مشکل سینمای ایران، تهیه کننده است نه فیلم‌نامه

اهالی سینما و دوستداران این صنعت، «شاپور شهبازی» را به خوبی می شناسند. کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و استاد دانشگاه که مدرک خود را از دانشگاه هنرهای تجسمی کالسروهه آلمان دریافت کرده است. سابقه کار در چندین دانشگاه طراز اول هنر این مملکت را دارد و تاکنون کتاب های بسیاری از او منتشر شده است. دوستداران فیلم‌نامه نویسی سراسر کشور نیز در طول سال، به مدد کلاس‌های ورک شاپ، از تجربیات و آموخته های شهبازی استفاده می کنند. با این چهره سرشناس، باسواد و به شدت خوش اخلاق سیما گفت و گویی ترتیب داده ایم که مشروح آن را از نظر می گذرانید.

اصفهان زیبا: اهالی سینما و دوستداران این صنعت، «شاپور شهبازی» را به خوبی می شناسند. کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و استاد دانشگاه که مدرک خود را از دانشگاه هنرهای تجسمی کالسروهه آلمان دریافت کرده است. سابقه کار در چندین دانشگاه طراز اول هنر این مملکت را دارد و تاکنون کتاب های بسیاری از او منتشر شده است. دوستداران فیلم‌نامه نویسی سراسر کشور نیز در طول سال، به مدد کلاس‌های ورک شاپ، از تجربیات و آموخته های شهبازی استفاده می کنند. با این چهره سرشناس، باسواد و به شدت خوش اخلاق سیما گفت و گویی ترتیب داده ایم که مشروح آن را از نظر می گذرانید.

آقای شهبازی، می دانیم که تاکنون کتاب‌های زیادی را وارد بازار نشر کردید و البته چند کتاب دیگر هم در دست تالیف دارید. راجع به این کتاب‌های در دست تالیف و ضرورت نگارش هر یک از آنها برای مخاطبان ما توضیح می دهید؟
کتاب «ترمینولوژی مفاهیم فیلم‌نامه» که برخی از مقالات آن را بر حسب ضرورت در ماهنامه های سینمایی مختلف به چاپ رساندم. در این کتاب ضمن تشریح و نقد تئوری سایر تئورسین ها، تلاش کردم همان مفاهیم را از منظر خودم به طور مفصل تبیین و تشریح کنم. کتاب دیگر در دست تالیف، جلد چهارم کتاب « تئوری های فیلم‌نامه در سینمای داستانی» به نام «سینمای اپیک» است که به ساختار سینمای هنری می‌پردازد. در این کتاب از منظر ساختار گرایی، ضمن تشریح مفصل تفاوت ساختار در سیمای دراماتیک و اپیک، چند الگوی جدید را با جزئیات در سینمای اپیک پیشنهاد داده ام که امیدوارام در آموزش های آکادمیک مورد استفاده قرار بگیرد. کتاب دیگر، «تئوری صحنه‌ها» است که تئوری‌ ساختار دراماتیک و هنری را از زوایه‌ ای تازه نگاه می‌ کند. کتاب « رازهای شخصیت پردازی» نیز یکی دیگر از کتاب هایی است که انواع شخصیت ها در گونه های دراماتیک و اپیک را از منظر تازه و با پیشنهاد ترمینولوژی تازه ای، تجزیه و تحلیل می کند. مخاطب اصلی این کتاب، بیشتر منتقدان فیلم و مدرسان فیلم‌نامه‌نویسی هستند. دو کتاب دیگر، « ساختار سریال» و «بوطیقای کمدی» را نیز سال هاست که مشغول تحقیق و فیش‌برداری هستم و امیدوارم هر چه زودتر موفق به چاپ آنها شوم. ضرورت کتاب «ساختار سریال» به دلیل تولید سریال های بسیار ضعیف تلویزیون است. در این کتاب کوشیده ام راز ساختاری موفقیت سریال‌های آمریکایی در جذب مخاطب را تجزیه و تحلیل کنم. کتاب «بوطیقای کمدی» عملا دو جلد است و تا الان بیش از سیصد صفحه آن نوشته شده است. جلد اول این کتاب به تئوری های کمدی و سینمای کمدی صامت می پردازد و جلد دوم آن مخصوص سینمای کمدی ناطق است.

با توجه به تلاش شما در گسترش فرهنگ آکادمیک فیلم‌نامه نویسی، آیا به دانش آکادمیک در فیلم‌نامه نویسی آن هم در روزگار کنونی که اکثر فیلم‌نامه نویسان ما فاقد این دانش هستند، اعتقاد داشته و آن را مثمرثمر می دانید؟
پاسخ دقیق به این سوال، مثنوی هفتاد من می شود. شناخت، بنیان فهم جهان و انسان است و فیلم‌نامه نویس به عنوان هنرمند، نیازمند این شناخت است. بنابراین اصل آموزش اجتناب ناپذیر می شود. اگر این آموزش
با واسطه باشد، نام آن را تحصیلات آکادمیک می گذاریم و اگر این آموزش به شکل تجربی باشد، نام آن را شهود می گذاریم؛ اما در هر دو صورت توسل به «اصل آموزش» اجتناب پذیر است.

در حال حاضر، فیلم‌نامه های ملودرام قابل قبول سینمای ما، از یک سبک شبه فرهادی (اصغر) تقلید کرده یا الهام گرفته می شوند‌. به نظر شما این تقلید یا الهام می تواند برای نسل جدید کارگردانان ما (که عمدتا خود مولف هستند)، مسیر جدید یا رو به رشدی را فراهم کند؟
در سوال شما، یک پارادوکس موجود است. شما تقلید و الهام را مترادف هم در نظر گرفته اید؛ اما این دو واژه دارای بار معنایی مشابهی نیستند. طبعیتا درهنر، تقلید مذموم است. تقلید در هنر یعنی، تجربه راه های تجربه شده که منجر به نتایج مشابه می شود. بنابراین به قول هایدگر، تبدیل به نوعی « شخصیت منتشر» می شود که هنرمند از الگوهای تکراری، زنجیر می سازد. در معنای واژه « الهام» اما نوعی کشف و شهود غریزی موجود است که معطوف به فرد است و نوعی فضلیت محسوب می شود. بنابراین هر جا که فرهادی تقلید شود، نتیجه سلبی خواهد بود و تاثیر معکوس می گذارد؛ اما اگر فیلم‌های فرهادی الهام بخش باشند، نتیجه ایجابی خواهد شد و تاثیر، مثبت است.

آقای شهبازی، در آسیب شناسی فیلم‌نامه های امروز ما، به چه نقاط ضعفی بر می خوریم و اصلا شرایط فیلم‌نامه نویسی امروز را چطور ارزیابی می کنید؟
فیلم‌نامه نویسی در حوزه سینمای دراماتیک ( شاه پیرنگ یا سینمای بدنه) با ضعف های اساسی مواجه است. به نظرم در این حوزه، سینماگران ما واقعا محتاج آموزش هستند. هنوز بسیاری از مفاهیم بنیادی، به رغم ترجمه کتاب‌های مختلف و دسترسی سریع و راحت به اطلاعات فیلم‌نامه نویسی، درست و دقیق، آموزش و فهمیده نشده‌اند. انگار فقط اطلاعات از انحصار خارج شده است تا آموزش همگانی شود؛ اما این اطلاعات و آموزش، تبدیل به دانش درونی شده یا به قول قدما تبدیل به حکمت نشده است. نقش انبار اطلاعات را به عهده گرفته اند. به همین دلیل با یک تناقض مواجه هستیم:تولید بی دانشی از طریق گسترش دانش. از این منظر در تولید غالب سینمای ایران با فیلم هایی مواجه هستیم که از این کمبود، آسیب جدی می بینند؛ اما فیلم‌نامه نویسان و سینماگران دقیقا به دلیل در دسترس بودن اطلاعات، خود را بی نیاز از آموزش می بینند و بارها و بارها همان اشباهات فاحش ساختاری را در فیلم هایشان باز تولید می کنند. این مشکل در سینمای کمدی ایران تقریبا شبیه یک فاجعه است. بنابراین کماکان من معتقدم، نیازمند آموزش هستیم. اما منظورم از آموزش، فقط انتقال اطلاعات نیست. اطلاعات تنها یکی از فاکتورهای آموزش است. پرفسور دانشگاه من در آلمان می گفت: «ما آلمانی‌ها هر وقت می خواهیم یک فیلم جدی ببینیم، می‌رویم و از سینمای ایران فیلم می بینیم.» البته منظور ایشان سینمای بدنه و گیشه ایران نیست که اصلا فاقد حداقل‌های ارائه در حد استاندارهای جهانی است، بلکه منظور همین فیلم‌های مستقل سینمای هنر و تجربه است که در ایران خیلی هم جدی گرفته نمی‌شوند و با حمایت بسیار محدود مواجه است؛ اما تمام آبرو و حیثیت سینمای ایران هستند.

به عنوان سخن پایانی، اگر موضوعی از قلم افتاده، بفرمایید.
به عنوان سخن پایانی، به نظرم همان گونه که در کتاب « دراماتورژی فیلم» نوشته ام، مشکل سینمای ایران، فیلم‌نامه نیست، بلکه تهیه کننده است. ما در حوزه قضاوت فیلم‌نامه، فقط فیلم‌نامه هایی را قضاوت می‌کنیم که تبدیل به فیلم شده اند و بررسی این کارنامه، غم انگیز است؛ اما از فیلم‌نامه هایی که هیچ‌گاه تبدیل به فیلم نشده اند، چون تهیه کنندگان به دلیل بی سوادی، آنها را نپسندیده اند و در چرخه تولید نیامده‌اند، آماری نداریم. تجربه من به عنوان مدرس، این است که بسیاری از دانشجویان، فیلم‌نامه های خوبی دارند که هرگز موفق نمی شوند آن را تبدیل به فیلم کنند و بر عکس، فیلم‌نامه هایی تبدیل به فیلم می شوند که مولفان آن، واقعا محتاج آموزش هستند. میانجی تبدیل فیلم‌نامه به فیلم در سینما، تهیه کننده است که سرمایه لازم را برای تهیه فیلم فراهم می کند. نقش این میانجی در سینمای ایران معیوب است و به نظرم یکی از دلائل مهم گسست و توقف سینمای ایران، معلول میل به سودجویی باد آورده تهیه کنندگان سینما از کانال لابی و بی سوادی عمیق آنان از رمز و راز درام است.

ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار