طبیعت؛ از اسطوره تا امانت

بحران‌های محیط‌زیستی امروز ناشی از انقلاب صنعتی است که از قرن نوزدهم چهره جهان را دگرگون کرده است. انقلابی که با نگاه اومانیستی، انسان را محور قرار داد و مجوز تصرف همه چیز ازجمله طبیعت را برای خود سند زد. بهمن ناور مطلق، پژوهشگر دنیای اسطوره، معتقد است، این رویکرد حتی ریشه در اساطیر دنیای غرب هم دارد که تصوری آرمانی از آرزوی سلطه بر طبیعت را نشر می دادند. ایرانیان باستان که درک متفاوتی از طبیعت داشتند، اما با کنار نهادن ریشه‏های فرهنگی خود حال در کمتر از شاید یک نسل، طبیعتی را برای فرزندانشان به میراث می‏گذارند، که سنخیتی با روح ایرانی آنان ندارد.

الهام باطنی/اصفهان امروز: بهمن نامور مطلق، استاد نشانه‌شناسی و اسطوره‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران، در ادامه سلسله جلسات اسطوره‌شهر که با محوریت شهر اصفهان به همت مرکز خلاقیت و نوآوری شهرداری اصفهان برگزار می‌شود و در تازه‌ترین نشست از این مجموعه نشست‌ها به بررسی بحران‌های زیست‌محیطی از نگاه اسطوره‌شناسی پرداخت. بحران‌هایی که خشکی زاینده‌رود و آلودگی هوای اصفهان تنها بخشی از آنها است. او این بحران‌ها را آنقدر شدید می‌داند که معتقد است هستی آینده زمین را تهدید می‌کند.
نامور مطلق وضعیت زیست‌محیطی جهان ازجمله ایران را در بدترین دوره تاریخی خود می‌داند، چیزی که از نظر او در ایران حساسیت زیادی روی آن وجود ندارد.
این نشانه‌شناس، نخستین سوال در این زمینه را این می‌داند که «انسان چقدر در از بین رفتن زمین نقش داشته است؟» از نظر او می‌دانیم انسان نقش داشته، پس حالا سوال این است که چطور نقش داشته و آیا می‌تواند برای جلوگیری از وضعیت ناگوار فعلی، نقشی موثر ایفا کند؟
این استاد اسطوره‌شناس، بلاهایی را که انسان مدرن به سر طبیعت آورده، از دریچه اسطوره‌شناسی نگاه انسان به طبیعت در تمدن‌های مختلف بررسی می‌کند: «در فرهنگ یونانی به‌عنوان مادر فرهنگ غربی، دوگانۀ فرهنگ و طبیعت وجود دارد و انسان یونانی به‌مثابه خود، نماینده فرهنگ ممتاز و دیگری، بربر و نماینده طبیعت پست است.» او فیلم‌هایی چون «300» و «اسکندر» را نمونه این نگاه می‌داند که در آن، ایرانی‌های وحشی از دل طبیعت حمله می‌کنند و یونانی‌ها، نماینده فرهنگ شهری‌اند. در «بدون دخترم هرگز» هم کوچه‌های تهران پر از گوسفند، سوسک و موش است، نشانی از هم‌نشینی زندگی شرقی با طبیعت پست.
او اسطوره‌های غربی طبیعت را این‌گونه می‌شکافد: «گایا، اولین مادرِ بزرگ است که همه خدایان دیگر از او شکل می‌گیرند، اما پست‌تر از انسان دانسته می‌شود و انسان نگاه مهرورزانه‌ای به زمین و گایا ندارد و تنها از او استفاده می‌شود، گویی پسران زمین از مادر خود فقط سوء استفاده می‌کنند که یادآور نظریه عقده ادیپ فروید است.» او نقاشی‌های کلاسیک غربی ازجمله «مونالیزا» را نمونه خوبی برای تسلط این نگاه می‌داند: «در این نقاشی‌ها، یک انسان در ابعاد بزرگ در پیش‌زمینه است و طبیعت پشت سر او در حال خفه شدن است.»
نامور توضیح می‌دهد که درمقابل، در نگاه شرقی، طبیعت رقیب فرهنگ نیست، بلکه مکمل آن است. او وجه اسطوره‌شناسی این نگاه را این‌گونه باز می‌کند: «در این نگاه، مادر زمین، یک موجود زنده و قابل احترام است و باید از او محافظت شود، آن‌قدر که یکی از پیامبران هندی می‌گوید «زمین مادر ما است و کسی حق ندارد با شخم زدن سینه آن را بخراشد.». او گی (گیهان، کیهان، گاو) را نماینده همه طبیعت در فرهنگ هندوایرانی می‌داند که باعث احترام به گاو در فرهنگ هندی می‌شود.
نامور، البته دو نگاه ایرانی و چینی را به‌عنوان نگاه‌های متمایز شرقی به طبیعت برمی‌شمرد. او توضیح می‌دهد که در نگاه فرهنگ چینی، طبیعت بزرگ است و انسان، بخش جزئی و کمتر تاثیرگذارش است که این را می‌توان در نقاشی‌های کلاسیک چینی دید که در آن‌ها، انسان جزئی کوچک در طبیعت است.
در نگاه فرهنگ ایران‏زمین، سرزمینی که در چهارراه تمدن قرار داشته اما نوعی توازن بین نگاه چینی و غربی دیده می‌شود که نمود آن را می‌شود در نقاشی‌های دوره باستان و قرون اولیه اسلامی ایران هم دید که در آنها بین ابعاد طبیعت و انسان تناسب وجود دارد. او گرایش مذاهب توحیدی به طبیعت را هم دوگانه می‌داند که در آنها، زمین هم زندان است و هم منشاء برکت.
نامور مطلق بعد از توضیح ریشه‌های اسطوره‌ای نگاه کلاسیک سرزمین‌های مختلف به طبیعت به نگاه پس از رنسانس به طبیعت می‌پردازد: «در این دوران، غرب نگاه اومانیستی خود را به طبیعت، پس از استعمار جهان تقویت کرد. بقیه جهان هم پذیرفتند از نظر فرهنگی پست‌تر از غرب هستند، تفکر‌های بومی خود را کنار گذاشتند و جهان با تفکر غربی پیش رفت.» او رابطه شرق و غرب را در دوران مدرن با واژگان اسطوره‌شناسی توضیح می‌دهد: «غرب مانند اسطوره نارسیس، خودشیفته است و شرق مانند اسطوره اکو، شیفته نارسیس است و تنها انعکاس صدای او را تکرار می‌کند.»
از نظر نامور مطلق، اندیشه غلبه بر طبیعت در دوران مدرن در تمام جوامع جهان رایج شد. او عقاید فروید را در این زمینه در نیمه اول قرن بیستم، برای بیان بهتر این وضعیت توضیح می‌دهد: «انسان در قرن‌های اخیر توانست بر طبیعت غلبه کند، اما با این کار خوشبخت‌تر نشد. او اکنون آن قدر بر طبیعت غلبه کرده که انسان‌ها می‌توانند همدیگر را تا آخرین نفر نابود کنند. چیزی که باعث اضطراب بیشتر انسان شده است.»
نامور مطلق بر این باور است که این انسان‌محوری افراطی باعث ظهور مکتب‌های آسیب‌زایی چون کاپیتالیسم، نازیسم و فاشیم هم شد. او می‏گوید که اسطوره گایا در تفکر کلاسیک، ارگانیک و به‌سان یک پیکره بزرگ پیوسته بود، اما در دوران تسلط اومانیسم، نگاه مکانیکی به آن حاکم شد که براساس آن، اجزای مختلف طبیعت بی‌ربط به هم هستند و دیگر مادرِ طبیعت یک‌پارچه وجود ندارد.
نامور مطلق بعد از توضیح دو دوره کلاسیک و مدرن نگاه به طبیعت، به نگاه پُست‌مدرن به آن در سال‌های اخیر می‌پردازد. سال‌هایی که طبیعت مغلوب‌ شده و بحران‌های زیست‌محیطی مثل انواع آلودگی هوا، خاک و آب، تقلیل تنوع زیستی، انهدام جنگل‌ها، انقراض حیوانات، خشکسالی طولانی‌مدت، آب شدن یخ‌های قطبی و کمبود منابع طبیعی فراگیر شده‌اند. دورانی که انسان دوباره به نگاه ارگانیک به طبیعت به‌عنوان مادر بزرگ برمی‌گردد و گروه‌های سبز
تشکیل می‌شود.
او می‌گوید: «در سال 1992 بیش از هزار دانشمند بیانیه دادند که جهان زنده، آن‌قدر دگرگون شده که بیم آن می‌رود حیات به شکل قبلی مختل شود. حال پرسش اصلی این است که آیا هنوز فرصتی برای نجات جهان هست؟»
این استاد نشانه‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران، ساخت متأخر فیلم‌هایی را که در آن‌ها زمین نابود شده را نشان می دهند، نشانه‌ای از وارد شدن به وضعیت آخرالزمانی وحشت انسان از آن می‌داند.
او بحران‌های زیست‌محیطی را دارای جنبه اقتصادی هم می‌‌داند و می‏گوید که دیگر مجبوریم به روستاهای شهرضا با تانکر آب ببریم، روستاهایی که پیش از این هرگز چشمه‌هایشان خشک نبود.
ناور مطلق معتقد است: «دنیای امروز شبیه به دنیای بعد از جنگ جهانی دوم است، دورانی که همه چیز فروریخته بود و در اثر آن، بحران معنایی ایجاد شده بود. درنتیجه آن صورت‌بندی معرفت بشری هم تغییر کرده و سبب شده برخلاف انسان دوره مدرن که با نگاه مکانیکی دست به دامن دانش‌های منفصل و تخصصی جدا از هم شد و پاره‌پاره شدن معرفت را کلید زد، انسان امروز، نگاه ارگانیک دوران کلاسیک را بازیابد و به سراغ علوم بینارشته‌ای برود، علومی که علم اکولوژی(بوم شناسی) در آنها پارادایم (الگوواره) و روح
غالب است.»
او فلسفه محیط‌زیستی، گردشگری طبیعت‌محور، نقد هنری محیط‌زیستی و لندآرت را نمونه‌هایی از تسلط تفکر محیط‌زیستی در روزگار فعلی می‌داند. روزگاری که در آن، حتی کاندیداهای ریاست جمهوری در سراسر جهان هم ناگزیرند که درباره زیست‌محیط بحث کنند و اکولوژی را به عنوان محور توسعه پایدار پذیرفته‏اند، گرچه افراطیون و پوپولیست‌هایی مثل ترامپ، منکر بحران‌های زیست‌محیطی می‌شوند و تروریست‌هایی مثل داعش کمر به نابودی آن بسته‏اند.
نامور مطلق درباره مسائل محیط‌زیستی ایران می‌گوید: «در فرهنگ ما زمینه‌های تاریخی نگاهداشت طبیعت وجود دارد و هم اینکه امروزه بیشتر از خیلی سرزمین های دیگر در معرض خطر هستیم. باید راه حلی برای حفظ طبیعت ایران پیدا کنیم، با تکیه بر تفکر شرقی و اسلامی که به زمین احترام
می‌گذارد.» زمینی که طبق ضرب‌المثلی رایج، میراث پدران ما نیست، بلکه امانت فرزندانِ
‌ماست.
ارسال نظر