقط به نقشش فکر می کند.او نسبت به من مسلط تر است.کارگردان دو بار چیز بی ربط به بازیگر بگوید، اعتماد بازیگر سلب می شود.