مرور یک قرن تحولات مشاغل خیابان حافظ
یکی از ورودیهای منتهی به خیابان نقشجهان، خیابان حافظ است. خیابانی که در طی تاریخی چند صدساله، بهواسطه نزدیکی به مرکزیت شهری و حکومتی، همواره کانون تبادلات اجتماعی و اقتصادی شهری و روستایی بوده است، روایتهایی از تاریخ تحولات مشاغل مختلف و کسبوکارهای متفاوت در این خیابان...
اصفهان امروز: خیابان حافظ و مجاورتش با خیابان مشیرالدوله، که آنهم برای قدیمیترها یادآور روزهای پرآبی زایندهرود و تقسیمبندی آب طبق طومار شیخ بهایی به سمت مادیهای پرآب در این منطقه است و خاطرات تولید دستی یخ در گودالها و رونق کسبوکار کامسراهای که مبادله بین شهر و روستا در زمان رونق کشاورزی در آن رواج داشت.
خیابان حافظ که چندی است به علت نزدیکی با میدان تاریخی نقشجهان با ممنوعیت ورود وسایل نقلیه به پیادهرو تبدیلشده است. شلوغ و پررفتوآمد است و دچار نوعی بینظمی و بههمریختگی. خیابانهای اطرافش مثل خیابان مشیر، به دلیل وجود پاساژها و انبارهای کالا و عمدهفروشیها، پرترافیک است و هنوز هم بهنوعی مبادلات اقتصادی امروزیتری را تجربه میکند.
در دهههای معاصر این خیابان دورهای حرفه چاپ رونق فراوان داشته و دورهای دیگر فروشگاههای چرخخیاطی و مدتی هم بورس بلور و ظروف تزیینی.
سمت چپ بهطرف میدان نقشجهان، به عتیقهفروشی محمود معظم معروف به محمود گلهداری میروم. مغازهای بزرگ و قدیمی که ظاهراً در تاریخی صدساله قهوهخانه قدیمی این خیابان بوده و این سالها تغییر کاربری داده است.
محمود معظم که فرزند حاج علی گلهداری است، خاطرات تاریخی تأملبرانگیزی را از این راسته روایت میکند. او میگوید: تا حدود دهه 40 در این خیابان، چندین کامسرا وجود داشت. شاخصترین آنها کامسرا شاهین بود که صاحبش شخصی به نام عزیزالله شاهین از اعیان اصفهان بود و در محله ملک زندگی میکرده است.
این کامسرا معروف به میوه و ترهبار شاهین، تنها ترهبار موجود در اصفهان بود. دورهای بهواسطه فراوانی آب، کشاورزی در اطراف اصفهان رونق فراوانی داشت. یادم میآید که از قبل طلوع خورشید، دستهدسته روستاییان از شمال و شرق و غرب اصفهان، مثل ورزنه، اردستان، زیار، خوراسگان، شهرضا، اشکاوند، علویجه و غیره با قاطر و شتر به همراه بار میوه و سبزی و گندم و پنبه به سمت شهر و این منطقه در حرکت بودند.
میوه و ترهبار در بنگاه شاهین دادوستد میشد و پنبه در سرای هندوها نزدیک بازار بزرگ. البته هندوها صادرات پنبه به روسیه هم داشت.
خیابان حافظ و قهوهخانه علی گلهداری که صاحبش حاج علی گلهداری پدر محمود گلهداری، پاتوق همه کشاورزان اطراف اصفهان بوده است. او ادامه میدهد: یادم هست دم غروب، قهوهخانه شلوغ میشد و کشاورزان برای استراحت و صرف چای و عصرانه اوقاتی را در اینجا سپری میکردند.
معاملاتی بین آنها اتفاق می افتاد و حتی عدهای از آنها که قصد ماندن چندروزه در شهر را داشتند، شب را هم در قهوهخانه استراحت میکردند. غروب هم از ساعت شش تا هشت و هشت تا ده در دو شیفت مرشدهای معروف اصفهان، مثل مرشد برزو و مرشد حبیبالله و مرشد زمانی، مراسم نقالی و پردهخوانی اجرا میکردند. کشاورزان و صاحبان برجهای کبوتر، وسایل کارشان را هم از بازار آهنگرها میدان نقشجهان خریداری میکردند.
کبابی عبدالخالق هم از مغازههای قدیمی خیابان حافظ است. از کبابیهای که چهار نسل در این خیابان، فعالیتش را ادامه داده است. حاج حسن عبدالخالق هم از حدود دهه 20 و زمانی که نوجوان بوده در این خیابان، کنار دست پدر و پدربزرگش حاج عبدالخالق و حاج تقی، فعالیت میکرده است.
او خاطرات این خیابان را اینگونه عنوان میکند: به خاطر دارم که این خیابان در ابتدا، خیابانی باریک و خاکی بود و هر بار یک دوچرخه یا گاری در آن حرکت میکرد. چندین کامسرا در آن فعال بود، مثل کامسرا شاهین که ویژه فروش میوه و ترهبار بود، کامسرا بیگدلی برای فروش زغال بود و کامسرای عربیان فروش شیشه داشت.
میدان نقشجهان هم که شکل امروزی را نداشت و خاکی و گود و بلندی بود. آخر این خیابان یعنی سر میدان فردی به نام عزیز الله چرخی بود که 3 ریال میگرفت و یک ساعت دوچرخه کرایه میداد. کنار عمارت عالیقاپو اداره شهربانی و زندان بود. به یاد دارم که برای زندان و کمیسیون کشیک که حکم بازداشتگاه موقت را داشت سفارش کباب داشتیم و من هرروز با دوچرخه کبابها را به داخل زندان میرساندم.
خیلی قدیمتر یعنی قبل از دهه 20 که هنوز این گذر به شکل خیابان نبود، اغلب زمین و باغ بود و بعدازآن که در طرح بلدیه تخریب شد، مدتی صاحبانش شب تا صبح در این خیابان با چراغ مینشستند و گریه میکردند و مدتها خیابان حافظ به خیابان آه و ناله معروف شده بود.
بهغیراز کامسراها اغلب دکانهای که اینجا فعالیت داشتند نانواها بودند و فرنی فروشها و کلهپزها، یک مادی در خیابان مشیر بود که به کمک آن یخچال مشیرالدوله یخ تولید میکرد و یک مادی هم در میدان، روبهرو قیصریه بود که یادم هست اغلب کلهپزها بهاتفاق در آنجا کلهها را میشستند.
به غیرازاین ها، کتابفروشی قدیمی عشاقی و چاپ سعدی بود و دو گاراژ مسافربری به نام حلبیان و بوزرجمهری، که بعدها که اتومبیل آمد از شهرضا و علویجه مسافر میآورد و نخستین شرکت اتوبوس برونشهری به نام اتوتاژ در میدان نقشجهان که حاجآقا شجاع معروف در اصفهان، هم با اتوبوسهای گیتی نورد فعال بود.
علی پدران هم که از کسبه قدیمی این خیابان است و حدود چهل سال است که به شغل سراج (ساخت وسایل اسبسواری) مشغول بوده میگوید: قدیم حال و هوای این خیابان با امروز بسیار تفاوت داشت. این گذر، محلی برای آمدوشد روستاییان و عشایر بود و مبادله کالاها. یادم میآید که آن زمان اغلب مشتریهایم ایلات و عشایر بختیاری بودند که همه سوارکاری میکردند و وسایل موردنیازشان را از ما میخریدند. امروز زندگی شهری شده و اغلب مشتریهای ما باشگاههای اسبسواری هستند.
خیابان حافظ در هر دورهای بنا بر سبک زندگی و نیاز مردم مشاغل متفاوتی را در خود جایداده است و این روزها که پیادهرو شده هم علیرغم محاسن زیادی که برای حفظ آثار تاریخی دارد، مشاغلش با تغییر کاربری، دچار نوعی ناهمگونی شده و نتوانسته هویت واحدی برای خود بیابد.
محسن برکتین هم که شش دهه است در خیابان حافظ چاپخانه دارد، میگوید: دهه 40 تنها سه چاپخانه در این خیابان بود و رفتهرفته تعداد مغازههای چاپ کارت عروسی و اعلامیه ترحیم افزایش پیدا کرد و دورهای هم انبار لوازمخانگی و کالاهای بازار بود و در حال حاضر هم با پیادهرو شدنش دوباره در حال تغییراتی است و چاپخانهها هم به دلیل نیازی که به رفتوآمد با وسیله نقلیه و باربندی دارند، در حال تعطیل و تبدیلشدن به مغازههای گز و اغذیهفروشی شدهاند.
شیما خزدوز
برای خواند گزارش این یادداشت کلیک کنید