احساس زنده شدن دیگرباره در شب عید
همیشه حال و هوای خرید شب عید را خیلی دوست داشتم. همه مردم شورونشاط و اشتیاق دارند؛ برای خرید لباسها و وسایل خانه نو بازار میروند.
اصفهان امروز، بتول حسینزاده: همیشه حال و هوای خرید شب عید را خیلی دوست داشتم. همه مردم شورونشاط و اشتیاق دارند؛ برای خرید لباسها و وسایل خانه نو بازار میروند. این شورونشاط برایم هیجانانگیز است و دوست دارم اگر خودم هم خرید نکنم، بازار بروم و حال و هوای مردم را ببینم. البته افراط در خرید و بیشتر از نیاز هم درست نیست، طوریکه کلی وسایل بخریم و خودمان را اذیت کنیم.
تمیز کردن خانه و زندگی شب عید هم جالب است و من خرید گل و گیاه را هم خیلی دوست دارم. احساس میکنم فصل نو شده و با دیدن گلهای بانشاط و شاداب حالم خوب میشود. درخت سیب حیاطمان هم شکوفه داده، احساس زنده شدن میکنم، وقتی میبینم چند ماه مرده بود و حالا دوباره زنده شده است.
اصفهانیها برای خرید بیشتر به مکانهای سنتی مثل بازار میرفتند و من هم همینطور. در این سالها البته که ترافیک زیاد شده، از اطراف خودمان، حوالی عسکریه هم خرید میکنم. راسته هر صنفی، یک خیابان است، مثلاً فرشفروشها در خیابان سروش هستند. لباس هم تقریباً همهجا هست. برای کفش هم معمولاً میروم بازار کفاشها. در چهارباغ معمولاً خرید نمیکنم، اجناس این خیابان دمدستی است و مناسب مهمانی نیست. در بازار لباس، همه قیمتی هست، از بالاگرفته تا پایین و بازار همه سلیقهها را کموبیش پوشش میدهد.
بچه هم که بودم، میدان نقشجهان و بازار بزرگ و بازار کفاشها خرید میکردم. آن موقع مثل حالا همه خیابانها مغازه نبود. قدیمها مرکزهای خرید مشخص بود. مثلاً اغلب با مامانمان میرفتیم بازار بزرگ و بازار کفاشها و لباس و کفش میخریدیم، کتوشلوار و لباس دخترانه و کیف و چادر.
آن روزها ما از خرید شب عید خیلی ذوق میکردیم، چون سالی یکبار خرید میکردیم و مثل الآن نبود که خانوادهها مرتب برای بچههایشان لباس میخرند و خرید شب عید برایشان تازگی ندارد. آن روزها لباسهایی را که شب عید برایمان میخریدند، هی نگاه میکردیم و ذوق میکردیم و مواظبشان بودیم تا برای پوشیدن در عید سالم بمانند. برای پذیرایی شب عید هم مثل حالا همهچیز نبود. گندم شاهدانهای که شب عید بابا برایمان میخرید، نشانه آمدن بهار بود. حالا هم برای شب عید، مایحتاج خشک مثل گز و آجیل را از یک ماه قبل میخریم.
خانهدار