با موسیقی زندهام
«دنیایی»؛ هنرمند موسیقی خیابانی معلولی است که میتوان او را در نقاط مختلف اصفهان در حال اجرا با فلوت دید. او 15 سال است به این کار اشتغال دارد.
هرروز از ساعت 6 عصر تا 11 شب، بیشتر در چهارباغ میتوان او را دید، در کنار پاساژهای سیتیسنتر، آزادی، سپاهان و افتخار یا در میدان نقشجهان. عباس نصراصفهانی با اسم هنری «دنیایی»، بیشتر با لباس تمیز و لب خندان به این فضاهای عمومی میآید تا آواز بخواند و فلوت بنوازد، ایام محرم هم به شکل افتخاری در دستههای عزاداری اجرا دارد.
این هنرمند موسیقی خیابانی، چهلوپنجساله است. بهجز اصفهان، در شیراز، تهران، آستارا و بندرانزلی هم اجرا داشته و مردم هم استقبال خیلی خوبی از او کردهاند. مردم آستارا حتی 10 شب اجرا برای او در سال 85 در نظر گرفتند. او از کنایه شنیدن در اصفهان و بدرفتاریهای شهرداری آن گلهمنداست و از این میگوید که شهرداریهای دیگر شهرها، استقبال خوبی از او کردهاند.
دنیایی درباره آزارهای شهرداری اصفهان چنین میگوید: «تاکنون نزدیک 10 بار، وسایل کارم را ضبط کردهاند و مجبور شدهام برای پس گرفتن آنها به انبار شهرداری بروم. پس از مراجعه هم گاه از من میخواهند یک ماه دیگر دوباره به سراغ آنها بروم یا مبلغی بهحساب شهرداری واریز کنم و یا به شورای حل اختلافات بروم. البته تاکنون پولی از من نگرفتهاند، ولی برای پس دادن وسایلم خیلی اذیتم کردهاند.»
دنیایی از این هم میگوید که 90 درصد اصفهانیها از کارش استقبال میکنند و به او میگویند: «نوش جانت. این پولها را تو باید بخوری، چون همه را شاد میکنی.» آنها دعایش میکنند و حتی گریه هم میکنند. گروهی دیگر اما معتقدند پولهایی که او میگیرد، حرام است.
دنیایی که در یکسالگی به دلیل تب مالت، پاهایش را ازدستداده و در سال 79 در جشنواره کشوری موسیقی بهزیستی، مقام نخست را به دست آورده، از اجرای موسیقی خیابانی شاد است و از این میگوید که خانوادهاش هم اهل موسیقیاند، برادرش نی میزند و پدرش آواز میخواند.
او بیشتر، قطعات اصیل ایرانی میخواند، ازجمله اشعار پروین اعتصامی و تصنیفهای علیرضا افتخاری و اکبر گلپایگانی. چند آهنگ بیکلام هم بر روی فلش ریخته و با آنها میخواند و البته در هر شهری، آهنگهای موردعلاقه مردم آنجا را اجرا میکند، مثل آهنگهای آذری در آستارا و قطعههای خوانندههای اصفهانی در اصفهان.
مردم البته بهجز گرفتن فیلم، عکس و امضا از او، دنیایی را به مجالسشان هم دعوت میکنند و او در این مجلسها بهتناسب، قطعات بزم یا کوچهبازاری اجرا میکند. حتی بعضی از او میپرسند چرا کنسرت ترتیب نمیدهد و آلبوم منتشر نمیکند؟ اما این کارها به گفته او به استودیو، حمایت، پول، آهنگساز و شعر جدید نیاز دارد. دنیایی که در بهزیستی اصفهان شناختهشده است، از آنها انتظار دارد در این زمینه از او حمایت کنند.
او از این هم میگوید که اصفهانیها خوب به او پول میدهند و در ایام عید هم، مسافرها سنگ تمام میگذارند. واکنش گردشگران خارجی هم عالی است و عکس میاندازند، پول خوب میدهند و حتی دعوتنامه میدهند.
او با دیگر فعالان موسیقی خیابانی اصفهان اما، ارتباط ندارد و شکل کار آنها را نمیپسندد، چون معتقد است از هنر سوءاستفاده میکنند تا پول درآورند، قطعات را اشتباه میزنند و بعضیهایشان هم معتاد هستند و وجهه این کار را خراب میکنند.
دنیایی، موسیقی حرفهای را از سال 80 شروع کرده، هیچوقت استادی نداشته و گوشهها، ردیفها و دستگاهها را خودآموز یاد گرفته، اما از کارش راضی نیست و تنها به این دلیل آن را ادامه میدهد که مجبور است هزینههایش را تأمین کند و میخواهد روحیهاش را هم از دست ندهد. او حتی میگوید که اگر پاهایش مشکل نداشت، شاید اصلاً به سمت موسیقی نمیرفت، اما در شرایط فعلی موسیقی انگیزه زندگی و عشق به او میدهد.
او شنوندههایی ثابت دارد و گاه قطعهای برای برخی برنامههای هنری اجرا کرده و شبکه خبر هم گزارشی درباره او تهیهکرده است.
دنیایی که در سالهای دهه 70، تئاتر و آکروباتبازی کار میکرده و حتی قرار بوده در ارمنستان اجرا کند، میگوید خانوادهاش از اینکه او موسیقی خیابانی اجرا میکند، ناراضیاند، ولی نمیتوانند کاری بکنند. پدرش فوت کرده، خواهرهایش ازدواجکردهاند و برادرش هم راننده بیابان است. دنیایی میگوید: «خودم هستم و این روزگار. دوست نزدیک هم ندارم که با او درد دل کنم.»
او با معلولان هم ارتباط چندانی ندارد و دراینباره میگوید: «با افکارشان مخالفم. بیشتر آنها معتقدند معلول باید با معلول ازدواج کند و دوست شود، یا در گروههای موسیقیای فعالیت کند که حتماً همه معلولاند، نه اینکه بعضی معلول و بعضی سالم باشند.»
او از معلولهای اهل موسیقی اصفهان هم میگوید که هنرمند خیابانی اسمورسمدار در میان آنها نیست. البته دنیایی اشاره میکند که رضا صادقی، خواننده معروف هم معلول است و قبلاً مثل او موسیقی خیابانی اجرا میکرده و معرکه میگرفته است. «من هم قبلاً پهلوانبازی و آکروباتبازی خیابانی میکردم. قبلاً کوهنوردی و والیبال نشسته هم کار میکردم، ولی دستم شکست.»
دنیایی نمیخواهد زود پیر شوم و حتی اگر چهرهاش چروک شود، خودش را شاد نگه میدارد. او برای ادامه کارش حتی چند بار برای گرفتن مجوز به اداره ارشاد هم رفته، ولی آنها گفتهاند این کارها مربوط به قدیم است.
بااینهمه او نمیتواند موسیقی را کنار بگذارد و میگوید: «وقتی میخوانم، احساس میکنم همه فرشتهها دورم جمع شدهاند.»
این عشق باوجود همه سختیها ادامه یافته. دنیایی یکی از این سختیها را چنین شرح میدهد: «وقتی در پارکها همراه با یک نوازنده تنبک اجرا میکنم، بعضی با پلیس تماس میگیرند یا به من میگویند کارم زشت است، اینها گروه خیلی کمی از مردم هستند.»
او بیشتر بهتنهایی اجرا میکند، چون نمیتواند مثلاً تنبکنواز بیاورد و کسی هم تاکنون به او پیشنهاد اجرای مشترک نداده است. البته دوستی دارد که گاه با او بهطور مشترک اجرا میکند.
او آثاری هم در سبک موسیقی سنتی ساخته، ولی در فضاهای عمومی اجرا نکرده تا این قطعات لو نرود، چراکه او میخواهد سال آینده، شروع به انتشار آلبوم کند و در توجیه تحمل همه این دشواریها میگوید: «من با موسیقی زندهام.»