سیاستها اشتباه است نه دهه شصتیها
ساعت20 دقیقه به یک بعدازظهر دیروز، معاون اول رئیس جمهور به توییتر آمد و کوشید روی یک جراحت مرهم بگذارد. پیام توییتری اش خیلی زود هم دیده شد، تا حدود ساعت 2 بعدازظهر254 بار «ری توییت» شد و 1494 لایک گرفت البته اسحاق جهانگیری 105 هزار تعقیب کننده توییتری دارد و این مقدار لایک برایش کم بود، شاید هم دلخورها در جمع تعقیبکنندگانش زیاد بودند که لایکهایش کم شد.
ساعت20 دقیقه به یک بعدازظهر دیروز، معاون اول رئیس جمهور به توییتر آمد و کوشید روی یک جراحت مرهم بگذارد. پیام توییتری اش خیلی زود هم دیده شد، تا حدود ساعت 2 بعدازظهر254 بار «ری توییت» شد و 1494 لایک گرفت البته اسحاق جهانگیری 105 هزار تعقیب کننده توییتری دارد و این مقدار لایک برایش کم بود، شاید هم دلخورها در جمع تعقیبکنندگانش زیاد بودند که لایکهایش کم شد.
از روز پنجشنبه همه آنها که در اخبار تلویزیون حرفهای جهانگیری را شنیدند، یا کمی با تاخیر در شبکههای اجتماعی از این حرفها باخبر شدند و اتفاقا یکی از چند میلیون دهه شصتی ایران بودند، حرفهای نفر دوم اجرایی کشور را به دل گرفتند.
جهانگیری گفته بود «دهه شصتی ها در هر مقطعی به هر موضوعی که وارد میشوند، مشکل ایجاد میکنند. یک زمان با مدارس چهارشیفته و یک زمان با تعداد بسیار زیاد دانشجو، الان هم که به دوره اشتغال رسیدهاند باعث حجم زیادی از فارغالتحصیلان بیکار شدهاند که اگر برایشان کار درست نکنیم آسیبهای اجتماعی بشدت افزایش مییابد.»
فایل تصویری این اظهارات موجود است، او دقیقا این جملات را گفته و دست روی دهه شصتی هایی گذاشته که خودشان معتقدند نسل سوختهاند، که یک دنیا حرف دارند و باور دارند خیلیها نقش داشته اند که آنها نسل سوخته شدهاند.
دیروز ولی اسحاق جهانگیری ازحرفش برگشت، هرچند عذرخواهی نکرد. او در توییترش نوشت: «همه دهه شصتیها را مثل فرزندانم که دههشصتی هستند دوست دارم. جملهای که از من منتشر شد تقطیع شده بود. عرضم این بود اگر دههشصتیها با ورود به هر مرحله از زندگیشان با مشکلات زیادی مواجه شدند ناشی از آیندهنگر نبودن مسئولان بود.»
آنهایی که این توییت را لایک کردند، دستکاری در متن صحبتهای جهانگیری را باور کردند و حتی کسانی را که علیه این توییت، نظر نوشته بودند به چالش کشیدند. ولی آنهایی که مخالفنویس بودند و به فایل صوتی و تصویری معاون اول استناد میکردند این برداشت را از حرفهای او نداشتند. برای همین آرش نوشت «ماست مالیزاسیون» و خانمی بینام اضافه کرد «نسل تباه».
یک روحانی هم نظر داد که کلا مشکل مردم هستند که ژن خوب ندارند و هر کجا که میروند دردسر درست میکنند. او به کنایه گفت به خدا شرمندهایم. مردی هم که سالها بزرگتر از دهه شصتیها مینمود با تاثر نوشت برای اولین بار در تاریخ، یک عده بهخاطر جبر تولد و زمان تولدشان مجرم شدند.
شاید معاون اول رئیسجمهور یا حتی هوادارانش یا کسانی که همچون او یکی از صندلیهای مدیریت رده بالای دولتی را در اختیار دارند این حرف و حدیثها را حاشیهسازی و از کاه، کوه ساختن یا حتی بیاهمیت بدانند ولی ادبیات معاون اول الحق که خوب نبود، یعنی میتوانست قشنگتر و منطقیتر باشد. او میتوانست به جای متهم کردن دهه شصتیهایی که ناخواسته پا به این دنیا گذاشتهاند سیاستهای غلط را به چالش بکشد.
او میتوانست به جای دردسر خواندن متولدان دهه 60 عذرخواهی کند، اگر دولتها نتوانستهاند برای بیشتر این جوانها کاری کنند، یا اصلا چقدر زیباتر بود اگر اسحاق جهانگیری شرح میداد که دولت یازدهم برای رونق اشتغال چه کرده و دولت دوازدهم برای مبارزه با بیکاری چه برنامههایی دارد.
دهه شصتیها دلخورند و دلخور میمانند؛ بعید به نظر میرسد محبت توییتری دیروز معاون اول به دل جماعتی پرتعداد بنشیند.
چالش دهه نودیها؟
تا ساعت3 و15 دقیقه بعدازظهر دیروز ولادت یک میلیون و467 هزار و348 نفر در کشور ثبت شد؛ متولدان دهه نودی. دیروز تا همین ساعت 356 هزار و953 نفر نیز از دنیا رفتند. فاصله میان این دو عدد که اتفاقا چشمگیر هم هست نیز میشود رشد جمعیت در سال96.
اگر افزایش جمعیت در هر یک از سالهای دهه 90 را تقریبا برای هر سال یک میلیون نفر درنظر بگیریم درعرض این دهه، دستکم ده میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه میشود که در سالهای بعد از 1400 هم نیاز به آموزش دارند، هم نیاز به کار و هم ازدواج.
حالا اگر20 سال بعد مسئولی ارشد به متولدان دهه 90 بتازد و آنها را مسبب همه مشکلات بداند باید بگوییم که تاریخ تکرار شده است. وضع دهه شصتیها هم دقیقا همین است، مشتی جوان، با هزار و یک آرزوی بر زمین مانده متولد شدهاند چون اقتضای زمانهشان این بوده است.
درست است جملاتی معروف از زبان مسئولان در دهه 60 میان مردم دهان به دهان میچرخد، اما واقعیت این است جمعیت شناسان، رشد جمعیت کشور را به دهه 40 منتسب میکنند نه دهه 60 .
طبق اعلام کارشناسان، نرخ ولادت در سال 1290، 40 در هزار و نرخ مرگ و میر 35 در هزار بوده که ماحصل آن اضافه شدن پنج نفر به ازای هر هزار نفر به جمعیت کشور بوده است، یعنی رشد جمعیت نیمدرصد. بعد از این سال و با آغاز فرآیند توسعه یافتگی و گذار جمعیتی و البته توفیقات کشور در توسعه بهداشت و سلامت، اما مرگ و میرها بشدت کاهش یافت و به رقم تقریبی 5.5 فوت در هر هزار نفر رسید. کارشناسان معتقدند کاهش مرگ و میر در کنار زاد و ولدهایی که مطابق معمول انجام میشد باعث افزایش یکباره جمعیت شد مثل اتفاقی که در دهه 60 رخ داد و از آن به انفجار جمعیت یاد میشود.
اما کارشناسان این انفجارجمعیتی را که عموما به دهه 60 منتسب میشود به این دهه محدود نمیدانند و معتقدند فرآیند رشد جمعیت از دهه40 آغاز و چون به رشد انفجاری جمعیت منجر شد، سال 46 به اعمال سیاستهای کنترلی انجامید.
البته نمیتوان انکارکرد تشویق به فرزندآوری در دهه60 همچنان وجود داشته و به افزایش زادآوری منجر شده است؛ موضوعی که هم در اسناد و هم در حافظه تاریخی جمعیت شناسان و مردم کوچه و بازار نقش بسته است اما فارغ از این که چرا دهه 60 با رشد چشمگیر جمعیت همراه شد، بحث بر سر وظایف دولتها در قبال متولدان این دهه است که اهمیت دارد، دولتها و مسئولانی که جهانگیری نیز در پیام توییتریاش انگشتی سمتشان گرفت.
بیشتر دهه شصتیها هنوز کار ندارند و مجردند، همانهایی که خیلیها نگران تجرد قطعیشان هستند و مدام در این باره هشدار میدهند. اما مگر تقصیر دهه شصتیهاست که بیکارند و مجرد؟ آیا اینها تابع جبر زمانه و سیاستهای کم اثر دولتمردان نیستند؟
در واقع دهه شصتیها باید طلبکار دولتها باشند نه دولتها طلبکار آنها. دهه شصتیها سربار نیستند، بلکه فقط در جای خود ایستادهاند و سهم خودشان را از دنیا میخواهند. اما برای دهه شصتیها هیچوقت حاشیهها تمام نمیشود، چون از حالا عدهای عزای سالمندیشان را گرفتهاند.
اما خوب است درباره دهه شصتیها کمی انصاف بدهیم و به یاد بیاوریم میانشان چه چهرههای موفقی نفس میکشند، کسانی مثل محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات کنونی که یک دهه شصتی دولتی است، مثل نگار رئیسکریمیان برنده جایزه مارکونی و از اعضای لیست 30 دانشمند موثر زیر 30 سال جهان، مثل پیام بنازاده، از چهرههای پیشروی آینده از دید مجله فوربز و هزاران جوان پرانرژی و دغدغه مندی که روزها و شبهای بهترین دوران زندگی شان را خرج خدمت به محرومان ومردم کشورشان می کنند. البته مثل دهه شصتیهایی که شجاعانه از میانمان رفتند شهید حسین قمی، فرمانده شهید حججی که مدافع باغیرت حرم بود و شهید مجید قربانخانی که سال 69 به دنیا آمد و شهید محمد حسین حدادیان.
سیاستها اشتباه است نه دهه شصتیها
زهرا سعیدی مبارکه - نماینده مجلس، متولد 1362: دهه شصتیها در هر مقطعی که ورود کردند چون پیش بینیهای لازم برایشان نشده بود شرایط نامطلوبی را پشت سر گذاشتند، چه آن زمان که درنظام جدید آموزشی مدارس تحصیل میکردند، چه زمانی که به خاطر انبوه داوطلبان مجبور بودند پشت کنکور بمانند و آرزوی رفتن به دانشگاه را در دل بپرورانند و چه اکنون که شرایط ورودشان به بازار کار مهیا نیست البته آقای جهانگیری در توییتر اعلام کرد او نیز به سیاستهای غلط مسئولان انتقاد داشته و قصد جسارت به دهه شصتیها را نداشته است. من هم با شناختی که از ایشان دارم، مطمئنم از بیان این حرفها منظور خاصی نداشته و سعی در نقد سیاستها و برنامهریزیها داشته است اما با این حال چون دولتهای یازدهم و دوازدهم هم در مناظرات انتخاباتی و هم در وعدههای انتخاباتی و تلاش برای جلب آرای مردم، مقابله با بیکاری و ایجاد شغل را مکرر مطرح میکرد باید اکنون به وعده هایش عمل کند حتی یکی از شعارها، ایجاد سالانه یک میلیون شغل جدید بود که مردم انتظار دارند امروز بعد از چهار سال آزمون و خطای دولت، جامه عمل بپوشد البته ما انتظار معجزه نداریم، هرچند معتقدیم میتوان معجزه کرد، به شرطی که از همه ظرفیتهای کشور استفاده شود.
نسل قابل اعتماد
محمد جواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات که مهمان برنامه دورهمی شده بود، درباره ویژگی همنسلان خود (دههشصتیها) گفت: بچههای دهه 60 معروف به نسل سوخته هستند؛ اما من نسل سوخته را با نگاهی دیگر میبینم. این جوانان در جامعه با مشکلات مختلفی مثل جنگ و مسائل اقتصادی روبهرو شدند و الان هم بیتوجهی را تجربه میکنند. دهه شصتیها نسل قابل اعتماد و مطمئنی هستند که انگیزه بالا و بسیاری برای کار دارند. طبیعتا در مسئولیتها و فعالیتها کارهای بسیاری را میشود به دوششان محول کرد، اما با بی مهری مواجه شدند. تنها یکی از آن بچهها وزیر میشود، اما مابقی بچهها در شرکتهای بزرگ «آی سی تی» فعال هستند.
منبع: روزنامه جام جم