اصفهانِ دِفورمه

بدون شک شهر موجودیت زنده ای است كه بنابر تعاریف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، مذهبی و زبانی هر دوره زمانی تعریف شده و براساس همین آیتم ها به اضافه امور سخت افزاری و خدمات دهی اداره خواهد شد. این نوع از اداره شهر مدرن به‌واسطه مفاهیمِ تجریدی و مابعدالطبیعی اما نیازمندِ پیوندی پوزیتیویستی و برقراری رابطه‌ای دیالكتیكی و پویا میان شهروندان( زییَندِگان شهری) و شهر( مكان زیستمندی) است.

اصفهان زیبا: بدون شک شهر موجودیت زنده ای است كه بنابر تعاریف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، مذهبی و زبانی هر دوره زمانی تعریف شده و براساس همین آیتم ها به اضافه امور سخت افزاری و خدمات دهی اداره خواهد شد. این نوع از اداره شهر مدرن به‌واسطه مفاهیمِ تجریدی و مابعدالطبیعی اما نیازمندِ پیوندی پوزیتیویستی و برقراری رابطه‌ای دیالكتیكی و پویا میان شهروندان( زییَندِگان شهری) و شهر( مكان زیستمندی) است.

رابطه ای كه به زبانِ ساده در آن چیزی داده و چیزی گرفته می شود. این داد و دهشِ ناپیدا، بنابر نیازهای هر دوسوی این زیستمندی تعریف می شود كه از آن جمله باید به مفهوم آسایش، زیبایی، و سریع الانتقال بودن مفاهیم و خدمات در نظر گرفته شده اشاره كرد كه در این گزارش می كوشیم با واشكافی این موضوع و تاثیر آن بر زیستمندی انسان‌ اصفهانی،‌ نوری را بر مطالبات او از شهر و نهادهای مسئول بتابانیم.

تكه تكه شدنِ شهر یک پارچه
شاید برای بسیاری از ما مفهوم آسایش، زیبایی و سریع الانتقال بودن مفاهیم و خدمات در نظر گرفته شده برای زیستمندی شهری، همانقدر كه آشنا می‌نمایند، به همان میزان نیز غریبه و نا آشنا بنماید؛ چرا كه این مفاهیم، چنان توسطِ دیگر مفاهیمِ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، مذهبی و زبانی هر دوره زمانی احاطه شده اند كه گاهی احساس می شود اصل موضوع كه زیست بهینه و بارآور انسان شهری است، به فراموشی سپرده شده است. این فراموشی اما نباید موجب آن شود تا فراموش كنیم كه« گلدان را آب باید داد! »همـــان حقیقتِ مسلمی كه مهنـــدس مجیـــــد روح الامینی، معمار و مدرس شهرسازی به آن اشاره كرده و می گوید:« دوصد گفته چون نیم كردار نیست!» پس به قول اصفهانی ها« حرف را كم می كنیم» و به مباحث عملی و بلندپروازانه می پردازیم و به گفته او:« اصفهان را در ابتدای امر، از پلانِ هوایی اش نگاه می كنیم.»

ضربات جبران ناپذیر بر پیکره فیزیکی و مفهومی شهر
این نگاهِ بالابلند، در وهله نخست به ما كمک می‌كند تا بلوک بندی های شهری، شوارع، عوارض جغرافیایی شهری، دست ساخته‌های كلانِ انسانی و تقسیم بندی یا تكه تكه شدنِ شهر یک‌پارچه را ببینیم؛ زیـــرا:«هر شهر، بنابر پــــدیـــــده‌هــای طبیـــعی و انســـانی در طــول تاریخ، دستخوشِ تغییـــر چهـــره می شود و گاهی در صورت عدم مدیریت علمی و بهینه، از شكل مألوف خود خارج شده و دِفورمه می شود.» این موضوع را زمانی می توان هضم و فهم كرد كه به :« پدیده های جمعیتی همچون مهاجرت و حاشیه نشینی و پدیده های طبیعی همچون سیل، زلزله، رانش زمین، زمین خواری و خشكسالی منجر به نابودی محیط زیست ، همچون تهدیدهایی بالقوه بنگریم.» كه اگر ننگریم:« بدون شک با نوعی ساختارزدایی در سطوح كلان مواجه خواهیم شد كه یک شهر را از معانی اولیه و تشكیل دهنده آن تهی خواهد كرد.» این تهی شدنِ معانی را به وضوح می توان در نگاه صرفا ساخت گرایانه در ساختن شهر ها دید؛ زیرا:«گاهی احساس می شود كه همه هم و غم ما پُركردنِ كارنامه و تخریب فضاهای بصری و ساخت بناهایی است كه اگر چه نیاز شهر هستند؛ اما ممكن است كه در مواردی بر اثر تشخیص غیر كارشناسی ضربات جبران ناپذیری را به پیكره فیزیكی و مفهومی شهر وارد آورد.»

خیابان؛ بستر تحولِ یا تخریب؟
تشخیص این موارد اما به عهده كارشناسان این حوزه و اجرایِ آن بر دوش نهادهایی است كه خود را متولی خدمات دهی به شهر و شهروندان می دانند. بنابراین اگر از منظری كلان به این نوع از خدمات دهی نگاه كنیم، خواهیم دید كه ارائه این خدمات، در ابتدای امر به قول یاسر شریداوی، مهندس عمران و راه و شهرسازی:« از جاده یا خیابان شروع خواهد شد.» شاید با خودتان فكر می كنید چرا؟ كه البته سوال بجایی است كه این كارشناس در رابطه با آن پاسخ می دهد:« خیابان، بلوار، روفوژ و پیاده رو محملِ مهم‌ترین اتفاقات مدرنیته و بستر تحولِ جهان از ابتدای اختراع چرخ تا امروز بوده اند. این موضوع در واقع، گویای این مطلب است كه این جاده ها و خیابان ها هستند كه غرب را به شرق و جنوب را به شمالِ جهان می‌دوزند.» حق با ایشان است؛ چرا كه اگر اندكی سرمان را در تاریخ خودمان و نه حتی كشورهای دیگر بچرخانیم، متوجه می شویم كه:« جاده ابریشم، آن ابر جاده‌ی جاده ها تنها برای رفت و آمد مشتی بازرگان و اسب و استر و زردچوبه و نخود ساخته نشده است! بلكه فرهنگ_ كه همان تخیل انتزاعی است_ اول بار موجد ایجاد این جاده شد تا دیگر مفاهیم همچون تجارت و اكتشاف و برقراری ارتباط با جهان های دیگر ( كه هر سرزمین در آن هنگام جهانی بود) در همراهی با آن به وجود آمدند و به همراه خود زیبایی، آسایش و سریع الانتقالی مفاهیم را به ارمغان آورند.»

در حال معمولی شدن
این موضوع دقیقا همان شالوده تفكر ایجاد مسیر است. مسیری كه در ابتدای امر با تعریف مفهوم نیاز و پس آنگاه در قالب راهبردی برای برطرف كردن آن به‌وجود آمده است. پس در این مقوله، ما با نیاز و برطرف كردن آن نیاز روبه‌رو هستیم یعنی:«اولین مفهوم و كارِ عملی كه باید توسط كارشناسان عامل در دست زدن به تركیب بندی یک شهر رعایت شود، اما نه بدین معنی كه حق داشته باشیم برای كم كردن بار ترافیک (كه مطلقا راهش این نیست) یا افزودنِ ارزش به زمین به عنوان سرمایه خصوصی، شكل شهر و صُوَر خیال آن را در ذهن مخاطب و در واقعیت تخریب كنیم.» این موضوع از آن رو در ارتباط با كلانشهر اصفهان مطرح شده و دارای درجه بالایی از اهمیت است كه اصفهان:« یک شهر معمولی نبود؛ اما هم اكنون درحال معمولی شدن است باید نسبت به این رویكرد صرفا سخت افزاری تدبیری اندیشیده شود؛ زیرا در آینده ای نه چندان دور، ما باترافیک خیابان های درحال تكمیل و احداث، شهری دودزده، طبیعتی از میان رفته، فرهنگی محتضر و آینده ای نامعلوم روبه‌رو خواهیم شد، ‌بی اینكه حتی نیازهای شهر و شهروندان را كه در زیر تعاریف دهان پر كن گم شده اند، درک كرده باشیم؛ البته اگر اصولا برای نیازهای این دو موجودِ زنده اعتباری قائل باشیم!»

ارسال نظر