افسانه‌ها و افسوس برای قصر جمیلان!

نوشتن درباره محله سنبلستان و قصر جمیلان ساده نیست؛ محله ای قدیمی در قلب اصفهان و بنایی تاریخی به‌نام قصر جمیلان در محور تاریخی عتیق -جماله.

نوشتن درباره محله سنبلستان و قصر جمیلان ساده نیست؛ محله ای قدیمی در قلب اصفهان و بنایی تاریخی به‌نام قصر جمیلان در محور تاریخی عتیق -جماله. درباره این محله و قصر جمیلان و حتی درباره وضعیت اسفناک امروز آن بسیار نوشته اند؛ با این حال، همه تحقیقاتی که از لابه لای کتاب ها بیرون می آید، هیچ وقت با پیاده راه رفتن در محله های قدیمی و به عبارتی، بافت گردی، برابری نمی کند. از نگاه آدم ها گرفته تا صدای چکشی که بر قلم کوبیده می‌شود، همه حکایت از روح تاریخی جاری در محله دارد؛ از زورخانه قدیمی و زیبای حاج رحیم نجار پور، باغ سنبلستان، قصر جمیلان، نقب زیرزمینی که تنها نامش در کتاب ها مانده، قبرستان تاریخی این محله، مقبره بابانوش، امامزاده زین العابدین و امامزاده ابراهیم بطحا، چه ها که به خود ندیده این محله؟! از جشن عروسی خسرو پرویز با زیبا رویی به نام شکر اصفهانی تا شهدایی که در جنگ با افاغنه در قبرستان این محله دفن شده اند؛ از جشن های با شکوه ترکان خاتون، تا قحطی بعد از جنگ جهانی اول.
محله سنبلستان که امروز، حد واسط دو خیابان عبدالرزاق و ابن سینا قرار دارد، یکی از شش محله اصلی اصفهان قدیم بوده است. «محمد مهدی بن محمدرضا الاصفهانی»، در کتاب «نصف جهان فی تعریف الاصفهان»، درباره محلات اصفهان این‌چنین می نویسد: «آنچه در کتب قدیمه دیده شد و معلوم گشته، تمام این شهر مشتمل و منقسم به شش محله بزرگ بوده: محله اول لنبان که مغرب جنوبی شهر بوده؛ دویم باغ کاران که مشرق جنوبی و حال آن را خواجو می‌نامند؛ سیم کران وسط مایل به مشرق؛ چهارم چنبلان وسط مایل به مغرب؛ پنجم جویباره شمالی مایل به مشرق؛ ششم دردشت شمالی مایل به مغرب که این محله ها معلوم نیست که به چه نحو واقع و متصل به یکدیگرند.» درباره نام این محله هم در کتاب‌ها بسیار نوشته‌اند: سنبلستان، جمیلان، چلمان، چنبلان، چملان، چلمون، کمیران. اینها همه نام‌های این محله در دوره های مختلف تاریخی است.

عشاق اصفهان
بی شک سنبلستان داستان‌های زیادی در خود دارد؛ با این حال، هیچ‌کدام از داستان‌ها با داستان قصر جمیلان برابری نمی کند؛ بنایی نیمه مخروبه که امروز از آن با نام قصر یاد می کنند و کمتر شباهتی به قصر دارد.این قصر داستانی عاشقانه با خود دارد که شاید منابع زیادی برایش پیدا نشود؛ ولی چطور می شود از کنارش به‌راحتی گذشت؟ «داستان عشق خسرو پرویز و شکر اصفهانی». می گویند خسرو پرویز چون از عشق شیرین مایوس می شود، شبی به بزرگان می‏گوید: زنان زیبا بیشتر در کدامین سرزمین‌اند؟ هر کس سخنی می‏گوید. تا اینکه یکی از بزرگان نشانی از شکر اصفهانی‌می‏دهد و آن‌قدر در وصف او می‏گوید که او بی‌طاقت رو به سوی اصفهان می‏گذارد. پس از مدتی، به سوی شکر روانه می‏شود و داستان‌هایی شکل می‌گیرد تا بالاخره این دو به وصال یکدیگر می‌رسند. ‎می ‌گویند خسرو پرویز قصر با شکوهی برای شکر می سازد و چهل مناره اطراف این قصر بنا می کند و از این‌روست که محله را چلمان یا چهل مناره می ‌خوانند. حتی امیرخسرو دهلوی هم بعدها تحت تاثیر نظامی در دیوان خسرو و شیرینش داستان را دوباره روایتمی کند.


قصه‌های جمیلان
در کتاب «جغرافیای اصفهان» محمدابراهیم خان تحویلدار آمده است که «سرایی و قصری مسمی به قصر چلمان است که زمان خسرو پرویز به جهت شکر اصفهانی ساخته شده» و در کتاب «گنجینه آثار تاریخی اصفهان» هم دکتر لطف الله هنرفر می نویسد: «چمبلان یا چلمان و قبرستان قدیمی آن وسط معموره شهر و تقریبا چهل هزار ذرع مربع عرصه آن و بسیار کهنه و قدیمی؛ کنار آن سرائی و قصری از بناهای محکم، مسمی به قصر چلمان می گویند. زمان خسرو پرویز این قبرستان، زمین باغی بوده و قصر مزبور در وسطش به جهت شکر اصفهانی ساخته شده است.»در گفته عوام، داستان‌های زیادی درباره این قصر گفته می شود؛ از آن جمله اینکه بعد از ظهور اسلام و نفوذ آن به کشور و وقوع تحولاتی در ایران، قصر تبدیل به ویرانه‌ای می شود تا در زمان سلجوقیان ملک شاه سلجوقی دوباره قصری در این مکان برای همسرش ترکان خاتون بنا می کند و تعدادی زنان و دختران زیبارو را در این قصر جمع می کند و از این روست که به قصر جمیلان تغییر نام می دهد. در زمان ملک شاه سلجوقی، فرقه اسماعیلیه با خاندان سلجوقی دشمنی داشتند؛ به همین دلیل، ساکنان قصر برای حفاظت از خود و رفت و آمد اهالی قصر، تونل ‌های زیرزمینی در بیرون قصر می سازند که نقشه پیچیده‌ای داشته و فقط اهالی قصر نحوه عبور از این گذرگاه‌ها را می ‌دانستند. برای این روایات البته منبع موثقی نمی‌شود پیدا کرد؛ اما در کتاب «جغرافیای اصفهان» آمده است که « از قدیم درب زیر نقبی در این محله پیدا شده که در همه ولایات معروف است. نقب هولناکی است که آخرش را کسی ندیده و درش الان معلوم است. الواط رشید با دل هر عصری با شمع و چراغ قدری از آن را رفته و دیده اند. از بعضی از آنها شنیده شده که هر چهار صد پانصد قدم که رفته اند، چهار طاقی پیدا شده به چهار سمت راه داشته و باز به همین قسم، از هر راهی که رفته اند به چهار طاقی دیگری رسیده اند و غالب آنها بیش از دو چهار طاقی پیش رفتشان نشده و هوایش دم پیدا کرده و نفس‌هایشان را تنگ نموده.»


میراث ایران یا کارگاه‌های چوب‌بری؟!
بعدها در دوره صفویه، قصر جمیلان تبدیل به مدرسه می شود و نام سنبلستان می گیرد و در دوره پهلوی اول که محل کارگاه‌های صنعتی می شود و در تاریخ 16/1/1377 قصر جمیلان سنبلستان، به ثبت آثار ملی به شماره 1989 در می آید. امروزه بنایی که با آن مواجهیم به کاروانسرا یا سرایی قدیمی شبیه است که تصور می شود روی بنای قصر جمیلان و در دوره صفویه ساخته شده است؛ با این حال، هرچه هست و نیست، امروزه از قصر جمیلان و داستانش، مخروبه‌ ای به جا مانده در تصرف نجارها و کارگاه ‌های چوب بری و برای عاشقان اصفهان چیزی جز افسوس و حسرت باقی نمانده؛ از آن رو که نه تنها در تمام این سال‌ها اداره میراث فرهنگی و اوقاف برنامه ای برای مرمت این بنا نداشته اند که گویی از لیست اولویت‌های این سازمان‌ها خارج شده است. دیر نباشد که این بنای مهم هم سرنوشت دیگر ابنیه تاریخی شهر را پیدا کند که امروز تنها نامی از آنها باقی مانده است و به قول علامه همایی که در کتاب «تاریخ اصفهان» به درستی می‌نویسد: «اصفهان از حیث آثار تاریخی به‌قدری غنی و ثروتمند بوده و باز هم هست که واقعا از مردم این مملکت زیادتر است. نمی دانند با این آثار چه کنند. متصل خراب کردند و می کنند و باز هم ثروت به اندازه ‌ای است که تمام شدنی نیست. عینا مثل شیرهای پیر که وقت مرگشان رسیده باشد، آثار تاریخی اصفهان هم عهد زوال و مرگ را می پیمایند.» قصر جمیلان در میانه های کوچه قصر، نرسیده به امامزاده درب امام، با گذر از تاریخی هزار ساله، مرگ تدریجی خود را طی می کند و اگر زودتر توجه مردم و مسئولان به آن جلب نشود، به‌زودی چیزی از آن جز نامی در کتب تاریخی باقی نخواهد ماند. تنها کافی است به افقی دورتر نگاه کنیم. راه حل ساده است.

ارسال نظر