روزگار «زنان» سرپل ذهاب
بیش از دو ماه از فاجعه زلزله کرمانشاه میگذرد. این روزها برای مردم کرمانشاه لبریز از غم و رنج از دست دادن عزیزان و داراییشان وامید و تلاش برای بازگشت مجدد به زندگی است.
بیش از دو ماه از فاجعه زلزله کرمانشاه میگذرد. این روزها برای مردم کرمانشاه لبریز از غم و رنج از دست دادن عزیزان و داراییشان وامید و تلاش برای بازگشت مجدد به زندگی است. زلزله یا هر بلای طبیعی دیگر تأثیر متفاوتی بر زنان و مردان می گذارد. زنان به دلیل مسائل بیولوژیکی و تفاوت های روانی و اجتماعی و هنجارهای فرهنگی رایج، نسبت به مردان آسیب پذیرترند. احساس ناامنی، ترس، نداشتن سرپناه امن و تمیز، وضعیت ناسالم بهداشتی، تجربه زندگی در چادر، پرستاری و مراقبت از همسر و فرزندان و والدین مصدوم، از دست دادن دارایی یا پس انداز و بسیاری تجارب دیگر در بیشتر زنان زلزله زدهی کرمانشاه وجو دارد که اثرات ناشی از آن تا مدت ها در روحیه و رفتارشان باقی خواهد ماند. با این حال به دلیل خصلت از خودگذشتگی مادرانه، در این شرایط بحرانی نیز اولویت را به همسر و فرزندان خود می دهند.
آرزو عزیزی، ۳۰ ساله و دارای ۲ فرزند دختر به نام های النا و آتنا که همسر او نیز بیکار است. خانه ۲ طبقهی آنها پس از زلزله تخریب شده است. سرمای هوا و کمبود سرویس های بهداشتی، باعث شده است دستان آرزو قارچ بزند.
نگین حیاتی، ۳۰ ساله و دارای ۲فرزند به نام های امیرعلی و ستیلا است. به دلیل سرمای بسیار در چادرها و کمبود وسایل گرمایشی روبرو هستند.
فریبا بادانگیز، ۴۶ ساله و دارای ۳فرزند دختر است. همسر فریبا راننده است و از صبح زود تا دیر وقت کار می کند و او تنهایی اش را با خیاطی برای همسایه های جدیدش پر می کند.
شهناز آشفته، ۸۰ ساله است. خانه او تخریب شده و اکنون به تنهایی در چادر زندگی میکند.
فروغ گل محمدی، ۳۸ ساله، دارای ۱پسر به نام امیرعلی است، و همچنین سکینه، خواهر فروغ، ۳۵ساله، دارای یک دختر به نام سارا است. نیجههایی که آنها در آن زندگی میکنند، خودشان به همراه همسرانشان با نی و پلاستیک ساختهاند.
صبریه سرمیلی، ۵۸ ساله، دارای ۷ فرزند است. او روزها با دف زدن برای نوههایش، به آنها روحیه میدهد. همسر صبریه جانباز ۲۵ درصد است. آنها به همراه هم محوطه ورودی به چادر را با استفاده از نی به عنوان آشپزخانه ساختهاند.
رعنا بابایی، ۷۰ ساله، دارای ۳ فرزند است. همسر رعنا، خدانظر یغمایی در سال ۱۳۵۹ و فرزند همسرش، جوهر عزیزی در سال ۱۳۶۲، برای دفاع از وطن در جبهه حق علیه باطل شهید شدهاند. او اکنون به تنهایی در داخل چادر زندگی میکند.
سیمین مرادیان، ۳۵ ساله دارای ۲فرزند دختر است. خانه آنها تخریب شده است. همسر سیمین کارگر و از صبح زود تا پاسی از شب مشغول کار است.
فاطمه سرمیلی، ۳۲ ساله دارای ۲ فرزند پسر به نامهای زانا و پارسا است. همسر فاطمه در رستوران کار میکند. آنها به غیر از وسایل موجود در چادر، تمام دارایی خود را در زلزله از دست داده اند.
خاسان شریفی، ۴۹ ساله دارای ۴ فرزند است. همسرش نظامی بوده و پس از بازنشستگی تمام سرمایه خود را برای خرید زمینی در محله ی فولادی میگذارد. بعد از آن با کلی قرض و وام ۲طبقه برای خودشان و پسرشان که به تازگی ازدواج کرده است خانه می سازند. بعد از زلزله و تخریب خانه، تمامی حقوق آنها برای پرداخت قسط وامهایی که گرفته بودند می رود، اما دیگر خانه ای در کار نیست. او اکنون از رماتیسم، آرتروز و فشار بالا رنج می برد.