تجارب عربانی برای کارتونیست‏های اصفهان

احمد عربانی، کارتونیست پیشکسوت و پرکار نشریات پایتخت، همزمان با برگزاری گالری آثارش در موزه هنرهای معاصر، تجارب سالیان فعالیت هنری‏اش با هنرمندان اصفهان به اشتراک گذاشت. او تلویحا از اینکه هنوز هنرمندان اصفهان رسم استاد و شاگردی را به‏جا می‏آورند، ابراز خوشبینی کرد که جامعه هنری و کارتونیست‏های اصفهان با این خط‌ونشان همچنان در مسیر تعالی هنری قدم بردارند.

لیلا شهبازیان/اصفهان امروز: نخستین نمایشگاه از سلسله نمایشگاه‌های کاریکاتور ایران بهانه‌ای شد تا احمد عربانی و نمایشگاهی از طرح جلدهای خاطره انگیزش در مجله گل‌آقا، میهمان موزه هنرهای معاصر اصفهان شوند. عربانی در نشست تخصصی نمایشگاه تصویرسازی و کاریکاتور آثارش، گرم و صمیمانه از خاطرات و تجربیاتش برای جمعی گفت که بیشترشان کاریکاتوریست‏ها و کارتونیست‏های جوان بودند.
قصه هنرمند شدنش که با یک سیلی در کودکی و در کلاس درس رقم خورده بود آغازگر حرف‏های عربانی بود. «کلاس چهارم دبستان بودم. کتاب‌هایی داشتیم به نام ارژنگ. یک کله اسب در آن بود، معلممان گفت که آن را بکشیم. همه کشیدیم و معلم دفترها را جمع کرد. بعد شنیدم که معلم با صدای خشنی گفت «عربانی!» رفتم سر میزش، پرسید: «این را تو کشیدی؟» گفتم، بله. معلم گفت، با این قدت، دروغ هم می‏گویی؟ با عصبانیت نمره‏ای را پای دفترم نوشت که از شدت حرص دفترم پاره شد. دفتر را انداخت جلویم و دوباره گفت که از حالا داری دروغ‌گویی را شروع می‏کنی... من هم هاج و واج مانده بودم که چه می‌گوید که یک سیلی هم گذاشت توی گوشم. نشسته بودم که دوباره با لحن مهربان‌تری گفت، «عربانی!» من هم پکر و با دنیایی سوال که در ذهنم می‌چرخید بلند شدم. او گفت «بیا و دفترت را هم بیار.» ارژنگ را رو به نور گرفت و کله اسبی را هم که من در دفترم کشیده بودم گذاشت رویش. دید که کله اسب من کمی بزرگتر از ارژنگ است. معلم که مهربان شده بود نمره‌ام را بالاتر داد و پرسید که دردم آمد؟ اینجا بود که فهمیدم یک کتک مفت خورده‌ام و تازه گریه‌ام گرفت و رفتم نشستم. آن موقع که حدود هشت سال داشتم فهمیدم که باید این راه سنگلاخ و پرپیچ‌وخم را سینه‌خیز طی کنم و جلو بروم.»
عربانی از پدرش گفت که اصلا موافق نقاشی کردنش نبود و وقتی کاری از او پیدا می‏کرد انگار کتب ضاله دیده است، دعوایش می‏کرد و نقاشی را پنهان می‏کرد؛ اما حالا جوان‌ترها به گفته او، امکانات، نظر موافق والدین و نگاه مهربان جامعه را دارند و راحت‌تر کار می‌کنند.
عربانی در پاسخ به پرسشی درباره تاسیس مجله توفیق گفت: «مجله توفیق در سال 1300 شمسی توسط حسین توفیق تاسیس شد. تا حدود 20، 30 سال بعد از تاسیس، مجله‌ای به نسبت جدی بود و مجمع الشعرای آن زمان. 90 درصد شعرای آن زمان در آن قلم زدند و شعر سرودند. بعد رفته‌رفته تا کودتای 28 مرداد این روال ادامه داشت. آن زمان کاریکاتوریست قوی که بتواند مجله را اداره کند یکی دو نفر داشتیم، آقای داوودی و حسن توفیق. حسین توفیق که فوت کرد، پسرش محمدعلی، صاحب‌امتیاز مجله شد. او چهار، پنج سالی آن را اداره کرد اما یک مطبوعاتی بالفطره نبود، از اتفاق در رابطه با سوژه‌ها زندانی نسبتا طولانی هم کشید و بعد اعلام کناره‌گیری کرد. محمدعلی سه تا خواهرزاده داشت به نام حسن، حسین و عباس. اینها فامیلشان را عوض کردند و گذاشتند «توفیق» و مجله را دست گرفتند. حسن که کاریکاتوریست هم بود صاحب‌امتیاز شد، حسین شد سردبیر و عباس هم رئیس هیئت تحریریه. بعد از 28 مرداد، مجله پنج سالی توقیف شد، چون آن زمان حتی شاه را هم می‌کشیدند. پنج سال بعد در 1337 انتشار مجدد با اجازه مجدد صورت گرفت و تا سال 50 منتشر شد. من از سال 1346 در توفیق استخدام شدم.»
پدر عربانی اگرچه با کاریکاتوریست شدن پسرش مخالف بود اما با خریدن و آوردن مجله توفیق به خانه باعث شد او که نقاشی می‏کشید روی کاریکاتورها متمرکز شود. «فهمیدم که با کاریکاتور می‏شود درونیات یک شخص را هم کشید، مثلا آدمی است بدذات و خوش‌ظاهر، در نقاشی آن ذاتش نشان داده نمی‌شود ولی با کاریکاتور می‌توانید آن را بیان کنید. من هم که به لحاظ اخلاقی اصلا کادرپذیر نبودم از همان اول، جذب کاریکاتور شدم.»
این کاریکاتوریست پیشکسوت، درباره کار کاریکاتوریست‌ها و کارتونیست های جوان معتقد است که آنها ازنظر تفکر و سوژه اهمال می‏کنند. «من نمی‌دانم مقصر کیست. آن زمان ما کلاس‌های سوژه داشتیم مثلا به ما می‌گفتند که شما یک ساعت وقت دارید تا در مورد قطره باران سوژه خلق کنید. این باعث می‌شد قدرت تخیل ما وَرز داده شود. الان جوان‌ها کمی از این قضیه غافل شده‌اند. سوژه و اجرا باید پابه‏پای هم باشد.»
عربانی در پاسخ به این پرسش که آیا کشیدن کاریکاتورهای سیاسی تاثیر منفی بر زندگی‌اش داشته است، گفت: «خوشبختانه ما دُم به تله ندادیم. من آن زمان این شانس را داشتم که استادی به نام حسن توفیق داشتم و بعد هم مرحوم محسن دولو که در کار رنگ و رنگ گذاری در کاریکاتور بود. بعد از انقلاب هم مرحوم صابری بود که بااینکه کاریکاتوریست نبود رهنمودهای خاصی به ما می‏داد. جوانان بعد از مجله گل‌آقا نرفتند زیر نظر استادخاصی که این مطالب را بیاموزند، استاد، چیز دیگری است. الان در هر زمینه‏ای که بخواهید کتاب و نرم‌افزار هست ولی آیا با کتاب و نرم‏افزار تنها، می‏شود کاریکاتوریست شد؟ شاید بشود اما یک‌چیز الکنی می‌شود، چون استاد نکاتی را به ما می‏گوید که در هیچ کتابی نیست. این جوانان ما به خاطر نداشتن مرشد، گاف هایی داده‌اند که دامن‌گیر خودشان و نشریه‌شان شده است، چنان‌که چندین نشریه در این ده، بیست‌ساله به خاطر طنز نوشتاری و کاریکاتور تعطیل‌شده‌اند. این جوان‌ها به خاطر بی‌تجربگی دکان آن نشریه را به باد دادند چون سوژه طنز با اهانت، تهمت، افترا، دروغ و فحش فرق دارد. می‌توان با زبان طنز دقیق‌ترین و برراترین حرف‌ها را بزنیم اما راه در رو هم داشته باشیم.»
عربانی، در حال حاضر نشریات کاریکاتور کشور را بسیار معمولی دانست و گفت: «یک‌زمانی کیهان کاریکاتور منتشر می‌شد که کارهای شاخص ایرانی و خارجی را کار می‌کرد، نگاهش دانشجویی و خوب بود. روی نشریه گل‌آقا چون خودم در آن ذی‌نفع هستم و مسئول تصویریه آن بودم زیاد نمی‌توانم، تاکید کنم. قبل از انقلاب، هم توفیق بود و هم مجله کاریکاتور. اوایل انقلاب هم یکی دو تا نشریه منتشر شد، ازجمله مجله آهنگر که آقایان لطیفی، درم بخش، صفاورز و زارع و دیگران که همگی به پختگی رسیده بودند با آن همکاری می‏کردند. الان بیشتر نشریات دست جوان‌هاست، مثلا همین مجله خط‌خطی که من هم متاسفانه با آن همکاری دارم - می‌گویم متاسفانه چون خیلی دلم می‌خواهد که قوی‌تر از این کار کنند اما به دلایلی نمی‌شود- جوان‌ها به اصرار مرا در جلساتشان می‏برند. وقتی هم نکته‏هایی را به آنها می‏گویم گهگاه ناراحت می‏شوند. یک‌جور کله شقی در این جوان‏هاست و نرمشی که بخواهند حرف آدم‏های باتجربه را گوش کنند، ندارند. بعد از گل‌آقا نشریه‏ای نیامد که فضای طنز را سیراب کند. الان کاریکاتورهای روزنامه‏ها را نگاه کنید به تصویرسازی نزدیکترند تا یک سوژه بُررا و قوی که آدم روی آن مکث کند. یک‌چیز خیلی عادی و ساده را به‌عنوان کاریکاتور چاپ می‌کنند درصورتی‌که کاریکاتور باید بلغزاند، بترساند، مسئولین را به فکر وادارد و اثر باشد!»
عربانی که 12 سال بود به اصفهان نیامده در پاسخ به این پرسش که آیا شما نمی‌خواهید از نابودی چهارباغ کاریکاتوری بکشید، گفت: «ما به خاطر جشنواره فیلم کودک و نوجوان، ده، دوازده سال، هرسال از طرف کانون پرورش فکری به اصفهان می‌آمدیم. اصلا من علاقه خاصی به اصفهان پیدا کردم. این شهر موزه و چیز خاصی است! الان که بعد از حدود 12 سال آمدم دلم به درد آمد. زاینده‏رودی که می‌آمدیم کنارش می‏نشستیم، در قهوه‌خانه‌اش چایی می‌خوردیم و صدای آواز می‏شنیدیم حالا برهوت است و می‏شود زمین فوتبالش کرد! دلم گرفت! دیگر باید کاریکاتوریست‌های اصفهان از این‌ها کاریکاتور بکشند. امیدوارم که اصفهان دوباره رونق پیدا کند و مثل سابق باشد.»
اصفهان تشنه همکاری‌های فرهنگی است و ازجمله اسپانسرینگ «سان سیر»، یک آژانس مسافرتی برای تهیه بلیت سفر «عربانی» به این شهر نیز از این دید قابل‌اعتناست.
نمایشگاه تصویرسازی و کاریکاتور آثار احمد عربانی که از 16 آبان برپاشده تا 12 آذر برای بازدید علاقمندان در گالری‌های شماره 2 و 3 موزه هنرهای معاصر برپاست.
ارسال نظر