زنده باد سینما...
117 سال پیش، مظفرالدین شاه برای نخستین بار دوربین عکاسی و فیلمبرداری را به ایران وارد کرد و صنعت فیلم و عکس در کشورمان، رسما آغاز شد.هم اکنون چند سالی است که 21 شهریور را روز سینما نام نهاده اند؛ روزی که جشن بزرگ خانواده سینما با اعلام برگزیدگان هر بخش، به جشن و شادی می گذرد.اما سینمای ایران در طول این 117 سال هم اکنون چه وضعیت و شرایطی دارد؟
اصفهان زیبا: 117 سال پیش، مظفرالدین شاه برای نخستین بار دوربین عکاسی و فیلمبرداری را به ایران وارد کرد و صنعت فیلم و عکس در کشورمان، رسما آغاز شد.هم اکنون چند سالی است که 21 شهریور را روز سینما نام نهاده اند؛ روزی که جشن بزرگ خانواده سینما با اعلام برگزیدگان هر بخش، به جشن و شادی می گذرد.اما سینمای ایران در طول این 117 سال هم اکنون چه وضعیت و شرایطی دارد؟
سینمای کشورمان، به نسبت سینماهای تمام دنیا، فرمول نسبتا متفاوتی دارد. فیلم های خارجی در آن اکران نمی شوند و مخاطبان آن مجبورند در همین تعداد سالن کم که با وجود رونق نهضت سالن سازی چند سال اخیر (هم چنان کمتر از 500 سالن سینما داریم) تنها فیلم های تولید داخل را ببینند که همین تعداد سالن، تکافوی تمام تولیدات یک ساله را نمیدهد و فیلم ها یا مجبورند در مدت زمان کوتاهتری روی پرده باشند یا برای نمایش خود، چند سال را در صف اکران سپری کنند.با تمام این محدودیت ها اما، سینمای ایران در رنکینگ جهانی، جایگاه بسیار خوبی دارد.
مخصوصا طی چند سال اخیر که سینمای ایران توانسته نمونههای بسیاری را در رسمی ترین مراسم و جشنوارههای سینمایی نظیر اسکار، کن، برلین و ونیز رو کرده و بدین ترتیب مردم جهان را با فرهنگ و سینمای ملی ما آشنا کند.از دیگر سو، همواره ملودرام های ایرانی مورد توجه سینمادوستان جهانی قرار داشته؛به نوعی که در اتفاقی عجیب، تمام فیلم های ایرانی را که توانستهاند در جشنواره های خارجی، حائز تقدیر باشند، ملودرام تشکیل می داده و این نشان از اهمیت درام سازی سینماگران ما دارد که همچنان ژانر نخست سینمایی کشور ماست؛ گرچه مردم نشان داده اند در عصر و برهه حاضر، به کمدی بیش از درام اقبال دارند و درمقابل، از محبوبترین ژانرهای بین المللی یعنی وحشت و تخیلی، استقبالی نمیکنند.تمام اینها را که با هم جمع کنیم، همان پیچیدگی های سینمای ایران خود را نشان میدهد؛ جریان به شدت خاصی که از پیش تولید تا اکران و نمایش جهانی را شامل شده و با وجود اینکه چندان تابع متر و معیارهای جهانی نیست، در طراز بالایی قرار داشته و سینماگران جهان نیز برای سینمای ما احترام ویژه ای قائل هستند.از سوی دیگر، با کثرت سینماگران ایرانی مواجه هستیم که در ابعاد بین المللی خوش درخشیدهاند. در روزگار گذشته تنها عباس کیارستمی و مجید مجیدی بودند که تمام جهان، سینمای ایران را با آنها می شناسند؛ اما سینمای ایران طی یک دهه اخیر، بیش از دوازده کارگردان طراز اول به سینمای جهان معرفی کرده که سبب شده تا جهان سینمای ما را از ابعاد مختلف فیلمسازی شناخته و به آن ادای احترام کند.این احترام به سینما، در داخل کشورمان نیز به شکلی دیگر بروز داده شده است.
طی یک دوره زمانی نسبتا زیاد، سینما در رکود عجیبی به سر برده و تهیه کنندگان با خطر جدی ورشکستگی مواجه بودند، از ابتدای سال گذشته، مردم به سینماها هجوم بردند و آمار و ارقام فروش فیلم ها به طرز باورنکردنی افزایش یافت. به طوری که در گذشته اگر فیلمی یک میلیارد می فروخت، تا مدتها رکورددار فروش بود؛ اما هم اکنون فروش پنج میلیاردی برای یک فیلم، یک فروش کاملا نرمال و معمولی به حساب می آید. اینها نشانگر رونق مجدد سینماست که در نتیجه احترام مردم به این صنعت، تجلی یافته که حاضر می شوند با بلیت هایی بالا، به تماشای یک فیلم رفته و از آن استقبال کنند. در نتیجه همین استقبال فزاینده است که رکوردهای بی نظیری در تاریخ سینمای ایران ثبت شده؛ از اکران 24 ساعته پشت سر هم و بی وقفه سینماها تا عادی شدن تعداد سانس ها در سراسر کشور و اکران در سانس های 7 و 9 صبح تنها گوشه ای از این رکوردهاست که در نتیجه اقبال بی نظیر مردم طی سال های گذشته رقم خورده است.اما سینمای ایران با وجود تمام این اقبالها و درخشش های جهانی، هنوز تا حرفه ای شدن، فاصله بسیاری دارد.هم چنان به وفاق داخلی میان اعضای خود نرسیده و سینماگران ما دچارسیاسی بازی شده اند و تشکل های خاص خود را تشکیل داده و همواره خود را محق می دانند. یک مانع بزرگ دیگر که سد راه حرفه ای تر شدن سینماست، بر هم زدن توازن مالی دولت در پروژه های مختلف است که همین در سراسر دنیا، سینما را از مسیر حرفهای خود خارج ساخته و اجازه رشد و بالندگی به سینمای مستقل را نمی دهد؛ حال آنکه سرمایههای سینمایی هر کشور را آثار مستقل و سینماگران مستقل آن کشور تشکیل می دهند؛ اما در کشور ما آثار مستقل نه تنها حمایتی در تولید و اکران نمیبینند، بلکه سینماگران مستقل نیز یا کمکار هستند یا اصلا کار نمی کنند. دیگر مهمتر از بهرام بیضایی و ناصر تقوایی، سینماگر مستقل در ایران نداریم که این دو سال هاست که فعالیت نمی کنند.
دیگر سینماگران مستقل نظیر کیمیایی، مهرجویی، عیاری و . . . نیز آن قدر برای ساخت یک اثر جدید، به بن بست و تاخیر می خورند که ترجیح می دهند هر چند سال یک بار فیلم بسازند.تمام این اتفاقات سبب می شود تا سینمای مستقل، اعتبار و استقلال خود را از دست داده و زمینه برای رشد آثار سفارشی دولتی که یک حلقه فیلمساز خاص را دور خود جمع کرده، فراهم شود.گو اینکه با سینمای خاصی طرف هستیم؛ سینمایی که انبوهی از مشکلات متفاوت و عجیب، دورش را حصار کرده، اما همین سینما با این مشکلات بی اندازه، درد اخل با اقبال خیره کنننده و در خارج از کشور نیز با درخشش های بی نظیری مواجه شده است.این جادوی سینمای ایران است که سبب شده تا این اندازه دوستدار، در جای جای دنیا آن را دنبال کنند.سینما، امروز حرف نخست زندگی فرهنگی را می زند و بدون آن نمی توان زیست.زنده باد سینما.