کودکان را برای بازی در طبیعت آزاد بگذاریم
این روزها حرف از مدرسه طبیعت، دیگر حرف جدیدی نیست. بیشتر استانها حداقل یک مدرسه طبیعت دارند و اقبال مردم هم، نسبت به قبل به این مدارس زیادتر شده است. حالا خیلی از مدارس معمولی هم برای تبلیغات خود از رفتن به مدارس طبیعت میگویند و نظر بودن کودکان در طبیعت برای رشد بهتر، دیگر اتفاق غریبی نیست.
این روزها حرف از مدرسه طبیعت، دیگر حرف جدیدی نیست. بیشتر استانها حداقل یک مدرسه طبیعت دارند و اقبال مردم هم، نسبت به قبل به این مدارس زیادتر شده است. حالا خیلی از مدارس معمولی هم برای تبلیغات خود از رفتن به مدارس طبیعت میگویند و نظر بودن کودکان در طبیعت برای رشد بهتر، دیگر اتفاق غریبی نیست. حالا مسئولان هم روز به روز قول بیشتر شدن مدارس طبیعت را میدهند و محیط زیست سعی در جلب نظر آموزش و پرورش برای یکی شدن دارد. البته این همه تغییر و تحولات در دیدگاه، مدیون ایده پردازی دکترعبدالحسین وهاب زاده بنیانگذار مدارس طبیعت در ایران است. او با شخصیت سفرهای آقای کرم بچه ها را به طبیعت برد و از آنجا کم کم شروع به شکل دادن مدارس طبیعت کرد و در نهایت با آموزش به تسهیلگران زیادی مدارس طبیعت را به نقاط مختلف ایران شناساند. «اصفهان زیبا » در سفر اخیرش به اصفهان، فرصت را مغتنم شمرد و با او که حالا آغازگریک گفتمان جدید است، گفتوگویی انجام داد که در زیر میخوانید.
جرقه مدارس طبیعت از کجا زده شد؟
اولین مدرسه ای که ما روی زمین تاسیس کردیم کمتر از چهار سال است که در مشهد فعالیت می کند. پیش از تاسیس این مدرسه فعالیت ها در یک فضای ثابت انجام نمیشد. مثلا ما به شکل گردش هایی با عنوان« سفرهای آقای کرم» کار خود را شروع کردیم. الان آخرین آماری که من دارم بیشتر از 55 مدرسه طبیعت در کشور راه افتادند و من امیدوارم با تعداد تقاضاهایی که هست وکسانی که در فکر آماده سازی هستند، تعداد مدارس طبیعت تا آخر سال به چیزی درحدود 100 مدرسه برسد.
کدام از استان ها دارای بیشترین مدرسه طبیعت است؟
تا جایی که من می دانم اصفهان با پنج مدرسه طبیعت.
چرا اصفهان دارای بیشترین مدرسه طبیعت است؟
چون خودشان راغب بودند. نه فقط بیشرین تعداد مدرسه را در اصفهان داریم؛ بلکه بیشترین تعداد متقاضی شرکت در کلاس های تسهیلگری ما هم از اصفهان است. بالاخره اصفهان یک شهر قدیمی پیشینه دار و فرهنگی است و در عرصههای دیگر اجتماعی هم همیشه سعی می کند شاخک های تیزی داشته باشد و نسبت به تحولات اطرافش حساس باشد؛ در این عرصه هم پیشتازی می کند.
در مدارس طبیعت به کودک چطور نگاه می شود؟
ما می خواهیم یک نگاه نویی نسبت به کودک ایجاد کنیم. نگاهی که الان نسبت به کودک می شود اشتباه است؛ اینکه کودک موجودی ناتوان است، یک لوح محفوظ که ما هرچیزی می خواهیم روی آن می نویسیم. این موجود مصلحت خودش را نمی داند. اینکه کودک یک موجود آگاه نیست،دانایی ندارد و اینکه کودکی یک دوره گذرا است و باید از آن هر چه زودتر عبور کنیم. ما میخواهیم که نگاه جامعه را به کودک تغییر بدهیم چون کودک اصلا چنین موجودی نیست. کودک برخلاف تصوراتی که از آن داریم یک موجود توانا، پژوهشگر، اندیشمند، سازگار با محیط خود و موجودی که به خوبی می داند چه می خواهد؛ البته اگر ما به کودک اجازه بدهیم. کودکی یک دوره گذرا که ما باید به سرعت از آن عبور کنیم، نیست.کودکی همه چیز یک کشور است. همه چیز یک ملت است. همه چیز یک فرهنگ است. اگرکودکی به درستی ادراک نشود و به پرسش هایی که کودکی مطرح می کند پاسخ درست داده نشود جامعه گرفتاری های عجیب و غریب پیدا خواهد کرد. همه آن گرفتاری هایی که ما امروز می بینیم. این همه ناسازگاری اجتماعی و این همه آمارهای بالای طلاق. من نمیخواهم اتفاقاتی که میافتد همه را قیف کنم و منحصر کنم به موضوع کودکی، ولی یک سر هر
کدام از این اختلالات و مشکلاتی که می گویم به موضوع کودکی مربوط می شود. وقتی که یک دختر و پسر از ابتدا از هم جدا هستند، اجازه صحبت ندارند و اولین برخورد اینها روزی است که با هم ازدواج می کنند. خوب ما چه انتظاری داریم که اینها از همدیگر شناخت درستی داشته باشند. وقتی این بچه تمام روز در کلاس نشسته یا بر روی مبل تبلت به دست گرفته، بدنش هیچ فعالیتی نکرده هیچ تحرکی نداشته هیچ بازی نکرده، چطور این موجود توانایی فیزیکی داشته باشد؟ چطور مهارت های فیزیکی داشته باشد؟ چطور اصلا بدن خودش را بشناسد؟ ما الان یک معضل بزرگمان در کشور،چاقی و اضافه وزن است. یک معضل دیگرمان کاهش بهره هوشی است. در یک مطالعه ای که بر روی 80 مدرسه کشور شده به خوبی نشان داده شده که اینها با هم رابطه معکوس دارند یعنی هرچه بچه ها چاق ترند بهره هوشی پایین تری دارند. وقتی بچه فعالیت نمی کند، هوش او هم رشد نمی کند؛ بنابراین ما نیاز داریم به اینکه نگاهمان را به کودک به کل تغییر بدهیم.
مدارس طبیعت قراراست چه اتفاق خوشایندی را برای کودکان ما رقم بزنند؟
ما به استناد مدارک متعدد علمی می دانیم که کودک موجودی است که از طریق عمل خودش باید علوم را فرا بگیرد. کودک اصلا در مرحله ای که ما با آموزش به آن، علم یاد بدهیم نیست. در حالی که امروز نه تنها در کشور ما بلکه در همه جهان سعی می کنند همه علوم را به کودک آموزش بدهند. خانواده و مدرسه می بیند که وقتی می خواهد علمی را به کودک یاد بدهد کودک از آن سرباز می زند؛ اما باز هم بر این موضوع اصرار می کند. مدرسه طبیعت می گوید: شما کودکان را آزاد بگذارید واجازه بدهید که آنها از طریق عمل خودشان علم یاد بگیرند، نه از طریق آموزش دادن. ما وقت برای آموزش دادن فراوان داریم؛ ولی تا سن 12 سالگی بهترین شیوه یادگیری کودک، یادگیری از طریق عمل خودش است. یادگیری از طریق بازی، یادگیری از طریق بودن در فضای آزاد، در طبیعت، یادگیری از طریق تعامل با بچه های دیگر. از بچه های هم سن و نا هم سنش. یادگیری از طریق تجربه، آزمایش و خطا ؛ نه از طریق فروکردن همه چیزدر ذهنش. یک خطر بزرگ آموزش این است که بر خلاقیت پیش دستی می کند. هر چه ما بر طبل آموزش بیشتر کوبیدیم، میزان خلاقیت در بچههایمان پایین تر آمده. بچه هایمان را هر روز مدت بیشتری در کلاس ها
زندانی کردیم و در آنها خلاقیت بیشتر پایین آمده و حالا راه حل ما برای حل این مشکل، کلاس خلاقیت بوده. یعنی کلاس باعث مرگ خلاقیت شده و ما از کلاس دوباره می خواهیم که به آنها خلاقیت بدهد. این غیرممکن است. بچه ها فقط در محیط طبیعی خلاق می شوند.
آموزش وپرورش چی؟ مدارس طبیعت را پذیرفته؟
آموزش وپرورش در گام های اول خیلی عبوس به مدرسه طبیعت نگاه کرد با تهدید، ارعاب و... . آرام آرام عده ای که در آنجا خوش فکر تر هستند آمادگی بیشتری نشان دادند برای اینکه تغییر را بپذیرند. فرض کنیم که خیل عظیم معلمان ما، خودشان از صبح تا غروب درگیر این موضوع هستند که بچه ها در کلاس چه حال بدی دارند؛ بنابراین یک سری آمادگیها برای این موضوع بهوجود آمد. امروز آموزش و پرورش با ما یک حد واسط است. یعنی برخی در آن تشکیلات، سر ما را میشکنند و برخی دامن ما را پر از گردو می کنند. ما هنوز با آنها در چالش هستیم. ایده مدرسه طبیعت همین طور که در عرصه های دیگر اجتماع بال و پر گرفته است؛ یعنی در عرصه بهزیستی، بهداشت، بازپروری، خلاقیت و سلامت روح وجسم در عرصه آموزش وپرورش هم در حال رسوخ کردن است.
و می توانیم بگوییم این مدرسه طبیعت بعد از چند سال فعالیت حالا دیگر کودکی نوپا شده؟
بله ؛به دلیل اینکه فقط به مدارسی که تاسیس شده نگاه نمی کنم. برای من مهم تر از مدرسه ها این تغییر نگرشی است که در خانواده ها و در جامعه می بینیم. یک مورد عرض کنم؛ آقای دکتر رنانی همشهری شما چند روز پیش یک مطلبی نوشتند در کانال خودشان درباره اینکه اول مهر روز اول خلقت است و مدارس را شدیدا نقد کردند. من تا چندروز پیش که نگاه کردم نزدیک به 900 هزار نفر این مطلب را خوانده بودند. اینکه به این شدت جامعه نسبت به چنین موضوعی اقبال می کند، نشان می دهد که الان کودکی نوپا داریم. جاهای دیگر هم این موضوع را می بینیم. رئیس جمهور در روز اول مهر سیستم آوزش وپرورش را نقد می کند. وزیر آموزش وپرورش قبلی آرزو می کند که در آینده، مدرسه طبیعت جایگزین مدرسه فعلی شود؛ بنابراین این کودک حالا دیگر روی پای خودش بلند شده و می رود که آرام آرام جای خودش را باز کند.
و نقش تسهیلگران در این مدارس به چه شکل است؟
در مدرسه طبیعت معلم نداریم؛ چون تعلیم نمی دهیم. مربی هم نداریم؛ چون تربیت هم نمی کنیم. ما اینجا تسهیلگر داریم. تسهیلگر آدمی علاقهمند به کودکان است، یک آدم صبور. کسی که هنوز در خودش حس شگفتی دارد و مثل کودک هر چیز تازهای توجهش را جلب می کند. ما به دنبال چنین موجودی هستیم که در کنار کودکان باشد. از امنیت، ایمنی وسلامت آنها تا حد ممکن حمایت و با کودک همدلی کند. در این راهی که او دارد از طریق عمل، خودش یاد می گیرد.به ظاهر تسهیلگری یک امر سهل ممتنع است. دیگران که نگاه می کنند می گویند تسهیلگر که اینجا ایستاده کاری نمیکند؛ اما تسهیلگری بسیار بسیار کار کیفی و با ارزش است؛ بیشتر از همه به خاطر همدلی و همراهی با کودک. ما این طیف آدم ها را برای مدرسه طبیعت پرورش می دهیم. در حال حاضر یک مرکز در مشهد داریم که ویژه این کار است و در این ماه تا به حال دو کارگاه برگزار شده. کارگاههایی که اصول مقدماتی مدرسه طبیعت را به آنها آموزش میدهد و بعد سعی می کنیم با کارآموزی، آنها را برای مداس طبیعت آماده کنیم. از طرفی برای این تسهیلگران تولید محتوا میکنیم. کتاب چاپ می کنیم؛ سخنرانی، فیلم، نوشته، مقاله علمی و پایان نامه هایی
که الان روی این موضوع در ایران نوشته میشود را در اختیار تسهیلگران می گذاریم و به این ترتیب سعی می کنیم که به تدریج برای کار درمداس طبیعت آماده شوند. تا به حال بیشتر از 800 نفر تسهیلگر تربیت کردیم و این کار به سرعت در حال انجام است. در آینده یک یا دو مرکز دیگر برای هدایت تسهیلگران خواهیم داشت.
در این عرصه یک مرجع هستید که همه به شما رجوع می کنند. چه کنیم که آدم هایی مرجع شبیه شما در این عرصه رشد کنند؟
من اصلا خودم را یک مرجع نمی دانم. شاید من به عنوان شروع کننده بتوانم بگویم زودتر از بقیه کار را شروع کردم؛ ولی امروز یک لشگری از علاقهمندان به مدرسه طبیعت داریم که در بین آنها استاد دانشگاه، معلم یا دبیر، فعال اجتماعی، فعال محیط زیست، پدر و مادر و همه جور آدم هستند و اینها کمر بسته، از ایده مدرسه طبیعت دفاع میکنند. درباره این مدرسه صحبت می کنند. مطلب انتشار می دهند. کتاب آماده می کنند. امروز دیگر مدافعان مدرسه خیلی زیادند.
شما قطعا از مدارس طبیعت در خارج از کشور بازدید می کنید. آیا ایده هایی که در این مدارس وجود دارد در مدارس طبیعت کشورمان هم پیاده می کنید؟
ببینید از نظر علمی مدرسه طبیعت را خودمان ابداع نکردیم؛ بلکه بر پایه ها و موازین علمی جهانی است. مدرسه طبیعت در ایران را کاملا بومی و بر اساس یافته ها و فرهنگ خودمان شکل دادیم. حتی برخی از جنبه های تئوریک آن را منحصر به خود داریم. مدارس طبیعت اولا در همه جای جهان نوپا است. مثلا رشد آنها بیشتر از 20 سال نیست؛ گرچه که قدمت خودشان شاید بالاتر از 40 سال است و بیشتر از همه درحال حاضر شمال اروپا این را پیش می برند؛ ولی در جاهای دیگر هم آرام آرام در حال پیشرفت است. ما پایه های علمی آن را از جهان اخذ کردیم. از خودمان نیست؛ اما پیشرفت مدرسه در ایران کاملا بومی است.آن چیزی که شما در همه مدارس طبیعت می بینید، یک فضای به ظاهر آشفته است که هیچ گونه ساختار پر زرق و برقی در آن نیست. این همان چیزی است که من در بچگی در حیاط خرابه پشت خانه مان بازی می کردم. موضوعی که از جای دیگر نگرفتیم. در خاطرات همه بزرگان؛ اگر کودکی آنها را بکاوید، برداشتشان از طبیعت همین است. بازی با خاک است، بازی با آب است، بازی با گل است، بازی با حیوان است، بالا رفتن از درخت است و ما همان را دوباره بازسازی میکنیم.
آقای دکتر دراین یک سال مدارس طبیعت با چه فرازونشیب هایی روبهرو شد؟
مدرسه طبیعت را یک گفتمان تازه میبینم. فضای گفتوگوی جدید که در این فضا همه در حال بازنگری درافکار واعتقاداتمان نسبت به کودک هستیم؛ بنابراین در این فـضای گـفـتوگوی جدیـد کـسی ممکن است سرسختانه روبهروی ما بایستد و بگوید شما اغراق میکنید. شما تند میروید. نسبت به مدرسه تعرض می کنید. یا اینکه بچه ها نیاز دارند آموزش ببینند؛ اما همین آدم شش ماه بعد آمده و می گوید: من الان متوجهم که چه مشکلاتی پیش روی ماست. در این فضای گفتوگو، همه در حال ساخته شدن هستیم. خانواده در حال ساخته شدن است. نظام آموزش در حال ساخته شدن است. آنهایی که مسئولیت این کار را برعهده دارند در حال ساخته شدن هستند. ما هرروز هم با برخوردهای شاد و هم بابرخوردهای ناشاد روبرو هستیم؛ اما همه اینها را به حساب این می گذارم که این یک گفتمان تازه است. مثلا فرض کنید مامور بهداشت می آید به مدرسه و همه چیزهایی که ما به عنوان مدال به سینه خودمان می زنیم همه آنها را به عنوان معایب ما می شناسد. مثلا می گوید: اینجا بچه ها با حیوان سروکار دارند و حیوان بیماری منتقل میکند. بچه ها با خاک سروکار دارند. بچه ها از درخت بالا میروند، ممکن است بیفتند. اینها همه را
ما می خواهیم و او جز معایب ما می شناسد؛ اما وقتی با او صحبت می کنیم که اگر در این مسیر بچه هایمان را خیلی ضد عفونی شده بار آوریم، دور از طبیعت بار آوریم، اغراق کردیم. افراط کردیم و حالا این همه موارد ابتلا به حساسیت ها، این همه وسواس خانواده مشکلات عدیده ای را به بار آورده، آرام آرام با ما همدل می شوند. این مقاومت ها و این سرکوفت ها را این نیش وکنایه ها را به عنوان یک موضوع جمعی برای پیشرفت این گفتمان جدید می بینم و زیاد نگران نیستم.
برنامه های آتی مدرسه طبیعت حول وحوش چه محور هایی است؟
برنامه آینده مدرسه طبیعت این است که بتواند هرچه بیشتر این گفتمان را در کشور ترویج دهد وبتواند جایگاه قانونی و جایگاه اجتماعی مدارس طبیعت را تحکیم بخشد. نشان بدهد که این عرصه می تواند یک عرصه ای برای ایجاد مشاغل بسیار باشد.
بهترین کانال برای ایجاد این گفتمان چیست؟
بحث رودررو. آدم هایی که نسبت به این موضوع علاقهمند هستند، رودرو با دیگران صحبت کنند. فعال وارد این عرصه شوند. فقط نخواهند که این یافته ها را برای خودشان نگه دارند بلکه درهر عرصه و در هر مجمع سعی کنند بسط دهند و نشان بدهند که به حق، بچه های ما درخطرند. بچه های ما با این نظام آموشی امروز بسیار در خطرند. هم فیزیک بدنشان و هم روحشان در خطر است. در آینده اگر در این مسیر پیش برویم حس وطن پرستی و حس طبیعت دوستی، همه در فرزندان ما به شدت نزول خواهد کرد. کودک سرزمینی را دوست دارد که در آن شادمانی کرده باشد. اگر خاطرش از مدرسه وکتاب خاطرات تلخ باشد درآینده چطور می خواهیم او کتاب خوان باشد. چطور می خواهیم که او وطنش را دوست داشته باشد؛ بنابراین همه چیز ما در خطراست.
و خانواده ها در این گفتمان جدید تا چه میزان می توانند کمک رسان باشند؟
به خانواده ها می خواهم بگویم خیلی بچه ها را به خودتان چسباندید. من متوجه هستم که امروز هر خانواده یکی دوتا بچه بیشتر ندارد و نمی تواند با اینها ریسک کند.نگران امنیت و ایمنی آنهاست؛ ولی این نگرانی باعث شده که کودکان را اینقدر به خودشان بچسبانند و آنها را در آغوششان بفشارند که بخواهند بچه را خفه کنند. اجازه بدهید بچه هایتان تجربه کنند. اجازه بدهید بچه هایتان ریسک کنند. در جریان ریسک کردن وتجربه کردن است که آنها بالغ می شوند. آنها توانا میشوند؛ بنابراین نگران این نباشید که بچه شما به زمین می خورد. نگران این نباشید که ممکن است دست به خاک بزند یک اسهال ساده بگیرد. اگر اینها را تجربه نکند بعد پیامدهایی که برایش پیش می آید هزاران بار خطرناک تر است. اجازه بدهید به آنها تجربه کنند