زلزله خاموش

رودخانه زاینده رود درگذر تاریخ با نام های مختلفی چون زرین رود، زرندرود و زنده رود نامیده شده است. زاینده رود، حوضه کاملا بسته ای است که هیچ خروجی به دریا ندارد و از میان یک شهر تاریخی با قدمت بیش از هزار سال جریان دارد و از دامنه زردکوه بختیاری واقع در غرب استان به سمت تالاب وسیع گاوخونی در منطقه جنوب شرق اصفهان حرکت می کند.

رودخانه زاینده رود درگذر تاریخ با نام های مختلفی چون زرین رود، زرندرود و زنده رود نامیده شده است. زاینده رود، حوضه کاملا بسته ای است که هیچ خروجی به دریا ندارد و از میان یک شهر تاریخی با قدمت بیش از هزار سال جریان دارد و از دامنه زردکوه بختیاری واقع در غرب استان به سمت تالاب وسیع گاوخونی در منطقه جنوب شرق اصفهان حرکت می کند. این رود مهم ترین جریان دایم شیرین و شریان حیاتی در فلات مرکزی ایران محسوب می شود.

در حال حاضر کل آب زاینده رود از چهار منبع تامین می شود. این رودخانه از چشمه دیمه واقع در چهار محال بختیاری سرچشمه می گیرد و در طول مسیر آبراهه ها، چشمه سارها، بارش ها و بازیافت آب مناطق مختلف پایین به آن اضافه شده است. در 1332 تونل اول کوهرنگ با سرمایه 33 سهم حق آبه دار احداث و در سال 1365 تونل دوم کوهرنگ در سال 1375 سد چشمه لنگان با اعتبارات ملی و استانی احداث شده اند.

قسمت عمده ای از حوضه بخصوص پایین دست (رودشت) دارای اقلیم خشک است. این رود دوران های کم آبی زیاد و جنگ ها و خونریزی های زیادی را از زمان ورود اسکندر تا حمله اعراب و تیمور و افغان ها به خود دیده است. زمان هایی که در اصفهان بر اثر بلایا و حوادث مختلف همه ساکنان آن مرده بودند و زنده رود، زندگی دوباره به این شهر بخشیده است.

زاینده رود یکی از چند رودخانه بزرگ جهان است که دارای نظام نامه قدیمی است. در زمان هخانشیان و سپس در زمان اردشیر بابکان اولین نظام نامه زاینده رود تنظیم شده است و این نظام نامه ها به مرور همدیگر را تکمیل کرده اند و سعی شده مانع از نظام حاکم بر رودخانه نباشد و آسیبی به تمدن و حقوق مردم در این دیار وارد نشود. نظمی که در طی این سال ها اصفهان را به اوج پیشرفت و شهرت رسانده است. وجود مناره ها، مساجد، قلعه ها و برج های قدیمی سندهای تاریخی و گویای این تمدن ریشه دار هستند. نزدیک ترین سند حق آبه متعلق به سال 923 ه.ق در زمان صفویان به قلم شیخ بهایی تنظیم شده است که آب زاینده رود را با در نظر گرفتن جمعیت، جنس خاک، امکان تسلط آب بر اراضی کشاورزی بین چهار بلوک(لنجان والنجان، جی، کرارج و رودشتین) تقسیم کرده است. مجموعا 33 سهم از آب رودخانه که شامل چشمه اصلی و احداث تونل اول با هزینه حق آبه داران، خروجی این تونل نیز به این 33 سهم تعلق گرفته است.

مشارکت مردم در مدیریت رودخانه از مقوله های اساسی در پایداری اکوسیستم رودخانه است. در حال حاضر با توجه به ایجاد سد و خروج جریان آب از مسیر اصلی، سازمان های اداری ذی ربط تمامی اختیارات را بر اساس قدرت متمرکز خود در اختیار داشته و صاحبان حق آبه را به عنوان افراد دارای مطالبات غیرمنطقی تلقی می نمایند.

شرق اصفهان شامل بخش مرکزی، بخش کوهپایه، بخش بُن رود، بخش جلگه، بخش جرقویه علیا وسفلی است. در قدیم بخش جلگه و بُن رود به عنوان بخش رودشتین شناخته می شده است که شامل روستاهایی از زیار تا ورزنه است که درنهایت به تالاب گاوخونی ختم می شود. طی قرون و اعصار گذشته روستاهای زیادی در محدوده اراضی حق آبه دار با اتکا به آب زاینده رود به وجود آمده و سرمایه های زیادی جهت انجام امور کشاورزی و توسعه آن توسط مردم و دولت انجام شده است که با خشک شدن آب این رودخانه این سرمایه ها بلا استفاده و تولیدات آن ها نیز متوقف شده‌اند و مردم منطقه نیازمند وارد کردن این تولیدات شده اند و حتی مجبورند علوفه دام خود را از استان‌های همجوار خریداری کنند. منطقه رودشت در منطقه خشکی واقع شده است و بارش بسیار کم و تبخیر بالایی دارد.
با 15 سال خشکی منطقه، کشاورزان برای گذران زندگی مجبورند از آب‌های شور زیرزمینی برای اندک کشاورزی استفاده کنند. سطح آب‌های این حوضه به علت کمبود شدید کاهش فراوانی داشته و درحال حاضرامکان برداشت از چاه های قدیمی و حتی تازه حفر شده در عمق‌های مجاز وجود ندارد. اگرچه در سال‌های اخیر بدون توجه به مصوبه هیات وزیران در سال1333 که حفر چاه را در بستر و حریم رودخانه ممنوع اعلام کرده، مجوز حفر تعداد زیادی چاه حریمی صادر گردیده و موجب شده آب به بستر های زیرزمینی پایین دست رودخانه نرسد.

عمده شغل مردم این منطقه کشاورزی و دامداری است و با توجه به اقلیم منطقه، کشت و کار کشاورزی وابسته به آبیاری است. کشاورزانی که در مناطق حاصلخیز اطراف زاینده رود کار می‌کردند اکنون که قلب این شهر ایران از تپش ایستاده است، راهی برای ادامه زندگی پیدا نکرده‌اند و عملا بیکار محسوب می‌شوند. نه تنها دولت شغلی برای آن ها ایجاد نکرده است بلکه شغل اجدادی آن‌ها را که پدرانشان برایشان به ارث گذاشته اند از آن ها دریغ شده است. با این شرایط این حرفه کهن به نسل آینده انتقال پیدا نمی‌کند و به پایان خواهد رسید.
این منطقه دچار زلزله خاموش است و کسی آثار و تبعات آن را نمی‌بیند. مردم خشک شدن زاینده رود را مشاهده نمودند و کشاورزان طی این دوره خشک با فقر و گرفتاری‌های زندگی دست‌وپنجه نرم کردند و جوانه‌هایی که در دلشان روییده بود، خشکید. با خشک شدن رود نه تنها تمامی فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی ساکنان این مناطق دچار مشکل شده بلکه پیامدهای روحی-روانی، زیست محیطی و حتی سیاسی در سطوح منطقه‌ای و ملی برجای گذاشته و خواهد گذاشت. تبعاتی مانند وسعت بیماری‌های صعب العلاج، مرگ زودرس، طلاق، تاخیر در ازدواج، افسردگی و نداشتن امنیت شغلی و جانی.

یکی از مهم ترین و تاثیرگذار ترین تبعات خشکسالی در شرق اصفهان، مسئله تالاب گاوخونی است. این تالاب به مساحت 41370 کیلومتر مربع، یکی از سرمایه‌های ارزشمند و آثار ملی ایران است و جزو نادرترین تالاب‌هایی است که در طول چندین هزار سال گذشته در مرکز یک منطقه خشک و کویری ایجاد شده و در زمان‌هایی که اب در آن جریان داشت، یک اکوسیستم کامل و زیستگاه مناسبی برای انواع وحوش، پرندگان و همچنین میزبان هزاران پرنده مهاجر برای زمستان گذرانی بوده است.

این تالاب نقش صافی اولیه آب، منبع تولیدات زیستی متنوع به عنوان بانک ژن، جلوگیری از سیلاب، مهار فرسایش، کمک به حاصلخیزی آب و همچنین نقش تعدیل کننده‌ای در ممانعت از ایجاد گردوغبار و تنظیم دمای مناطق شرق را به عهده داشته است. گاوخونی موجودیت خود را بیش ازهرچیز مدیون زاینده رود است. متاسفانه از آنجا که تعادل توزیع آب به هم خورده، این اثر جاودانه رو به زوال رفته و تقریبا بیشتر حیات خود را از داده است.

سال هاست که ما صدای پرندگان و حیوانات را از این منطقه حذف کرده‌ایم و نوای مرگ آن گوش همه را کَر کرده است. خشک شدن تالاب حرکت موج مانندی ایجاد می‌کند که بر زندگی تمام موجودات در شعاع‌ گسترده‌ای اثر گذاشته و خواهد گذاشت. اگر امروز برای محافظت از منابع طبیعی قدم برنداریم، چشم انداز متفاوت تری در انتظارمان خواهد بود. حالا وقت آن است که همه سهم خود را ادا کنیم.

ارسال نظر