مکتب آوازی تنها در مکتب موسیقی اصفهان وجود دارد

ریشه آوازخوانی من، مکتب اصفهان است، ولی به دلیل این‌که شاگرد استاد شجریان هم بوده‌ام، ممکن است سبک‌های آوازی دیگر هم در خواندنم مطرح شود.

اصفهان امروز- مجتبی عسگری:

ریشه آوازخوانی من، مکتب اصفهان است، ولی به دلیل این‌که شاگرد استاد شجریان هم بوده‌ام، ممکن است سبک‌های آوازی دیگر هم در خواندنم مطرح شود.

چیزی که به‌عنوان مکتب آوازی مطرح است، فقط در مکتب اصفهان وجود دارد و در موسیقی مناطق دیگر، لحن‌های آوازی مختلف وجود دارد و این به معنای داشتن مکتب آوازی در آن مناطق نیست. این موضوع، به این دلیل است که آواز در اصفهان شکل‌گرفته و سپس به نقاط دیگر کشور رفته است.

انتخاب شعر و تحریر مناسب و به‌اصطلاح مناسب‫خوانی، مهمترین ویژگی مکتب آوازی اصفهان است. به این معنا که درست ادا کردن شعر در این مکتب اهمیت دارد و در آن، شعر نسبت به ملودی ارجح است، درحالی‌که در سبک‌های دیگر به شعر کمتر بهاداده می‌شود.

گاهی خوانندگان سبک تهران، به‌اصطلاح شعر را می‌خورند و به هنگام خواندن آن، شعر چندان برای شنونده واضح نیست. ممکن است این را برخی عیب بدانند، اما درواقع عیب نیست. درست است که به هنگام شنیدن این آوازها، برخی اشعار را متوجه نمی‌شویم، اما علت، این است که خوانندگان سبک تهران به تکنیک خواندن و ملودی روی شعر بیش از ادای واضح واژگان شعر اهمیت می‌دهند.

در مقابل یکی از بزرگترین ویژگی‌های مکتب اصفهان این است که شعر در آن، محکم ادا شود تا به آن آسیب نرسد.

قالب «سازوآواز» هم از ابتدا شنونده‌های خاصی داشته، گرچه ممکن است نسبت به قبل کمرنگ‌تر شده باشد. درگذشته برنامه‌ای مانند «گل‌ها» پخش می‌شد، اما امروزه مردم کمتر از رسانه‌های عمومی، قالب سازوآواز را می‌شنوند. از طرف دیگر، مانند گذشته خوانندگانی چون قوامی، بنان، خوانساری و شجریان نیستند که توانایی و علاقه اجرای سازوآواز را داشته باشند. نکته دیگر این است که درک سازوآواز به شناخت دستگاه‌ها و ردیف‌های آوازی، شعرشناسی و درک بالای موسیقیایی نیاز دارد و نباید انتظار داشته باشیم مردم مانند قدیم، دو ساعت به یک قطعه سازوآواز گوش کنند. امروزه تصنیف به دلیل داشتن ریتم، بیشتر موردعلاقه عامه مردم است.

موسیقی سنتی می‌تواند جنبه اجتماعی و سیاسی هم داشته باشد و قابلیت مطرح‌شدن جهانی هم دارد، به شرطی که فرهنگ گوش دادن به آن را در جامعه خود بالا ببریم. رسانه‌ها هم در عرضه موسیقی سنتی درست، کارنکرده‌اند و به همین دلیل نباید انتظار داشته باشیم این نوع موسیقی وارد زندگی مردم شود.

موسیقی سنتی، تعریف، اصول و قواعد خاص خود را هم دارد که باید حفظ شود. شاید برخی تحت عنوان موسیقی پاپ- سنتی یا نوگرایی‌های دیگر، کارهای ارزشمندی انجام دهند، اما این کارها دیگر ریشه در موسیقی سنتی ندارد.

در آلبوم «تا نفس باقی است» که با صدای من و آهنگسازی امیرعباس ستایشگر منتشرشده، از غزل‌های شاعران معاصری چون نوذر فرهنگ و افشین یداللهی استفاده کردم. درگذشته بر روی استفاده از اشعار شاعران کهن تعصب زیادی داشتم، اما بعداً به این نتیجه رسیدم که برخی شاعران معاصر، غزل‌های قدرتمندی دارند.

بااین‌وجود به نظرم باید تازه‌کارها نخست به کمک اشعار کهن، ریشه کار را یاد بگیرند و بعد از غزل‌های جدیدتر استفاده کنند.

اشعار نو هم با موسیقی سنتی سازگاری دارند، به شرطی که خواننده به کارش مشرف باشد و بر صدای اوج و بم و خلق ملودی تسلط داشته باشد. در غیر این صورت، پیاده کردن شعر نو در موسیقی سنتی سخت است.

خواننده موسیقی سنتی
ارسال نظر