فرشچیان: به تابلوهای «ضامن آهو» و «عصر عاشورا» بیشتر علاقه دارم

استاد فرشچیان گفت: ارادت به امام هشتم به‌نوعی در خانواده ما موروثی بوده است. نام پدرم غلامرضا بود و خودم هم از چهار، پنج سالگی که در خانه‌مان، مراسم‌ مذهبی برگزار می‌شد، دنبال کسی که چای به میهمانان تعارف می‌کرد، قند می‌بردم.

استاد فرشچیان گفت: ارادت به امام هشتم به‌نوعی در خانواده ما موروثی بوده است. نام پدرم غلامرضا بود و خودم هم از چهار، پنج سالگی که در خانه‌مان، مراسم‌ مذهبی برگزار می‌شد، دنبال کسی که چای به میهمانان تعارف می‌کرد، قند می‌بردم.
به گزارش فرهیختگان، در یکی از واپسین روزهای تابستان برای دیدار با استاد محمود فرشچیان به منزلش رفتم. سال‌هاست که استاد را با فروتنی و اخلاق‌مداری‌اش به ذهن سپرده‌ام. در این دیدار نیز مانند دیدارها و گفت‌وگوهای گذشته‌ام تحت‌تاثیر این خصوصیات استاد قرار گرفتم. در این گفت‌وگو با فرشچیان درباره مسائل مختلفی از نوآوری در هنر، جهانی شدن نگارگری و چگونگی حفظ و صیانت هنرهای اصیل ایرانی گرفته تا کم‌آبی زاینده‌رود صحبت کردم. گفت‌وگو که به آخر می‌رسد استاد آخرین شاهکار خود را در معرض دید می‌گذارد. عنوان اثر «عرش بر زمین» است که با‌ موضوع واقعه کربلا به تصویر کشیده شده است. استاد می‌گوید که می‌خواهد این اثر را بدون نمایش عمومی مستقیما برای آستان قدس رضوی بفرستد.

برخی از هنرمندان بر این باورند ‌در سال‌های اخیر چینی‌ها و پاکستانی‌ها توانسته‌اند با به‌روز کردن نگارگری‌شان بیش از ما در مجامع بین‌المللی بدرخشند، ‌درحالی که نگارگری ایران به‌رغم پیشینه و قدمت طولانی‌ای که دارد از جهانی شدن بازمانده است. دیدگاه شما نسبت به این مساله چیست؟

درست است. اگر می‌بینیم کشورهای دیگر به‌ویژه چین، ژاپن، پاکستان و... توانسته‌اند در معرفی و شناسایی هنرهای اصیل خود به دنیا مثل نگارگری موفق باشند، ‌به این خاطر است که آنها تلاش کرده‌اند در این سال‌ها مبتنی‌بر اصالت کشور خود به ارائه اثر بپردازند. وقتی در آثار نقاشان چینی و ژاپنی دقیق می‌شویم کاملا رنگ و بوی بومی بودن را در کارهایشان مشاهده می‌کنیم، ولی متاسفانه درباره ما این‌طور بوده که در برهه‌هایی از زمان به دلیل اینکه مقهور و دستخوش فرهنگ غرب قرار گرفتیم، ‌از منعکس کردن اصالت‌ها و هویت‌های بومی‌مان در آثار بازماندیم. به ‌هر حال به نظر بنده که اگر نظر صائبی در زمینه هنر باشد، ضرورت دارد در عرصه هنر به اصالت‌های خویش توجه کنیم. باید این را بدانیم حتی اگر خواهان برداشتن قدم‌های تازه و کارهای نو هستیم باید در درجه اول به اصالت‌ها و سنت‌های گذشته پایبند بمانیم.

زمانی که در دهه‌های گذشته شما نگارگری را شروع کرده‌اید چه ایده‌آل‌هایی در ذهن‌تان بود و امروز فکر می‌کنید چقدر از آنچه در ذهن داشته‌اید دراین مسیر محقق شده است؟

پیش از اینکه به این سوال پاسخ دهم باید بگویم، برخی به اشتباه به نگارگری، مینیاتور می‌گویند که درست نیست. مینیاتور کلمه‌ای فرنگی است و اگر به جای آن از واژه نگارگری یا نقاشی ایرانی استفاده کنیم بهتر است. مینیاتور اساسا به نقاشی‌های کوچک و ‌ریزی گفته می‌شود که روی قاب‌های خاتم و برخی جعبه‌های شکلات به چشم می‌خورد، درحالی که نگارگری در ابعاد بزرگ صورت می‌گیرد. در پاسخ به سوال شما باید بگویم زمانی که به شکل جدی پا به عرصه هنر گذاشتم و از محضر استادانی چون میرزا غلامرضا امامی و عیسی بهادری بهره گرفتم، فقط در ‌این اندیشه بودم که نقاشی را بیاموزم، چون زمینه‌های این هنر از پیش، یعنی در دوران کودکی در من وجود داشت و وقتی این قریحه از سوی اطرافیان در من کشف شد تصمیم گرفتم این مسیر را به شکل هدفمندتری ادامه بدهم. البته بعد از مدتی به فراخور علایقی که در خود می‌دیدم و جست‌وجو می‌کردم، متوجه شدم به نگارگری علاقه و گرایش بیشتری دارم، بنابراین تلاش کردم در این حوزه فعالیت کنم و تا امروز هم همین مسیر را ادامه داده‌ام.

شما هر سال با سفر به ایران به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان نیز می‌روید و از این هنرستان بازدید می‌کنید. به نظر شما جای آن نیست که محافل آکادمیکی برای دانشگاهی کردن رشته نگارگری و اصولا هنرهای اصیل ایرانی پا بگیرد؟

حالا که به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان اشاره کردید، جا دارد به نکته‌ای اشاره کنم. زمانی این هنرستان از اوج و عظمت خاصی برخوردار بود. در سال‌های گذشته اگر شخصیت‌های مهم سیاسی فرهنگی به ایران سفر می‌کردند، متولیان امر حتما بازدید از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان را در ردیف یکی از برنامه‌های این شخصیت‌ها قرار می‌دادند، یعنی تا این درجه این هنرستان از اهمیت و ارج و قرب بالایی برخوردار بود. اما این بار که به اصفهان سفر کردم و از این هنرستان بازدید کردم واقعا غصه‌ خوردم. به‌خصوص وقتی متوجه شدم طاق موزه استاد عیسی بهادری سوراخ شده و نیازمند ترمیم است. البته در این ارتباط نامه‌نگاری‌هایی صورت گرفته و قرار شده رسیدگی شود. ولی به‌طور کلی معتقدم آنهایی که به بقای این هنرستان پرقدمت علاقه‌مندند باید رسیدگی بیشتری نسبت به آن انجام دهند. خاطرم هست خود استاد بهادری هنرمند مقتدری بود، شاگردان زیادی پرورش داد و در ارتقای سطح فرهنگ و هنر این مرز و بوم نقش بسزایی ایفا کرد. روی این اصل ضرورت دارد به موزه‌هایی از این دست با سعه‌صدر بیشتری نگاه و از تخریب تدریجی آنها جلوگیری شود. واقعا حیف است که موزه استاد بهادری به این روز بیفتد. البته وقتی علت را جویا شدم به این مساله اشاره کردند که بودجه نداریم که واقعا هم شاید ندارند، ولی مساله این است که موزه استاد بهادری در شرایط مکانی و آب و هوایی مطلوبی قرار ندارد؛ آن هم در شرایطی که آثاری در این موزه وجود دارند که به‌لحاظ ارزشمندی، اصلا نمی‌توان روی آنها قیمت گذاشت. ولی به دلیل نامناسب بودن جو موزه مثل آلوده بودن هوا، این فرش‌ها رو به تخریب و در معرض بید خوردگی هستند و عن‌قریب است که مضمحل شوند.

نکته‌ دیگری که در مورد اصفهان در ذهن داشتم و می‌خواهم آن را مطرح کنم پایین رفتن آب زاینده‌رود است که به معنی واقعی اسف‌بار است. دلیلش هم این است که رودخانه زاینده‌رود از گذشته تا به‌حال، همواره در ردیف اعتبارات و افتخارات ملی ایران به‌شمار می‌رفته است. بی‌توجهی به روند کاهش آب زاینده‌رود درحالی صورت می‌گیرد که می‌بینیم کشورهای دیگر که رودخانه‌های این چنین تاریخی دارند در حفظ و صیانت این آثار ملی به‌شدت کوشا هستند. آنچه درباره زاینده‌رود می‌بینیم و در خبرها می‌خوانیم این است که آب این رودخانه هر روز نسبت به روز قبل کمتر و کمتر می‌شود و در معرض خشک شدن کامل قرار دارد. برخی به این مساله اشاره می‌کنند که دلیل به جریان نینداختن آب فراوان در زاینده‌رود این است که می‌خواهند از حاصل آن برای امور کشاورزی استفاده کنند. به‌نظرم این حرف اصولی نیست، چرا که در گذشته هم فعالیت‌های کشاورزی جریان داشته است. در هر حال بر این باورم که ادامه بی‌توجهی و غفلت‌هایی از این دست عاقبت خوشی ندارد. امیدوارم خداوند درهای خیر و برکت را روی ما باز کند و شرایطی پیش بیاید که مستوجب عنایت ‌الهی باشیم و نعمت‌های پروردگار نیز مانند قبل بر ما جاری و ساری باشد.

امروز اغلب هنرمندان به دنبال نوآوری هستند، از نظر شما چند درصد آثاری که در زمینه نگارگری صورت می‌گیرد دارای این خصیصه است؟ برخی بر این باورند دیگر زمان نوآوری درباره هنرهایی چون نگارگری و خوشنویسی به پایان رسیده است، نظر شما چیست؟

اینکه عده‌ای می‌گویند زمان حرکت‌های مبدعانه در هنرهایی مثل نگارگری به پایان رسیده به معنی واقعی کم‌لطفی در حق هنرهای اصیل ایرانی است. سوال من از عده‌ای که این بحث را مطرح می‌کنند این است که واقعا تعریف‌شان از نوآوری چیست؟! آیا نوآوری غیر از این است که در ورای اثر هر هنرمند، فکر و اندیشه‌اش جاری باشد؟! به‌طور قطع اندیشه‌ای نو و پویا است که بتواند به نوآوری و حرکت‌های تازه در یک اثر هنری منجر شود. خود من در کتابی که اخیرا منتشر و رونمایی شد به انجام حرکت‌های مبدعانه پرداخته‌ام. به نظر می‌رسد آنهایی این حرف را می‌زنند که آسان‌یاب هستند و اصولا حوصله گنجاندن اندیشه و فکر در آثاری را که ارائه می‌کنند، ندارند؛ وگرنه همان‌طور که اشاره کردم اینکه زمان نوآوری درباره هنرهای اصیل ایرانی به پایان رسیده کم‌لطفی بیش نیست. از نظر من نوآوری زمانی در هنرمند شکل می‌گیرد که در بطن او آن حس و حال و تفکر وجود داشته باشد. ما به نسبت کشورهای دیگر حتی چین و ژاپن، از ظرفیت گسترده‌ای برای به خدمت گرفتن نوآوری در آثارمان برخورداریم، چون در نقاشی هنرمندان ایرانی روح وجود دارد که در آثار دیگر هنرمندان کشورهای دیگر، کمتر به چشم می‌خورد و این روح می‌تواند بار عمیق‌تری به آثاری که آنها خلق می‌کنند، بدهد. به‌عنوان مثال درست است که چینی‌ها و ژاپنی‌ها به سبک جدید به ارائه بهترین آثار می‌پردازند و استادانه کار می‌کنند، ولی در نگارگری ایرانی حس و درون و فکرو اندیشه متجلی است و همین باعث شده آثار نگارگری هنرمندان ایرانی از سایر هنرمندان کشورهای دیگر همواره متمایز باشد. درعین‌حال به مطالعه معتقدم و فکرمی‌کنم آنچه می‌تواند در کنار سایر مولفه‌ها، راه‌گشای خوبی برای رسیدن یک هنرمند به درجه مطلوب باشد مطالعه است. البته در سال‌های اخیر هر بار که به ایران سفر کرده‌ام، با هنرمندان درجه یک ملاقات داشته‌ام و وقتی آثارشان را در معرض دید قرار می‌دهند می‌بینم واقعا عالی کار کرده‌اند، ولی متاسفانه متولیان فرهنگی نسبت به حیطه نگارگری کمتر بها می‌دهند.

شما از هنرمندانی بوده‌اید که همیشه برای خلق یک اثر تازه از مضامین روز جامعه و ضرب‌المثل‌هایی که در زندگی روزمره‌مان بسیار از آنها بهره می‌گیریم استفاده کرده‌اید، برای نمونه خاطرم هست در سال‌های اخیر، تابلویی کار کرده‌اید با‌ عنوان «دست بالای دست بسیار است» یا مضامینی از این دست. حالا در این نقطه که ایستاده‌اید تصمیم دارید در حوزه نگارگری روی چه موضوعاتی متمرکز شوید؟

اخیرا مشغول کار کردن روی تابلوهایی هستم که با مفهوم خیر و شر تصویر شده‌اند، چون همان‌طور که می‌دانید امروز شر دارد در دنیا اعمال نفوذ می‌کند و اساسا شر و فتنه در زوایای زندگی مردم جا باز کرده است، به همین خاطر تصمیم گرفته‌ام چه در کتابی که اخیرا از من رونمایی شد و چه در قالب تابلوهایی که کار کرده‌ام روی موضوع خیر و شر کار کنم.

خاطرم هست چندین سال پیش در گفت‌وگویی که با شما داشته‌ام به این مساله اشاره کرده‌اید که هر وقت به اصفهان سفر می‌کنید و سردر کاشی‌کاری اصفهان را می‌بینید افسوس می‌خورید که چرا دیگر آن کیفیت سابق را ندارد، حتی در آن گفت‌وگو اشاره کرده‌اید جایگاه کاشی‌کاری ایران که زمانی در دنیا سرآمد بود به رتبه بیست‌و‌هفتم افت پیدا کرده که احتمالا امروز این رتبه به جایگاه پایین‌تری هم نزول یافته است. به نظر شما چرا هنرهای سنتی ما در جهان به این روز افتاده‌اند؟

دلیلش واضح است، چون متولیان فرهنگی که در راس امور قرار می‌گیرند نه‌تنها در مورد هنر مطالعه ندارند که اساسا آگاهی کافی درباره هنرهای اصیل ایرانی نیز ندارند. البته این نا‌آگاهی و ناکارآمدی چیزی از اهمیت و ارج و قرب هنرهای سنتی ما کم نمی‌کند. هنرهای سنتی اصیل ایرانی همواره جایگاه خود را داشته و دارد ولی آنچه دراین میان حائز اهمیت است اینکه باید این هنرها به جهان معرفی و شناسایی شوند، درحالی که سیاستگذاران فرهنگی و زمامداران امور نتوانسته‌اند در این سال‌ها آنطور که باید به شناسایی ظرفیت‌های گسترده هنرهای سنتی بپردازند. خاطرم هست استاد عیسی بهادری با وجود آنکه یکی از استادان بنام وسرشناس در اصفهان بود و مسئولیت‌های بسیاری را برعهده داشت، ولی تا سه نصفه شب به فعالیت در عرصه هنر می‌پرداخت. او درد دل هنرمند را می‌فهمید و درد هنر در وجودش متجلی بود، چون از بین هنرمندان برآمده بود و زوایای پیدا و پنهان هنر را به خوبی می‌شناخت. مدیران امروز اداری هستند و طبعا اداری هم به هنر نگاه می‌کنند.

زمانی که شما تابلوی «عصر عاشورا» را کار کردید، این اثر به نقطه عطفی در آثار عاشورایی در حوزه هنرهای تجسمی بدل شد. شما با ارائه این اثر حجت را در نگارگری با موضوع عاشورا تمام کردید. حالا بعد از گذشت سال‌ها از خلق این تابلو، بازهم تصمیم دارید به زوایای دیگری از واقعه کربلا بپردازید؟

اخیرا تابلویی را به پایان برده‌ام که کار عمیقی است و «عرش بر زمین» نام دارد. این تابلو به نوعی قتلگاه امام حسین (ع)» را نشان می‌دهد و برخلاف دیگر آثاری که تا‌کنون دراین ارتباط نشان داده شده، در آن نه اثری از نیزه است و نه خون و سایر مواردی از این دست. بلکه به قول شاعر: خوش‌تر آن باشد که سر دلبران/گفته‌آید در حدیث دیگران. در‌واقع در این اثر فقط دو پای امام حسین (ع) و حضرت زینب(س) را تصویر کرده‌ام، چون براساس مطالعاتی که داشته‌ام و به استناد روایت‌های مذهبی، بعد از به وقوع پیوستن واقعه کربلا و کشته شدن امام حسین (ع) تنها کسی که بر بالین او حاضر بود حضرت زینب (س) بوده است.

این تابلو را کی در معرض دید عموم قرار می‌دهید؟

هیچ‌وقت؛ قرار است مستقیم آن را به موزه آستان قدس رضوی منتقل کنم. همان‌طور که می‌دانید سال‌هاست آثارم و به‌طور مشخص17 اثرم را وقف موزه آستان قدس رضوی کرده‌ام. ‌

چرا برخی از آثارتان را وقف موزه آستان قدس رضوی می‌کنید؟

چون سال‌هاست خادم حرم امام رضا (ع) هستم و حتی این افتخار را داشته‌ام که به طراحی ضریح آن حضرت نیز بپردازم. از اینها گذشته ارادت به امام هشتم به‌نوعی در خانواده ما موروثی بوده است. نام پدرم غلامرضا بود و خودم هم از چهار، پنج سالگی که در خانه‌مان، مراسم‌ مذهبی برگزار می‌شد، دنبال کسی که چای به میهمانان تعارف می‌کرد، قند می‌بردم. یعنی از دوران کودکی این حس‌و‌حال و علاقه در من وجود داشته است و خادم اهل بیت بودم. از اینها گذشته نکته مهمی که در هنر تمام کشورها مطرح است این است که ریشه در مذهب و باورهای مذهبی دارد. این مولفه در آثار مهم‌ترین هنرمندان جهان مثل میکل‌آنژ، برنی‌نی، روبنز و... نیز وجود داشته است. هنر همواره ریشه قدسی و درونی دارد و وقتی همه این احساسات با یکدیگر توام می‌شوند، اثری که هنرمند ارائه می‌کند از گیرایی بیشتری برخوردار می‌شود. حتی یادم هست در سال‌های اخیر مجسمه‌ای از حضرت مریم(س) و حضرت عیسی‌(ع) دیدم که ساخته برنی‌نی بود. وقتی در مقابل این اثر قرار گرفتم به گریه افتادم و متاثر شدم. دلیلش این است که آن هنرمند براساس باورها و اعتقادات قلبی‌ای که داشته به خلق این اثر پرداخته و طبعا وجود چنین ویژگی‌هایی باعث می‌شود مخاطب با تماشای چنین اثری تحت تاثیر قرار گیرد.

در سال‌های اخیر بحث پیوستن به دهکده جهانی بسیار داغ شده است، طبعا هر هنرمندی در شاخه‌‌ای که فعالیت می‌کند تمایل دارد اثری که ارائه می‌دهد فقط به مرزهای جغرافیایی کشورش محدود نماند و در معرض دید جهانیان نیز قرار بگیرد، حالا اگر بخواهیم به‌طور مشخص درباره نگارگری حرف بزنیم به نظر شما این هنر چقدر توانسته است مجالی برای جهانی شدن بیابد؟

آنچه من در این سال‌ها از نزدیک با آن برخورد کرده و شاهدش بوده‌ام این است که خارجی‌ها واقعا در برابر آثار نگارگری هنرمندان معاصر ایرانی تحت‌تاثیر قرار می‌گیرند. به‌طور مشخص درباره کارهای خود‌م، بارها هنر‌شناسان خارجی به نگارش مقالات متعددی درباره آثاری که ارائه کرده‌ام پرداخته‌ و این آثار را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند. درباره عموم مخاطبان هم باید بگویم در آمریکا، گاهی پیش‌ آمده لوله‌کش یا تعمیرکار برق به منزلم آمده و حین کار وقتی با یکی از تابلوهایم که روی دیوار نصب بوده برخورد کرده، ایستاده و درباره تابلو با من حرف زده است. یعنی با وجود آنکه از فرهنگ و زبان و ملیت دیگری است، ولی تابلو توانسته او را تحت‌تاثیر قرار بدهد. ‌همه اینها نشان می‌دهد نگارگری ایران در جهان از جایگاه و تشخص منحـــصربه‌فــردی برخوردار است.

ولی سیاه‌نمایی‌هایی که در سال‌های اخیر از منظر سیاسی و از سوی برخی کشورها نسبت به ایران اعمال می‌شود اثرات منفی روی هنر ما گذاشته است؟

حتما همین‌طوراست. متاسفانه بروز این سیاه‌نمایی‌ها در سال‌های اخیر نه‌فقط هنر ما که تمام افتخارات و اعتبار ملی ما را تحت‌تاثیر قرار داده است. حالا بماند که «هزار بار متاسفانه» برخی از ایرانیان مقیم لس‌آنجلس نیز در دامن زدن به این مساله بی‌تاثیر نبوده‌اند.

یک سوال هم درباره حراج‌های هنری بپرسم، به‌خصوص اینکه در برخی از این حراجی‌ها، آثار شما نیز به قیمت بالا فروخته می‌شود، اساسا نفس برگزاری حراجی‌های هنری به‌ویژه حراجی‌هایی را که در حاشیه کشورهای خلیج فارس برگزار می‌شود، چطور ارزیابی می‌کنید؟

من هیچ‌گاه در این حراجی‌ها حضور نیافته‌ام و آثار من هم که اشاره می‌کنید توسط مجموعه‌دارانی که آثارم را در اختیار دارند در این حراجی‌ها راه می‌یابند. نکته‌ای که می‌خواهم درباره حراجی‌ها بگویم این است که امیدوارم صحت عمل در آنها مراعات شود.

می‌شود این مساله را بیشتر باز کنید و واضح‌تر توضیح دهید؟

نه، بگذارید بسته باقی بماند. قطعا آنهایی که مثل اهالی رسانه اهل تفکر و مطالعه‌اند متوجه منظور من خواهند شد، در کلمه «صحت عمل» به خودی خود، هزاران معنی وجود دارد.

حالا در نهمین دهه عمرتان چه آرزویی در حیطه نگارگری دارید که فکر می‌کنید باید به آن جامه عمل پوشانده شود‌؟

در حیطه کار تنها آرزویم این است که بتوانم کارهای خوب‌تر و خوب‌تری انجام دهم، ولی در زندگی شخصی هیچ آرزویی ندارم. همه چیز دارم، خدا را شکر از نظر مالی هم در مضیقه نیستم. هیچ‌وقت توقعی نداشته و ندارم. به نظرم بزرگ‌ترین مشکل دنیا این است که بعضی از آدم‌ها زیاده‌خواه هستند، مانند کسانی که به دزدی و اختلاس می‌پردازند و پول مردم بیگناه را نمی‌دهند و راست راست هم راه می‌روند. طمع بزرگ‌ترین آسیبی است که گریبان برخی از آدم‌ها را می‌گیرد.

شما از هنرمندانی بوده‌اید که به‌واسطه فعالیت‌های ارزشمندی که انجام داده‌اید همیشه به‌لحاظ جایگاه اجتماعی از شهرت و محبوبیت زیادی برخوردار بوده‌اید، رفتار شما را بارها در این سال‌ها در موزه «فرشچیان» هنگام رونمایی از آثارتان با مردم عادی، در گفت‌وگو با اهالی رسانه و... دیده‌ام، آنچه برایم همیشه جالب بوده این است که وجود شهرت هیچ‌گاه باعث نشده فروتنی را از یاد ببرید، در حالی که درباره برخی از هنرمندان به این شکل است که به محض اینکه شهرت حاصل می‌شود، ‌اخلاق از در دیگر بیرون می‌رود، شما در این سال‌ها این توازن را چطور حفظ کرده‌اید؟

واقعا از همان زمان که به عالم هنر وارد شدم سپاسگزار الطاف خداوند بودم و تلاش می‌کردم اخلاق و تواضع را از یاد نبرم. حتی چند روز پیش که به مناسبت برنامه‌ای در اصفهان حاضر بودم در مراسمی و روی سن به سجده شکر پرداختم. معتقدم اخلاق‌گرایی مهم‌ترین نکته‌ای است که آدم از خانواده و بعد استادان خود یاد می‌گیرد.

ولی این مولفه بین برخی از هنرمندان جوان که ناگهان به شهرت می‌رسند، کمرنگ است.

بین جوانان هم هنرمندان خوبی هستند که فروتنی در تاروپود سایر ویژگی‌هایشان تنیده شده است. وقتی آدم دامنه مطالعه‌اش را وسیع می‌کند و دنیا را می‌بیند، نه‌فقط محیط پیرامونش را، تمام دنیا را، متوجه می‌شود. وقتی دنیا اینقدر وسیع و بیکران است، چرا آدم باید غرور داشته باشد، بنابراین به‌تدریج فروتنی را می‌آموزد.

از بین آثاری که در طول این سال‌ها کار کرده‌اید بیشتر به کدام تابلوها دلبستگی دارید؟

طبعا همه کارهایم را دوست دارم، ولی دراین بین به دو تابلوی «ضامن آهو» و «عصر عاشورا» علاقه بیشتری دارم.

حرفی هست که بخواهید از طریق این تریبون مطرح کنید؟

فقط یک حرف و آن اینکه اولیای امور نسبت به فرهنگ و هنر کشور توجه و حمایت و دلسوزی بیشتری نشان بدهند. شکی نیست مهم‌ترین رکن جاودانگی این مرز و بوم، فرهنگ و هنر آن است و اگر به عمق و کنه آن توجه شود بی‌تردید چشم‌انداز روشن‌تری پیش روی خواهیم داشت.

ارسال نظر