زد و بند نکرده‌ام

یکی از دلایلی که ارتباطات را در ایران مهم می‌کند، نبود سیستم مدیریتی در همه بخش‌ها است

«میلاد منشی‌پور» به خوبی می‌دانست کجا و در چه زمانی باید پیشنهادات ویژه‌اش را بدهد. همین هم شد که نبض سیستم حمل‌ونقل تهران را شناخت و بعد از سال‌ها به ایران برگشت تا اپلیکشینی به نام «تپسی» را راه‌اندازی کند. اپلیکیشن حمل‌ونقل درون شهری که ابتدا از یک طرح خام شروع شد و دست آخر چنان به پختگی رسید که بدون‌شک حالا که این پیشنهاد ویژه به سرعت پله‌های ترقی را طی کرده، همان‌هایی که دست رد به این طرح زدند، حسرت آن را خواهند خورد. کارآفرین جوانی که در دو‌سال اخیر یکی از تأثیرگذارترین فعالیت‌های پایتخت را به خود اختصاص داده و زندگی‌اش قبل و بعد از این اتفاق پرفرازونشیب دستخوش تغییرات زیادی شده است. «تپسی» اپلیکشین درخواست تاکسی اینترنتی که در یک‌سال اخیر بشدت بازار تاکسی‌های سنتی درون شهری را قبضه کرد، اما در همه این دوران روزهای سختی را هم به مدیریتش تحمیل کرده و بارها اعتراض تاکسی‌داران سنتی و آژانس‌ها را به صدا درآورده و با شکایت‌های ریز و درشت پایش به پلمپ و بسته‌شدن هم کشیده شده است. از طرف دیگر، میلاد منشی‌پور با مطرح‌کردن پیشنهادات ویژه بارها و بارها در مصاحبه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی از طرحش دفاع کرد تا سر آخر پای این اپلیکشین درخواست تاکسی نه‌تنها از شهر بریده نشد، بلکه به کلان‌شهرها هم رسید. مدیرعامل جوان «تپسی» که برای بیش از ٨٠‌هزار نفر در سراسر ایران کارآفرینی کرده است، مسیر سخت و متفاوتی را طی کرده تا حالا خیلی از مردم ایران اپلیکیشن شرکتش را روی گوشی‌های‌شان نصب کنند.
سرگذشت یک کارآفرین جوان چیست؟ روحیه با اعتمادبه‌نفس، سرسخت و جنگنده شما از کجا متولد شد؟
چالش در زندگی همیشه برای من موضوع شیرینی بوده، نه موضوعی که از آن فراری باشم. از لحاظ شخصیتی باید بگویم که من با سختی‌ها و چالش‌ها انرژی می‌گیرم، بنابراین معمولا یک صورت‌مسأله سخت و طبعا معنادار را برای خودم تعریف و سعی می‌کنم حلش کنم. اگر بخواهم برگردم و ببینم که روحیه سرسخت و مدافع‌گر من از کجا متولد شده، طبعا برمی‌گردد به دوران کودکی. من خانواده پولداری نداشتم و از همان کودکی روی پای خودم ایستادم و جنگیدن برای چیزهایی که خواستم به دست بیاورم را یاد گرفته‌ام.
آدم‌های زیادی هستند که از کودکی کار کرده‌اند و روی پای خودشان ایستاده‌اند، اما خیلی از آنها در آینده هم نتوانسته‌اند موفق و پولدار شوند.
خواسته‌ها و هدف‌های آدم‌ها با یکدیگر فرق می‌کند. مثلا من از همان کودکی به کم یا جای کوچک راضی نبودم. از همان کودکی به این فکر می‌کردم که در آینده اتفاقات بزرگی می‌افتد که می‌توانم در آنها نقش داشته باشم. می‌دانستم که هیچ‌کس هم جز خودم باعث نمی‌شود که آن اتفاقات بیفتد، بنابراین برای خواسته‌ها و هدف‌هایم جنگیدم و فکر می‌کردم که باید به نتیجه برسد. تصوراتی که از کودکی برای آینده در ذهنم ساخته بودم، بخشی از ناخودآگاه من شده بود. همین هم شد که از هیچ چالش بزرگی نمی‌ترسیدم و از سختی‌ها و مشکلات و پیدا کردن راه‌حل لذت می‌بردم.
گفتید «چالش بزرگ»؛ این سختی بزرگ که از آن حرف می‌زنید در سرگذشت شما چه بود؟
چالش‌ها در هر دوره زمانی و به نسبت شرایط زندگی آدم‌ها کوچک و بزرگ می‌شوند و هرچه آدم با آنها درگیر می‌شود به اندازه توان و تلاشش می‌تواند کوچک و بزرگ‌شان کند. مثلا الان مدیریت تپسی کار کوچکی نیست و مشکلات بزرگ و خاص خودش را دارد، اما مطمئنم که اگر ٥‌سال دیگر به همین مشکلات فکر کنم، به نظرم کوچک خواهند آمد. اما کلا شاید بزرگترین چالش‌های زندگی من این بود که نمی‌خواستم دنباله‌روی مسیرهایی که همه می‌روند باشم. درست مثل زمانی که درسم در رشته مکانیک تمام شد و از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، مسیر بیشتر هم‌دوره‌ای‌های من مشخص بود. معمولا دانشجویان می‌خواهند تا فوق‌لیسانس و دکترا ادامه تحصیل بدهند. اما من تصمیم گرفتم بیشتر از لیسانس مکانیک درس نخوانم و وارد یک صنعت جدید شوم. این همان ریسک و چالش بزرگی بود که مسیر آینده من را تغییر داد و درنهایت برای این‌که در یک شرکت خارجی کار کنم، به فرانسه مهاجرت کردم.
چه مسیری در ذهن شما بود که می‌گویید برخلاف بیشتر دانشجویان و هم‌دوره‌ای‌های‌تان ادامه تحصیل ندادید.
بعد از فارغ‌التحصیلی به این فکر کردم که دوست دارم وارد یک شرکت خارجی شوم و می‌خواستم به جای ادامه مسیر تحصیلی مشخص، مهارت‌های مدیریتی را کسب کنم. درواقع من خیلی سریع به این نتیجه رسیده بودم که نمی‌خواهم کار مهندسی انجام دهم. دلیلش هم دوباره برمی‌گشت به این‌که دنبال چالش‌های بیشتر در زندگی‌ام بودم و فکر می‌کردم اگر بخواهم صورت‌مسأله‌های سخت‌تری را حل کنم، باید وارد حوزه مدیریت شوم و این باز یک چالش متفاوت بود که هم مشکلات کوچک داشت و هم بزرگ.



برای طی کردن مسیرهایی که معتقدید چالش‌های بزرگی داشته‌اند، زدوبند هم کرده‌اید؟
زدوبند؛ نه، ولی سعی کرده‌ام ارتباطات خوبی داشته باشم. من فکر می‌کنم در ایران یکی از دلایلی که ارتباطات و آشنایی مهم است، نبود سیستم مدیریتی در همه بخش‌ها باشد، به همین دلیل خیلی از کارها براساس اعتماد صورت می‌گیرد. وقتی مبنای کار براساس اعتماد باشد، طبیعتا یا باید این اعتماد را به وجود بیاوریم یا باید از قبل وجود داشته باشد. بنابراین یکی از دلایلی که در کشور ما روابط خیلی از پیچیدگی‌های کاری را حل می‌کند، همین است. با همه اینها من این روند ارتباطات در کشورمان را طبیعی می‌دانم، چراکه به‌هرحال عقب هستیم و تا زمانی که دارای سیستم نشده‌ایم، باید بهایش را هم بپردازیم. راجع به خود من ولی در ابتدا هم درباره پیشینه‌ام کوتاه گفتم. من از خانواده بسیار متوسطی بودم و هیچ ارتباطات خاصی نداشتم. وقتی هم از ایران رفتم به‌عنوان یک مهندس با یک‌سال سابقه کار مهاجرت کردم و زمانی که برگشتم یاد گرفته بودم که هر کاری که می‌خواهی انجام دهی تنها باید روی خودت حساب کنی. الان هم در شرایط فعلی که کار می‌کنم به خاطر این‌که تپسی بیزینس بزرگی است، طبعا مجبور هستم که با خیلی از ارگان‌ها و سازمان‌ها روابط خوبی داشته باشم. ولی این روابط را خود من ایجاد کرده‌ام و وقت و انرژی زیادی گذاشته‌ام؛ چیزی نبوده که براساس ارتباطات قبلی وجود داشته باشد. بنابراین این اعتماد برمبنای زدوبند و پارتی‌بازی به وجود نیامد. کما این‌که من همیشه خط‌قرمزهایی برای خودم دارم و اهل رشوه‌دادن نیستم.
برخی شایعه کرده‌اند که سپاه پشت تپسی است.
بله، این حرف‌ها را زیاد شنیده‌ام، هم در مورد تپسی و هم در مورد اسنپ. اتفاقا چند وقت پیش سوار خودروی یکی از رانندگان خودمان شدم و راننده من را نشناخت. در طول مسیر سر صحبت با او را باز کردم و بحث کمی به حاشیه رفت تا جایی که به من گفت بله آقا تپسی و اسنپ مال دو سردار سپاه است که یکی‌‌شان اسنپ را دارد و یکی تپسی را! ولی واقعیت این است که ما سعی کردیم کارمان را به صورت مستقل پیش ببریم و اگر هم جایی نیاز به حمایت داشته‌ایم، تلاش کرده‌ایم گروه‌های مختلف را با جلسات و مذاکرات متعدد راضی کنیم که سیستم تاکسی‌های آنلاین برای مردم، محیط‌زیست و ترافیک شهری سودمند است تا درواقع همه این ارگان‌ها و سازمان‌ها را برای دفاع از خودمان مجاب کنیم.
شما چند بار تکرار کردید خانواده پولداری نداشته‌اید، اما به‌هرحال همه مردم تصورشان از کسی که برای کار و ادامه تحصیل به کشوری خارجی می‌رود این است که تمکن مالی دارد. با این تعریف و تضاد شما چگونه به فرانسه رفتید؟
خیلی از روش‌ها برای مهاجرت وجود دارد که صرفا نیاز به تمکن مالی ندارد، ولی حالا به‌طور خاص این موضوع در رابطه با من به این صورت بود که اگر می‌خواستم رشته تحصیلی خودم (مهندسی مکانیک) را ادامه دهم، می‌توانستم برای دانشگاه‌های مختلفی اقدام کنم و هزینه تحصیل و اقامتم را دانشگاه پرداخت می‌کرد. اما من می‌خواستم وارد حوزه مدیریت شوم و این مسیر متفاوت، خیلی سخت بود. تحصیل در رشته MBA و در دانشگاه‌های تراز اول دنیا کار سختی بود، به همین دلیل دو تا کار انجام دادم؛ یکی این‌که بشدت درس خواندم و بالاترین نمره را در آزمون‌های بورس تحصیلی گرفتم و از طرف دیگر، یکی از دلایلی که فرانسه را انتخاب کردم این بود که بتوانم برای ادامه زندگی درآنجا وام بگیرم. بنابراین برای خرج اقامت و تحصیلم وام گرفتم که البته این پروسه هم استرس زیادی را در این دوران به من وارد کرد.
خیلی از کسانی که برای ادامه تحصیل یا کار از کشور خارج می‌شوند، برنمی گردند. چرا به ایران برگشتید؟
واقعیتش این است که برگشتن به ایران تصمیم سختی بود و البته این تصمیم پنج‌سال طول کشید تا من را مجاب به برگشتن به کشورم کند. دلیلش هم این بود که در مسیری قرار داشتم که بسیار خوب بود، یعنی درست همان چیزی بود که می‌خواستم، همان چالش و سختی و مسیر متفاوت. کار کردن در شرکت‌های بزرگ و پست‌های مدیریتی را که بعد از فارغ‌التحصیلی تصمیم گرفته بودم تجربه کنم در ١٢سالی که از کشور خارج شدم به دست آوردم. اما در همین بازه زمانی فرصتی داشتم تا به ایران بیایم. بعد از حدود ٦‌سال بود که به ایران برگشته بودم و همان دفعه ایران را جور دیگری نگاه کردم. بنابراین نخستین جرقه بازگشت به کشور در ذهنم ایجاد شد. درنهایت اما یک چیزی من را به برگشتن ترغیب کرد و آن هم این بود که آن طرف دنیا هرچقدر هم در بیزینس و کارهای بزرگ کار کنی انگار هنوز در یک اقیانوس بزرگ دست و پا می‌زنی، اما این موضوع در ایران فرق دارد، یعنی وقتی در این‌جا یک کار بزرگ و هدفمند را دنبال می‌کنی، خیلی سریع نتیجه‌اش را در زندگی خودت و مردم می‌بینی و این چیزی است که برای من مهم بود.
موقع برگشتن به ایران به پول درآوردن فکر می‌کردید؟
مردم شعار زیاد می‌دهند. پول برای من مهم است، اما از یک جایی به بعد پول اهمیتش را برایم از دست می‌دهد. برای من از یک جایی به بعد این مهم است که کارم چه تأثیری در زندگی مردم دارد. درواقع نتیجه مثبت و تأثیرگذاری کار، حس خیلی بهتری دارد تا کارهایی که صرفا برای پول درآوردن انجام می‌شوند.
فکر می‌کردید اگر به ایران برگردید کسب‌وکار شما به شکل ویروسی رشد کند و تا این اندازه تأثیرگذار و پولساز شود؟
نه، واقعا فکر نمی‌کردم به این سرعت طرح تاکسی آنلاین و تپسی در ایران جواب دهد، اما با اعتمادی که به خودم داشتم، ریسک کردم، چراکه سابقه کارها و فعالیت‌های من نشان می‌داد که نباید کار ناموفقی هم از آب در آید؛ یا دست‌کم سطحی از موفقیت را کسب می‌کند. به‌هرحال سرعت رشد کار ما در یک بازه زمانی کوتاه بیشتر از چیزی بود که فکر می‌کردم، هر چند سختی‌ها و چالش‌هایش هم خیلی بیشتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردم. البته ناگفته نماند سرعت رشد ناشی از استراتژی بود که برای راه‌اندازی کار داشتیم. خیلی‌ها می‌گویند شانس هم در کسب‌وکار بی‌تأثیر نیست که البته من هیچ اعتقادی به شانس ندارم.
اگر برگردید به زمان گذشته باز هم این مسیر را می‌روید؟
راستش نه! اگر به دو‌سال‌ونیم گذشته برگردم و سختی‌ها و مشکلات این مسیر را بدانم، هرگز این کار را شروع نخواهم کرد.
تاکید دارید که این مسیر، مسیر سختی بود. چرا؟ مگر چه اتفاقاتی افتاد؟
به‌طور قطع برای هر کاری باید پول و سرمایه داشته باشی، بنابراین یا باید یک پدر پولدار داشته باشی و چند نسل قبل از تو زحمتش را کشیده باشند یا خودت باید این سرمایه را ایجاد کنی. خب من وقتی که به ایران برگشتم می‌دانستم یک پروسه ٤ تا ٦ماهه را باید پشت سر بگذارم تا سرمایه‌گذار پیدا کنم، بنابراین استارت کار هم سخت بود. من در این مدت طرحم را در کیفم می‌گذاشتم و به سرمایه‌گذارهای مختلف مراجعه می‌کردم و الفبای این تکنولوژی را برای تک‌تک‌شان توضیح می‌دادم. به‌هرحال خیلی جاها ما را قبول نکردند و دست آخر به سه پیشنهاد رسیدیم و یکی از آنها را انتخاب کردیم. به‌هرحال یک بخش کار جذب سرمایه‌گذار است و یک بخش دیگر جمع‌کردن یک تیم خوب و حرفه‌ای و باانگیزه. بعد از جمع‌کردن تیم و استارت اول کار، مشکلات دیگری به وجود آمد. مثل مخالفت‌هایی که اوایل نسبت به فعالیت تاکسی‌های اینترنتی وجود داشت و گرفتن مجوزها و مجاب‌کردن سازمان‌ها و نهادها، وزارتخانه‌های مختلف برای ادامه کار، همه و همه مسیر سختی را پیش روی ما گذاشت.
خب شما جلو رفتید و موفق شدید، اما فکر می‌کنید چند‌درصد افرادی که استارت آپ و کسب‌وکار نوپایی را راه‌اندازی می‌کنند، می‌توانند این مسیر را طی کنند؟
نمی‌توانم ‌درصد بدهم و بگویم چند‌درصد موفق می‌شوند و چند‌درصد شکست می‌خورند. اما نکته مهم در کسب‌وکارهای نوین تنها این نیست که تا ایده‌ای جدید به ذهن‌مان می‌رسد، فکر کنیم موفق می‌شود. به نظر من تجربه و پشتکار خیلی مهمتر از ایده و ابتکار است.


بعد از این‌که فعالیت تپسی شروع شد، چهره شما در تلویزیون و روزنامه‌ها نشان داده شد و به تبع وارد مرحله جدیدی از کار حرفه‌ای شدید که بار مسئولیت سنگین‌تری را هم به شما تحمیل کرده است. پوزیشن مدیرعاملی برای کسی که هنوز دوران جوانی‌اش را پشت سر می‌گذارد چه حسی دارد؟
اوایل که در این پوزیشن قرار گرفته بودم خودم را به‌عنوان یک مدیر می‌دیدم، اما از یک جایی به بعد فهمیدم مدیریت چنین سیستمی فراتر از نگاه صرفا مدیریتی است. بحث رهبری (leadership) در کسب‌وکار بسیار مهم است. درست مثل پدر خانواده که اعضای گروه خیلی زود از او یاد می‌گیرند و تقلید می‌کنند، این پوزیشن هم در حوزه کاری به همان شکل تأثیرپذیر است و تمام حرف‌ها، رفتارها و حتی تکیه‌کلام‌های یک مدیر بر روی کارکنان مجموعه تأثیر می‌گذارد. درنهایت هم مهمترین چیزی که من در این سیستم یاد گرفتم این بود که باید سیستمی را ایجاد کرده و بعد از آن به آدم‌ها اعتماد کنم.
از مدتی که کار تپسی شکل جدی‌تری به خودش گرفت و به تعبیری مشهور شد، قطعا همان‌قدر که کار حرفه‌ای شما بزرگ شده زندگی شخصی شما هم تغییر کرده است. بین کار و زندگی‌تان چطور تعادل ایجاد می‌کنید؟
فکر می‌کنم تعادل برقرارکردن بین کار و زندگی چیزی است که آدم باید در طول مسیر یاد بگیرد. چیزی که خود من هم فعلا درحال یادگیری‌اش هستم. الان خیلی خوب بلد نیستم بین کار و زندگی‌ام تعادل ایجاد کنم و بیشتر انرژی‌ام را صرف کار می‌کنم.
اسنپ یکی از رقبای جدی تپسی است. نگاه شما به رقیب چیست؟ و اگر یک رقیب جدید و خیلی پرقدرت‌تر از شما وارد بازار شود، چه واکنش و استراتژی نشان می‌دهید؟
درحال حاضر ما اصلا انتظار نداریم رقیب جدیدی وارد شود جز این‌که اگر رابطه ایران و آمریکا خوب شود «اوبر» وارد ایران شود. اوبر جدی‌ترین رقیب ما است، چراکه بشدت پولدار است و می‌تواند خیلی سریع این مارکت را در ایران قبضه کند. در غیراین‌صورت رقیب جدی‌ای برای تپسی وجود ندارد، چراکه ما از یک سطح خاصی عبور کرده‌ایم که یک شرکت جدید نمی‌تواند بیاید و از صفر شروع کند و درعین‌حال رقیب ما هم باشد.
یک بحثی که درخصوص امنیت سیستم تاکسی‌های اینترنتی بین مردم‌ وجود دارد بحث رصدکردن راننده‌ها و مسافران است. در سیستم تپسی چه سازوکاری وجود دارد که می‌دانید مردم کجا سوار می‌شوند و به کجا می‌روند و درواقع در طول مسیر و تا زمانی که مسافر تاکسی‌ها هستند ‌توسط تیمی از تپسی رصد می‌شوند؟
چند نکته در بحث امنیت سیستم ما وجود دارد. ما اعتقاد داریم که سیستم طراحی تپسی از تمام سیستم‌های سنتی یک سر و گردن بالاتر و امن‌تر است. قطعا ما با یک یا دو شاخصه نمی‌توانیم به امنیت دست پیدا کنیم. پیشینه حوادث و ناامنی در سیستم حمل‌ونقل تاکسی‌های سنتی اتفاق افتاده است، مثل سرقت، تجاوز و حتی قتل. اما طراحی سیستم ما که به صورت آنلاین رفت‌وآمد مسافران و راننده‌ها را نشان می‌دهد، توانسته ناامنی را به حداقل ممکن برساند. بنابراین طبیعت سیستم ما این‌طوری است که خودبه‌خود از روی اپلیکیشن موبایل مسیرهای رانندگان و مسافران مشخص می‌شود. از طرف دیگر ما سیستم امتیازدهی داریم و این المان خوبی برای ارزیابی راننده‌هاست، در صورتی که در تاکسی‌های سنتی ممکن است یک روز خودرو دست برادر و پسرعمه صاحب تاکسی هم باشد. بنابراین ما برای انتخاب راننده‌ها و ادامه همکاری با آنها از یک فیلترینگ استفاده می‌کنیم و راننده‌ها دایما پالایش می‌شوند و در آخر هم از یک الگوریتم استفاده می‌کنیم که مسیر رفت‌وآمدها را رصد می‌کند. درحال حاضر حتی به غیر از این‌که ما از راننده‌ها گواهی عدم‌سوءپیشینه می‌خواهیم، پلیس امنیت و اماکن هم سوء‌پیشینه آنها را بررسی می‌کند و در صورتی که مشکلی وجود داشته باشد در یک بازه زمانی ١٥ روزه به ما اعلام می‌کند.
تاکسی‌های اینترنتی و رقبای شما نیز همین ادعا را دارند و معتقدند الگوریتم و طراحی این نوع تاکسی‌ها بسیار امن‌تر از سیستم‌های سنتی است. موضوعی که شما هم به آن اشاره کردید و حتی معتقدید راننده‌ها هر روز در سیستم شما پالایش می‌شوند. اما همین چند ماه پیش یکی از رانندگان اسنپ که با مدارک یکی از دوستانش ثبت‌نام کرده بود به یکی از مسافرانش تجاوز کرد!
به‌هرحال در کشور ما یک سطحی از جرم و جنایت وجود دارد و می‌تواند در هر محیطی این اتفاق بیفتد. تاکنون هیچ‌وقت در سیستم ما چنین اتفاقی نیفتاده و ما تمام تلاش‌مان را می‌کنیم که امنیت مسافران و راننده‌ها را تامین کنیم. اما این‌که بگوییم این اتفاق در هر جایی ممکن است به صفر برسد، واقعا ادعایی غیرواقعی است، چراکه به‌هرحال در محیطی قرار گرفته‌ایم که سطحی از جرم وجود دارد. به‌هرحال به حداقل رساندن این ناامنی بستگی به مدیریت شرکت‌ها هم دارد که چقدر نسبت به سیستم و رانندگان‌شان سختگیرانه‌تر عمل کنند.
بحث رصد سفرهای مسافران برخی اوقات برای مردم خوشایند نیست، یعنی شاید بعضی‌ها از این‌که یک دوربین مخفی برنامه کامل روز و رفت‌وآمدهای آنها را ثبت و ضبط می‌کند، احساس راحتی نداشته باشند. آمارها و داده‌هایی که شما از مسیرهای رفت‌وآمد مسافران‌تان دارید در اختیار جای دیگری هم قرار می‌دهید؟
در کشور ما خیلی سازمان‌ها و شرکت‌ها هستند که اطلاعات شخصی مردم در آن وارد و خارج می‌شود؛ مثل اپراتورهای تلفن همراه. بنابراین این نباید موضوع ناخوشایندی برای سفرها و رفت‌وآمدهای مردم باشد، اما به‌طور قطع دیتای مسافران و راننده‌ها برای ما یک موضوع بسیار محرمانه است و این‌طور نیست که بخواهیم داده‌های‌مان را در اختیار جایی قرار دهیم. با این حال، طبق قوانین جاری کشور با حکم قضائی و در مواردی خاص ممکن است نیروهای امنیتی و پلیس اطلاعات سفرها را از ما بخواهند و در این صورت تنها با حکم قضائی این اطلاعات در اختیار مراجع قرار خواهد گرفت.

منبع: شهروند

ارسال نظر