در ستایش گزارشنویسی
دبیر گروه گزارش روزنامه شهروند، گروهی که اخیرا با گزارش گورخوابها، بیشازپیش موردتوجه رسانهای قرارگرفته، اخیرا به دعوت روزنامه اصفهان زیبا، کارگاهی گزارشنویسی چهارساعته در اصفهان برگزار کند. این کارگاه بهویژه مورد استقبال خانمهای روزنامهنگار اصفهان قرار گرفت.
«مارکز، نویسنده کلمبیایی، کتابی دارد به نام «یادداشتهای پنجساله» که در آن توضیح میدهد شخصیتهای رمانها و داستانهایش را چطوری پیداکرده، با خواندن این کتاب میفهمیم تمام اتفاقات آثار ادبی او، واقعی بوده و وقتی مارکز روزنامهنگار بوده، به آنها برخورده است.»
نرگس جودکی، گزارشنویس روزنامه شهروند که این روزها گزارشهای متفاوت آن حسابی سروصدا کرده، بهتازگی به اصفهان آمد و یک کارگاه گزارشنویسی با همکاری روزنامه اصفهان امروز و اصفهان زیبا برگزار کرد. کارگاهی که اشاره مدرس آن به تجربههای گزارشنویسی مارکز و همینگوی، داستاننویسهای برجسته ازیکطرف و نقلقول او از اورهان پاموک رماننویس در یکی از گزارشهایش، نشان از نگاه او به گزارش بهعنوان یک قالب نزدیک به داستان و با وجه ادبی پررنگ داشت.
اینکه نرگس جودکی خودش هم در حال حاضر گزارشنویس است و به شرایط کار گزارشنویسی فعلی آگاه است، همکلاس او را بسیار بیشتر به یک کارگاه تبادل تجربه بین او و خبرنگاران اصفهانی تبدیل کرد، برعکس اغلب کلاسهای اینچنینی با حضور اساتید بهظاهر پیشکسوت که دیگر دستی بر آتش روزنامهنگاری ندارند و به ارائه تئوریک شیوههای آکادمیک گزارشنویسی بسنده میکنند و چیز ملموسی را به روزنامهنگاری که تجربه کار در جامعه امروز دارد، ارائه نمیدهند.
نگاه غیرخبری جودکی به مقوله گزارشنویسی هم جالب است. از نظر او: «بعضی مواقع نوشتن گزارش درباره سوژههای خیلی جنجالی مثل سوژه گزارش گورخوابی که از نخستین تجربههای گزارشنویسی مریم روستایی، نویسندهاش بود، خیلی هم سخت نیست، ضمن اینکه گزارش گورخوابی را خیلیها نخواندند و بیشتر موضوعشان برایشان جالب بود. به نظرم تاثیرگذاری مهمتر از شلوغ کردن یک گزارش است. گزارش گورخوابی خیلی شلوغ کرد، شاید به این دلیل که ما گور را به معنای آخر خط میدانیم، درحالیکه گورخوابها، فرقی با کارتونخواب ندارند و اتفاقاً جای خواب آنها گرمتر هم هست. حتی بعدا معلوم شد سوژه گورخوابی آنقدر هم بکر نبوده و مشابه آن را در استان سیستان و بلوچستان هم داشتهایم و درباره گورخوابهای این استان هم چند سال پیش گزارش تهیهشده است.»
از نظر جودکی پرداختن به یک سوژه معمولی، توانایی بیشتری میخواهد. مثلاً او یک گزارش درباره تخمه آفتابگردان نوشته، موضوع اصلی آنها، سایه بوده و فکر کرده آفتابگردان از سایه فراری است و بعد دیده چقدر مولانا درباره این قضیه شعر سروده، او بعداً به خوی که مرکز آفتابگردان است، رفته و فهمیده تخمه از چین وارد میشود. اینطوری او ابعاد مختلفی از یک سوژه کشف کرده است.
جودکی از خاور دور هم نمونه آورد؛ خبر تنها دختر درختی، دختری که برای نخستین بار مبتلا به زیگیلهایی شد که شبیه شاخههای درخت است و پیشتر فقط مردان به آن مبتلا میشدند. وی ازاینرو ادامه داد: «اگر شنیدیم که مردی به درخت تبدیل شد، فکر میکنیم داستان است، اما چنین نیست و زندگی پر از اتفاقات عجیبتر از این است.»
او گزارش را بخشی از زندگی انسان میداند و معتقد است پیش از ظهور روزنامهنگاری هم گزارشنویسی رایج بوده، مثل داستان حسنک وزیر بیهقی که روایت جالبی دارد. در دوران رواج تکنولوژی اهمیت گزارش از گذشته هم بیشتر شد: «خبر در دسترس است و حالا گزارش مهم شده، هر کدام از ما، احساس، نگاه و تجربه خاص خود را داریم که در گزارشهایمان میآوریم و آنها را خواندنیتر میکنیم. مثلاً در ماجرای پلاسکو، سردبیر ما، خبرنگاران همه صفحهها را آفیش (مأمور) کرده بود تا هر کس از دید خودش درباره آن گزارش بنویسد.»
آنها در میانه ماجراهای مربوط به پلاسکو به مردی افغانی برخوردهاند که کاری به انفجار نداشته و فقط آشغالها را جمع میکرده است. نکته جالب درباره او این بوده که این مرد یک هفته بوده از انفجارهای افغانستان فرار کرده و به تهران آمده و در این شهر هم دوباره با انفجار مواجه شده است.
تجربه شخصی جودکی در گزارشی که درباره توپ پلاستیکی نوشته هم برای مخاطبانش جالب بود: «بهعنوان یک زن، تجربه کمتری از توپ پلاستیکی در کودکیام داشتم، اما به مناسبت روز جهانی کودک میخواستم ببینم هنوز توپ پلاستیکی تولید میشود یا نه. بعد دیدیم تنها در حاشیه تهران چند کارگاه توپ پلاستیکی باقیمانده است.»
از نظر جودکی طبیعی است که همه گزارشهایی که مینویسیم، ایدهآل نباشد، چون روزنامه هر روز به خوراکهای خبری مختلف نیاز دارد و نمیشود هم یک ماه برای یک گزارش وقت صرف کرد، درنتیجه باید در کنار گزارشهای دیگر که لازم است منتشر شود، موضوعات مورد علاقهمان را که به زمان بیشتری نیاز دارد، بهتدریج پیگیری کنیم.»
آنها در صفحهشان در روزنامه شهروند که رویکرد غیرخبری دارد، از اخبار شهرستان هم ایده میگیرند: «یک خبر کوتاه آمده بود که تیر چراغبرق در یک روستا باعث حادثه شده، بعد ما به این فکر کردیم که چند تیر چراغبرق دردسرساز داریم، بعد دیدیم تعدادشان زیاد است و حتی گزارش جنبه طنز هم پیدا کرد و یک هفته طول کشید تا مردم روستاهای مختلف کشور را که چنین مشکلی دارند، پیدا کنیم. در طول این گزارش چند دولتآباد پیدا کردیم و به یک سوژه جدید رسیدیم که چند روستای دولتآباد در کشور داریم.»
او معتقد است از صحبت با فامیل و دوست و آشنا برای گزارشنویسی میشود ایده گرفت و حتی از آگهیهای روی دیوارهای شهر. آنچه مهم است، درست نگاه کردن به محیط پیرامون است: «چند وقت پیش خودرویی با پلاک 10 در تهران دیدم، این نشان میدهد که ماشینهای تهران آنقدر زیاد شده که پلاکهای 12 و 11 دیگر تمامشدهاند.»
او یک سردبیر خلاق هم دارد و آنها گاه همگروهی سوژه درمیآورند. جودکی گزارشهایش را قبل از چاپ به ایمان پاکنژاد، همسرش که روزنامهنگار حوزه فرهنگ است و همکارهایش هم میدهد تا بخوانند. او گزارشی هم درباره صندوقهای پستی نوشته، بعد از اینکه به این فکر کرده که آیا هنوز مردم برای هم نامه مینویسند. از نظر جودکی نباید روزنامهها مردم را با گزارشهای تلخ بمباران کنند: «بعد از گزارش گورخوابها فکر کردم باید به سراغ گزارشهای آرامتر برویم و به همین دلیل گزارشی درباره مدادها کارکردیم. او گزارش از مکان و گزارش از فرد را از نمونههای جالب در این زمینه میداند.»
او به اهمیت حضور گزارشگر در محل هم اشاره میکند، اما این را هم میگوید که الزاماً هر کس در مکان حضور مییابد، گزارش خوبی نمینویسد. برای مثال هیچکدام از خبرنگارانی که برای مذاکرات ژنو به این شهر رفتند، توصیفی از مکان مذاکرات و حاشیههای جالب آن ننوشت.
گزارشنویسی گروهی هم شیوه دیگری است که جودکی تجربه کرده: «وقتی آیتالله رفسنجانی فوت کرد، به دلیل ناگهانی بودن مرگ او فرصت نداشتیم یکنفره یک گزارش خوب تهیه کنیم، برای همین یکی پیشینه خبر را نوشت، یکی به مسئولان زنگ زد و دیگری به محل تشییعجنازهاش رفت. بعد همه مواد خام را دادیم به یک نفر تا گزارش را تنظیم کند و نام او هم بالای سر گزارش چاپ شد.»
جودکی به اهمیت پیدا کردن پیشینه خبر برای گزارشها هم اشاره میکند: «درباره هر جای اصفهان بخواهید حرف بزنید، سفرنامهها دربارهاش حرف زدهاند، از پایاننامههای دانشگاهی هم میشود سوژه و پیشینه درآورد. سفرنامه اعتمادالسلطنه هم پر از سوژه است و میشود آن را خواند و دید خیلی از چیزها قبلاً چطور بوده و حالا در جامعه ما چطور شده و حتی جنبه خبری به این موضوعات بخشید.»
او البته به بیان تجربه خودبسنده نمیکند و از خبرنگاران دو روزنامه اصفهان امروز و اصفهان زیبا میخواهد تجربههایشان را تعریف کنند.
زهرا ماهری، دبیر سرویس جامعه، اصفهان زیبا از دوندهای میگوید که در خیابان میر اصفهان همیشه میدود و همه فکر میکنند مشکل روحی دارد، اما آنها وقتی از او گزارش تهیهکردهاند، فهمیدهاند سالم است و با این کارش میخواهد مردم را تشویق به ورزش کند. آنها با دیدن برگههای تبلیغاتی مراکز همسریابی هم گزارشی درباره آنها تهیهکردهاند که باعث پلمپ یکیشان شده است.
لیلا شهبازیان، از گزارشگران صفحات شهر امروز، امروز هم از گزارشی میگوید که درباره یک هنرمند قابهای مینیاتوری نقره در بازارچه علیقلی آقا تهیهکرده، هنرمندی که بهرغم اهمیت منحصربهفرد کار هنریاش در 50 سال فعالیتش، چندان در جامعه شناختهشده نبود و پس از تهیه این گزارش، آنقدر مطرحشده که مدیران شهری اصفهان از وی دعوت کردهاند.
ساعت دوم کلاس گزارشنویسی بیش از ساعت اول کارگاهی بود و به خواندن گزارشهای نرگس جودکی گذشت، گزارشی که پیرامون انباری نوشتهشده بود که زنان مطلقه جهیزیههایشان را در آنجا با اجاره کانتینر نگه میدارند، پیش از آنکه احتمالاً فرصتی برای فروش آنها دست دهد.