حجت اشرف‌زاده : در موسیقی هم مافیا هست !

حجت اشرف‌زاده خواننده موسیقی پاپ گفت : در هر مورد خاصی حتما مافیا و اساسا افرادی به مراتب تاثیرگذارتر از خود هنرمند هستند که بخشی از آنها هیچ‌وقت دیده نمی‌شوند.

با حجت اشرف‌زاده درباره مسائلی که در حال‌حاضر در حوزه موسیقی معاصر وجود دارد به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
دیدارمان با حجت اشرف‌زاده در واپسین روزهای پاییز بالاخره میسر می‌شود؛ یک‌روز بعد از اجرای تازه‌ترین کنسرتش، با آنکه زمان کمی برای استراحت بعد از کنسرت داشته، دعوت‌مان را می‌پذیرد و به دفتر روزنامه می‌آید. این هنرمند جوان، ردیف آوازی را نزد رضا شاکری در نیشابور و صداسازی را نزد حمیدرضا نوربخش آموخت. ‌همچنین مدتی از راهنمایی‌های استاد محمدرضا شجریان استفاده کرد و با فنون آوازی و ردیف تحلیلی آواز ایران در سال 1385 نزد محمدرضا لطفی آشنا شد. علاوه‌بر این، فنون تصنیف‌خوانی و هم‌آوایی را از محسن نفر و پرویز مشکاتیان آموخت. «ماه و ماهی» را شاید بتوان معروف‌ترین آلبوم این هنرمند قلمداد کرد؛ هرچند در کارنامه خود آثار دیگری چون «شرح پریشانی»، «شبنم دریا»، «خاتون»، «دوباره ایران» و... را نیز ثبت کرده است. با اشرف‌زاده درباره مسائلی که در حال‌حاضر در حوزه موسیقی معاصر وجود دارد به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

می‌خواستم سوال اولم را در این باره مطرح کنم که برخی براین باورند به‌رغم افزایش تعداد هنرمندان در وادی موسیقی ردیف دستگاهی، اقبال عمومی نسبت به کنسرت‌هایی از این دست اندک است. خود شما دلیل این مساله را چه می‌دانید؟
در تمام دنیا این‌طور است. حتی در کشورهای دیگر وقتی به بررسی موسیقی کلاسیک می‌نشینید می‌بینید موسیقی پاپ در مقایسه با دیگر ژانرها از اقبال بیشتری برخوردار است. بنابراین این روند طبیعی است. به‌طور کلی در هر جامعه‌ای، هنر نیازمند تغییر است و میل به به‌روز شدن دارد. کما‌اینکه در حیطه ادبیات معاصر ما، نیما یوشیج به‌مدد سبک و شیوه‌ای که داشت، پایه‌گذار بدعت نو در شعر فارسی شد و در این مسیر با مخالفت‌هایی روبه‌رو شد. بعد از آن احمد‌ شاملو روی دست استاد خود بلند شد و طرح جدیدی ارائه کرد که حتی به دل‌نگرانی نیما نیز منجر شد؛ دل‌نگرانی از این بابت که انتظار نداشت شاگردش تا این اندازه به بدعت نو در شعر برسد. چون احمد شاملو ادبیات را به سمت شعر سپید برد و در مجموع وارد حیطه‌های تازه‌تری شد و تبدیل به اتفاقی متفاوت در عرصه ادبیات معاصر شد. بر این باورم که ما هنوز نتوانسته‌ایم این اتفاق متفاوت را در موسیقی‌مان پیدا کنیم و هنوز احمد شاملویی از این جنس در موسیقی ما ظهور نکرده است. درواقع هرچه امروز داریم از جنس‌های مختلف در موسیقی مشق می‌کنیم، تجربه‌های نو است، ولی شگفت نیست. تقریبا بعد از نسل آوازه‌خوان‌های بزرگ ایران مثل بنان، ادیب خوانساری، رضوی سر‌وستانی، تاج اصفهانی و استاد شجریان، نسل آوازی موفقی در سال‌های متمادی در ایران متولد شده که هریک با صداهای خود توانسته‌اند رنگ وبوی تازه‌ای به موسیقی ما بدهند. ‌ولی باید بپذیریم بعد از استاد شجریان، دیگر هنرمندی که در او مولفه متفاوت بودن را حس کنیم -که به لحاظ تکنیک و تاثیرگذاری اجتماعی و شخصیت هنری متفاوت باشد- نمی‌یابیم. همین مساله باعث شده عده‌ای از مردم به این نتیجه برسند که استاد شجریان، قله دست‌نیافتنی است و باقی هنرمندان، نمونه‌هایی از کپی او هستند؛ حالا دراین میان برخی بهتر می‌خوانند و برخی معمولی‌تر.

این نشان‌دهنده ضعف در موسیقی معاصر ما است؟
به‌طور قطع همین‌طور است. زنده‌یاد ایرج بسطامی درنوع خود اتفاقی تازه در عرصه آواز ایران بود که استاد مشکاتیان به او مجالی برای دیده شدن داد. منتها بسطامی و بسطامی‌ها کم هستند و به آن شکلی که باید دیده نمی‌شوند یا مارکت‌ها‌ این اجازه را به آنها نمی‌دهند. فرصت برای بروز و ظهور خوانندگان موسیقی سنتی اینقدر اندک است که خواننده‌ای مثل حجت اشرف‌زاده مجبور می‌شود جنس دیگری از فعالیت در این عرصه را برای خود انتخاب کند.

دلیل تغییر مسیر شما به‌طور مشخص از حیطه موسیقی سنتی به سمت‌وسوی موسیقی تلفیقی چه بوده است؟
با خودم فکر کردم قرار نیست عمر هزارساله داشته باشم. زندگی فرصت کوتاهی در اختیار من قرار داده و در این فرصت کوتاه، نمی‌خواهم زیر سایه صدایی بروم که قله آواز ایران است و اگر بخواهم دنباله‌رو و مقلد استاد شجریان باشم، به‌نوعی گم‌شدن در زیر سایه درختی بزرگ به شمار می‌رود. روی این اصل حیطه پاپ سنتی را انتخاب کردم. در این مسیر هم مرارت‌ها کشیدم، گزینش‌ها کردم و به مخاطب‌شناسی درست پرداختم تا بتوانم به درستی گام بردارم. ولی به‌طور کلی معتقدم در حیطه موسیقی اصیل ایرانی، به غیر ازچند هنرمند که به سمت موسیقی تلفیقی رفته‌اند، مابقی در دور تکرار گرفتار شده‌اند و آثار و اجراهایشان شبیه همان است که در سال‌های گذشته در گروه‌های «چاوش»، «شیدا» و... اجرا می‌شد. این تکرار مکررات حتی در چهار مضراب‌ها و تصانیفی هم که می‌شنویم شنیده می‌شود، درواقع کم پیش می‌آید در این حوزه به اثری بربخوریم که نکته نویی را به ذهن برساند، این مساله در حالی رخ داده که نسل جدید، امروز بسیار تشنه دریافت اتفاقات نو در حوزه موسیقی است.

اتفاقا انتقادی که برخی نسبت به کنسرت‌های موسیقی ایرانی دارند هم به صحبت شما نزدیک است؛ کما‌اینکه برخی براین باورند بخشی از این کنسرت‌ها به اجرای قطعات بازخوانی شده دهه‌های گذشته و تقاضاهای مردمی دراین زمینه محدود شده است. به نظرم این مساله نگران‌کننده‌ای است و چند نکته را به ذهن می‌رساند؛ یکی اینکه یعنی هنرمندان امروز نتوانسته‌اند در تولید کیفی آثار موفق باشند، یا اینکه قطعات دوره‌های گذشته رنگ وبویی دارد که فراموش‌نشدنی است یا اینکه هنرمندان معاصر تمایل زیادی به رجعت به دوران گذشته دارند؟
اگر این حرکت‌ها رجعتی به قطعات دوران گذشته باشد اتفاقی خوشایند است، اما مساله این است که ما در حال رجعت نیستیم؛ بلکه در حال تکرار گذشتگان خودمان هستیم، بی‌آنکه چیزی به آن بیفزاییم و این غم‌انگیز است.

برای بهبود این روند چه باید کرد؟
مساله‌ای که دراین میان وجود دارد این است که امروز برخی از بزرگان موسیقی هم به این آسیب دامن زده‌اند. برای من همیشه این سوال مطرح شده که چرا بزرگان در این وادی کاری نمی‌کنند؟! یا چرا تعصب‌هایی وجود دارد مبنی‌بر اینکه هنوز هم در این دوره، آواز سنتی را با دست روی زانو و با چشمان بسته به شیوه قدما اجرا کنیم. این تعصب‌ها چه وقت قرار است در موسیقی اصیل ایرانی از بین برود؟ اگر قرار است هنوز هم به شکل قدما به این شیوه آواز بخوانیم، باید این را هم بپذیریم که مخاطب امروز موسیقی کم‌کم از ما خسته می‌شود و به تدریج از موسیقی سنتی ایران فاصله می‌گیرد. در حالی که با ایجاد اندکی تفاوت در نحوه اجرای کارها، می‌توان مخاطبان را که نسل جوان امروز هستند هم جذب کرد. درواقع یک خواننده هوشمند می‌تواند در یک بازه زمانی مناسب در کنسرت خود به اجرای دو دقیقه آواز مناسب و دلنشین با شعر و ادبیاتی متفاوت بپردازد و مخاطب را به خود جذب کند.

مساله بعدی که در ارتباط با موسیقی اصیل ایرانی مطرح می‌شود، شعر و به نوعی کلامی است که در آن به کار گرفته می‌شود. اساسا دیدگاه‌تان نسبت به انتخاب شعر برای یک قطعه چگونه است؟
خوشبختانه امروز شاهد حضور ترانه‌سرایانی هستیم که باعث غنای دو حوزه موسیقی ایرانی و پاپ شده‌اند. زنده‌یاد افشین ‌یداللهی یکی از آنها بود، عبدالجبار کاکایی، روزبه بمانی، امیر ارجینی، حسین صفا و دیگران هم از دیگر ترانه‌سرایان معاصر هستند. البته در کنار اینها، اشعار بزرگان ادبیات کهن ایران را هم داریم که می‌توانیم دستمایه کار خود قرار بدهیم. در پاسخ به سوال شما باید بگویم توجه من در این سال‌ها بیشتر به سمت شعر معاصر بوده است.
کمااینکه زمانی که دوست دیرینه‌ام علیرضا بدیع شعر «ماه و ماهی» را سرود، همزمان با دوره‌ای بود که سه انتخاب دیگر هم پیش‌رو داشتم؛ یکی آلبومی مشتمل از اشعار مولانا بود، دیگری آلبومی ترکیبی از اشعار سعدی و حافظ و آلبوم پیشنهادی سوم، مجموعه آثار شاعران غزلسرای معاصر بود که به سبک کهن شعر می‌گفتند. ولی من همه آنها را کنار گذاشتم و آلبوم اشعار علیرضا بدیع را انتخاب کردم؛ چراکه احساس کردم قطعات این آلبوم می‌تواند اتفاق جدیدی در عرصه موسیقی باشد و باعث شود مردم از دریچه نویی به عشق نگاه کنند. اتفاقا اینکه برخی فکر می‌کنند مخاطبان کج‌سلیقه شده‌اند اشتباه است. اگر اثری ارائه شود که شعر و موسیقی و بستر مناسب داشته باشد مردم با آن همگام می‌شوند. کما‌اینکه بارها در کنسرت‌هایم غزلی مثل «پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند» را مردم زمزمه کرده‌اند، یا اشعاری که خواندنشان به دلیل وزن شعری آسان نیست. این نشان می‌دهد مردم تشنه اتفاقات تازه هستند.

صرف‌نظر از مولفه‌های تکنیکی که درباره یک قطعه موسیقایی اشاره کردید، آنچه مهم است اینکه آن اثر حرف نویی از جنس روزگار ما باشد، چندان که اگر «ماه و ماهی» به‌قول معروف در بازار موسیقی رونق گرفت به این خاطر بود که همه آدم‌ها به نوعی تجربه‌ای از عشق را در قلب خود دارند؟
همین‌طور است یا مثلا ترانه «لالایی‌ها»ی علی زند‌وکیلی که بعد از انتشار مورد اقبال قرا گرفت یا «چرا رفتی» همایون شجریان. بسیاری از این آثار اگر موفق شده‌اند به این خاطر بوده که کلام نو داشته‌اند و همان‌طور که شما گفتید کلامی است که چون از دل برآمده بر دل هم نشیند. حتی ترانه‌هایی که به نوعی بازگو‌کننده لایه‌های بیرونی عاشقانه‌ها هستند نیز در نوع خود دلنشینند. زمانی بود که مردم به خرید کیف و کفش چینی می‌پرداختند، چون تولیدات داخلی از کیفیت چندانی برخوردار نبود، در موسیقی هم همین است، وقتی عرصه از کیفیت خالی می‌ماند، هر صدایی به‌عنوان آواز ایرانی به مخاطب القا می‌شود.

این را که امروز برخی معتقدند با برهوت ترانه در موسیقی ایرانی مواجهیم قبول دارید؟
نمی‌شود گفت برهوت ترانه، همان‌طور که اشاره کردم درحال‌حاضر ترانه‌سرایان خوبی داریم، ولی این را قبول دارم که واقعا صدای خوب در حال‌حاضر کم داریم. جای تاسف است که در این حیطه موسیقی امروز، برخی تلاش می‌کنند خود را کنار گذاشته و ادای استاد شجریان را دربیاورند. درواقع تب شجریان‌زدگی بر موسیقی ما سایه افکنده است. این تقلید آنقدر واضح است که حتی در استایل نوع نشستن، حرکات دست و اخم چهره به وقت آواز خواندن هم به خوبی مشهود است. تقلید از این هنرمند در حالی صورت می‌گیرد که حتی پسر او چنین مسیری را انتخاب نکرده، برعکس به سمت تجربه کردن فضاهای تازه رفته و بسیار هم در این فضاها موفق بوده است. نتیجه اینکه در عرصه موسیقی آوازی ‌امروز، صداهای نخراشیده و خنده‌داری به وجود می‌آیند که می‌شوند «نامبر‌ وان موسیقی ایران». بالاخره وقتی عرصه از صداهای خوب خالی باشد، مردم هم به این صداهای بی‌کیفیت پناه می‌برند، چون ناچارند در زندگی روزمره خود موسیقی گوش بدهند.

می‌خواهید بگویید هنرمند باید فرزند زمانه خودش باشد؟
دقیقا، هنرمند نمی‌تواند بگوید مخاطب به من ربطی ندارد؛ چون کاری که دارد می‌کند کاملا در ‌ارتباط با مخاطب است. کما‌اینکه استاد فرشچیان بزرگ وقتی دست به قلم می‌شود، ‌به خلق اثری می‌پردازد که در هر دوره با احوالات مردم روزگار خود پیوند نزدیک دارد.
درباره خود شما مخاطب چه جایگاهی دارد؟
قطعا به حس و حال او اهمیت می‌دهم و فکر می‌کنم باید اثری اجرا کنم که به خوب شدن حال او بینجامد یا اینکه پیامی در قطعه‌ام به او بدهم که بداند از او دور نیستم؛ بلکه با اویم و در همان جامعه‌ای زندگی می‌کنم که او با مشکلات دست به گریبان است.

در خوانندگی هم مافیا هست؟
در هر مورد خاصی حتما مافیا و اساسا افرادی به مراتب تاثیرگذارتر از خود هنرمند هستند که بخشی از آنها هیچ‌وقت دیده نمی‌شوند.

مثل چه کسانی؟
افرادی که مسئولیت پخش یک آهنگ را دارند و مبالغی را دریافت می‌کنند که بسته به کم و زیاد بودن آن مبلغ، اثر هنرمند را بیشتر در سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی پررنگ می‌کنند یا برعکس.‌

حالا که بحث به فضاهای مجازی کشید، یک سوال هم در این ارتباط داشتم. در سال‌های اخیر به دلیل مشکلاتی که بر سر راه تولید آلبوم وجود دارد هنرمندان به سمت انتشار تک آهنگ روی آورده‌اند، این درحالی است که دانلودهای غیرقانونی واقعا نفس موسیقی امروز را بریده. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
درست است. مساله دانلودهای غیرقانونی واقعا رنج‌آور و برای اقتصاد موسیقی ما زیان‌بار است، ولی به نظرم مردم در دو سه سال اخیر کمی منصفاته‌تر با این حیطه برخورد می‌کنند. به‌عنوان مثال هزینه پرداخت می‌کنند و آهنگ‌هایی را به‌عنوان آوای انتظار برای تلفن‌های همراه خود استفاده می‌کنند. این نشان می‌دهد در این زمینه توانسته‌ایم به فرهنگ‌سازی برسیم، ولی واقعیت این است که قانون در این زمینه ضعف دارد. البته می‌دانم که قانونی به نام حقوق مصنفان و مولفان هست، ولی مربوط به دهه 40 است و نیازمند به‌روز شدن. بنابراین با توجه به ورود دنیای مجازی به زندگی تک‌تک ما، ضرورت دارد این قانون به‌روز شود. ولی اگر به این عرصه بها ندهیم، عده‌ای از این آشفته بازار به نفع خود استفاده می‌کنند. کما‌اینکه امروز می‌بینیم گاه شایعه مرگ یک هنرمند در فضاهای مجازی داغ می‌شود فقط به صرف افزایش کامنت و لایک. یا شایعاتی که به ناحق درباره یک هنرمند مطرح می‌شود، درحالی که اگر قانون در این زمینه درست عمل کند، دیگر هر کسی می‌داند هر دانلود با هزینه توام است و ایجاد هر شایعه و تهمت با پیگیر‌ی‌های قضایی.

شما در ماه‌های اخیر بعد از شهادت ناجوانمردانه شهید حججی به انتشار قطعه‌ای درباره او پرداختید. فارغ از ویژگی‌های این اثر، احساس شخصی‌تان نسبت به چنین شخصیتی چه بوده است؟
زمانی که خبر شهادت او رسید، واقعا تمام اقشار جامعه را متاثر کرد و هر کس به‌نوع خود واکنش نشان داد. حتی برخی از بازیگرانی که مردم توقع نداشتند واکنش نشان دهند هم عکس‌العمل‌هایی نشان دادند. چون شهادت او خیلی مظلومانه بود، فارغ از اینکه بهره‌گیری‌های سیاسی همیشه افرادی نظیر شهید حججی را دستمایه خودشان قرار می‌دهند، ولی معتقدم اگر او و امثال او نبودند ما هم امنیت نداشتیم. به‌هرحال این اثر در قالب یک تک آهنگ بود که به مناسبت ارادتی که به او و امثال او داشتم منتشر کردم.

حالا که به بهره‌گیری سیاسی اشاره کردید، می‌خواستم از فرصت استفاده کنم و سوالی دراین باره بپرسم. منظورم همان مساله‌ای است که درباره شما اتفاق افتاد و در ماه‌های گذشته در جریان کنسرت مشهد وجه‌المصالحه از منظر سیاسی قرار گرفتید. دوست دارید درباره آن صحبت کنید؟
مشکلی نیست. من قطعه «دوباره ایران» را برای مردم خواندم، نه برای شخص خاصی. «دوباره ایران» را برای آدم‌هایی خواندم که اصلاح را به شرط رفتن به سمت اتفاقات بهتر قبول دارند. آدم‌هایی که برای اصلاح جامعه، اول از اصلاح نواقص موجود در خودشان شروع می‌کنند. طبعا اگر نیاز به اصلاح نداشتیم با این حجم از اختلاس و فساد اقتصادی مواجه نمی‌شدیم. من این قطعه را در آن زمان برای قشر گسترده‌ای از مردم که جوانان هم در بین آنها کم نبودند، خواندم؛ آدم‌هایی که می‌خواهند در زیر سایه قانون به سمت تغییرات اجتماعی بروند.

اگر باز هم چنین فرصتی پیش بیاید به وقت انتخابات چنین حرکتی را تکرار خواهید کرد؟

همیشه برای مردم خوانده‌ام و ابا و ترسی از این مساله نداشته‌ام.

بحث ترس نیست، این سوال را از باب مشکلاتی که برای اجرای شما در مشهد در آن زمان پیش آمد، مطرح می‌کنم.

آن اجرا در مشهد با مشکلات و سوء‌تفاهم‌هایی مواجه شد؛ اول گفتند بیا و بعد گفتند نیا، بعد هم در این تلفن‌بازی‌ها، یک فایل صوتی دروغین منتشر شد که مربوط به صدای من نبود. به‌طور کلی چند اتفاق با هم افتاد، ولی به هرحال در جریان بازی‌های سیاسی این مسائل طبیعی است که طرفین برای امتیاز گرفتن به نفع خود، آدم‌هایی مثل مرا خرج می‌کنند.

سوال پایانی من درباره شهرت است. شما با انتشار اثر «ماه و ماهی» به شهرت رسیدید. این درحالی است که برخی براین باورند به محض اینکه شهرت وارد می‌شود، اخلاق از در دیگر خارج می‌شود. به نظرتان یک هنرمند چطور باید این توازن را در مسیری که پیش می‌رود حفظ کند؟
واقعیت این است که من برای کلمه شهرت امتیازی قائل نیستم، چون معتقدم خیلی زود فروکش می‌کند. خصوصا برای مردم ایران که بزرگانی چون سعدی، حافظ، فردوسی، خیام و عطار و... . ‌را داشته‌اند شهرت مقوله عجیبی نیست. اما آنچه به دل مردم می‌نشیند و ماندگار می‌شود، محبوبیت است، آن هم شرایط خاص خودش را دارد، محبوب بودن به معنی همگام بودن با مردم است. ممکن است دراین مسیر، به هنرمند آسیب‌هایی هم وارد شود، ولی اگر با وجود این مشکلات باز هم کنار مردم بماند برایش محبوبیتی مانا به همراه خواهد داشت. همین محبوبیت است که باعث می‌شود برای مردم نفس بکشی و در پایان کنسرت، با آخرین نفر مخاطبان هم عکس بگیری؛ حتی وقتی خیلی خسته هستی، حالا بگذریم از هنرمندانی که بعد از اتمام کنسرت از در پشتی با محافظ خارج می‌شوند. روی این اصل است که معتقدم این محبوبیت است که می‌ماند.

منبع : روزنامه فرهیختگان

ارسال نظر