عید می‌آید اما حال من خراب است!

چرا عید می‌آید و حال من و شما خراب است؟ به زندگی‌تان نگاه کنید، به اینکه چقدر انرژی ذهنی و روانی را برای هر کدام از بخش‌های زندگی‌تان صرف می‌کنید.

چرا عید می‌آید و حال من و شما خراب است؟ به زندگی‌تان نگاه کنید، به اینکه چقدر انرژی ذهنی و روانی را برای هر کدام از بخش‌های زندگی‌تان صرف می‌کنید. مثل این می‌ماند که کسی وقتی قبض برق می‌آید و می‌بیند که ارقام نوشته شده در روی قبض برق قابل توجه است به جست‌وجو برمی‌خیزد که ببیند که مصرف‌کننده‌های این برق در خانه‌اش چه وسایلی هستند و آیا ما واقعاً به آن وسایل نیاز داریم. مثلاً محاسبه می‌کند و می‌بیند که فی‌المثل چند تلویزیون همزمان در خانه روشن است، در حالی که مثلاً در آن ساعت همه دارند یک برنامه را از جاهای مختلف خانه تماشا می‌کنند و بعد از خود می‌پرسد که آیا نمی‌شود در این ساعات همه ما از یک تلویزیون این برنامه را ببینیم. یا مثلاً درمی‌یابد که اعضای خانواده در برابر روشن کردن تلویزیون شرطی شده‌اند بی‌آنکه واقعاً تماشایش کنند، در این صورت خاموش کردن تلویزیون نه تنها آسیبی به آنها نخواهد زد بلکه از میزان سر و صدا و هزینه‌ها هم کاسته خواهد شد، یا مثلاً درمی‌یابد که چراغ‌های متعددی در خانه روشن است بدون آنکه واقعاً به آنها نیاز داشته باشیم. درست با همین حساسیت می‌توانیم به بخش‌های مختلف زندگی‌مان نگاه کنیم و ببینیم که انرژی ذهنی و روانی ما در کدام نقاط مستهلک می‌شود و آیا آن بخش‌ها به اندازه‌ای که ما انرژی برای آنها صرف می‌کنیم به آن انرژی نیاز دارند؟ حالا دوباره به سؤال خودمان برمی‌گردیم. چرا عید می‌آید و حال من و شما خراب است؟


به خاطر اوهام دیگران برای خود مشکل درست نکنید
فرض کنید عید نزدیک است، اما شما نمی‌توانید هزینه تعویض مبلمان را بپردازید. یک راه این است که بروید به صورت اقساطی مبلمان بردارید با این استدلال که می‌شود قسطی هم خرید اما اشکال این روش این است که بعد از مدتی چشم باز می‌کنید و می‌بینید که حسابی در محاصره قسط‌ها گرفتار شده‌اید و واقعاً راه خروج از این وضعیت عذاب‌آور را نمی‌دانید. از خود بپرسید این مبلمان‌ها واقعاً آشغال هستند؟ ایراد این مبلمان‌ها چیست؟ قدیمی شده‌اند؟ نمی‌شود با اندکی تغییرات و جابه‌جایی یا تعویض پارچه دوباره آنها را احیا کرد؟ و در نهایت از خود بپرسید آیا واقعاً مبلمان‌ها حال به هم زن و کهنه شده‌اند یا این حال بد من است که روی مبلمان‌های بیچاره فرافکن می‌شود. در واقع اینجا شما می‌توانید مچ آن حال بد را که می‌خواهد همه آن چیزهایی را که شما می‌بینید در نزدتان بد جلوه کند بگیرید. از خود بپرسید آیا واقعاً با تعویض نکردن مبلمان‌ها آبروی شما در دید و بازدیدهای عید می‌رود؟ سعی کنید همینطور جلو بروید و مچ این حال بد را بگیرید. بعد از مدتی خواهید دید که عمیقاً تحلیل شما این نیست که با تعویض نکردن مبل‌ها آبروی شما در دید و بازدیدهای عید بر باد فنا خواهد رفت. از طرف دیگر از خود بپرسید آیا واقعاً اینگونه است؟ آیا اساساً آدم‌ها تا این حد منفی درباره اسباب و اثاثیه خانه من قضاوت می‌کنند و به فرض که چنین باشد، این مشکل من است یا مشکل آنها؟ آیا شما به خاطر حل مشکل احتمالی دیگران برای زندگی خود مشکل‌تراشی نمی‌کنید؟

جلوی قضاوت‌های ظاهرگرایانه بایستید

این درست است که جامعه ما در سال‌های اخیر به مقدار قابل توجهی ظاهرگرا شده است، به این معنا که آدم‌ها را بر اساس ظاهر زندگی‌شان قضاوت می‌کنند و همین قضاوت‌های سختگیرانه و بی‌رحمانه قربانی‌های زیادی می‌گیرد. مثلاً فرد خارج از توان و ظرفیت‌های خود کار می‌کند که بتواند سطح ظاهری زندگی‌اش را به استانداردی که دیگران برایش دیکته می‌کنند برساند و این تلاش زیاد و بی‌وقفه او را دچار فرسودگی می‌کند. چنین شخصی نمی‌تواند مثلاً خود را در حرفه‌ای که در آن کار می‌کند به روز نگه دارد، یا اینکه فرصت مطالعه و ورزش داشته باشد، چون همه زمان‌های او به واسطه آن تلاش افراطی برای تأمین ظواهر زندگی از دست رفته و بلعیده شده است، اما با این همه چه کسی باید در برابر این فشارها بایستد؟ آیا چون این فشارهای بیرونی وجود دارد من باید به آنها تن بدهم؟ امروز بخشی از کم شدن مراودات و رفت و آمدهای فامیلی به خاطر آن است که افراد از این قضاوت‌ها می‌ترسند. می‌ترسند که ظاهر زندگی آنها در چشم ظاهربین افراد به چشم بیاید و آنها را درگیر کند، بنابراین آنها از اینکه با فامیل گرم بگیرند امتناع می‌کنند، چون می‌دانند که اگر ظاهر زندگی آنها در معرض دید دیگران قرار بگیرد، آنها احساس کمبود خواهند کرد اما در برابر این فشارهای بیرونی چه باید کرد؟ اگر شما می‌توانید یک مهمانی را با 200 هزار تومان یا کمتر برگزار کنید چرا فقط برای اینکه ظاهر را در برابر دیگران حفظ کنید بخش قابل توجهی از درآمد خود را به یک مهمانی اختصاص می‌دهید؟

چرا این دید و بازدیدها حال ما را خوب نمی‌کند؟

واقعیت آن است که سنت‌های کهن ما ایرانی‌ها به خاطر آن وضع شده‌اند و به وجود آمده‌اند که انسان‌ها کنار هم جمع شوند و از حال همدیگر باخبر باشند. در واقع سنت دیرپای دید و بازدید ایرانی‌ها در عید همپای سنت صله‌رحم در اسلام است و این دو از همدیگر دور نیستند، اما اصرار بر ظاهرگرایی باعث می‌شود که ایرانی‌ها ترجیح دهند دید و بازدیدها را قطع یا کمرنگ کنند. همچنان که در سال‌های گذشته هم دیده می‌شود بسیاری از ایرانیان به جای اینکه دید و بازدیدی با هم داشته باشند ترجیح می‌دهند که در سفر باشند. معمولاً گفته می‌شود که این دید و بازدیدها خسته‌کننده است و وقتی شما می‌پرسید کجای دید و بازدیدهای عید خسته‌کننده است در پاسخ می‌شنوید همه حرف‌ها تکراری است، آدم‌ها حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند، افق مشترکی برای حرف زدن و گفت‌وگو کردن در میان آدم‌ها وجود ندارد، در نتیجه همه چیز حوصله‌بر و ملال‌آور می‌شود. اصل این حرف البته درست است، ما در این سال‌ها کمتر ضرورت گفت‌وگو با هم را جدی گرفته‌ایم و البته این اتفاق در دید و بازدیدهای عید بیشتر خود را نمایان می‌سازد. برادرهایی که افق مشترک فکری با هم ندارند، خواهرهایی که این گونه‌اند، پسرخاله‌ها و دخترخاله‌هایی که حرف همدیگر را متوجه نمی‌شوند. این همه به خاطر آن است که ما گفت‌وگو را در میان خود جدی نگرفته‌ایم. گفت‌وگو باعث می‌شود که بسیاری از اوهام ارتباطی میان آدم‌ها کنار برود. بسیاری از پیشداوری‌ها و پیش‌قضاوت‌ها از میان برداشته شود، به شرط اینکه افراد به قواعد و قوانین گفت‌وگو ملتزم باشند یعنی اینکه نیامده باشند مثل پرتابگرهای نیزه و دیسک و چکش، حرف خود را پرتاب کنند و بروند، بلکه آمده‌اند که عمیقاً گوش بسپارند. مسلماً در دید و بازدیدهای عید هم هر اندازه که ما با آدم‌هایی سر و کار داشته باشیم که آماده گوش دادن هستند و صدای ذهن خود را کم کرده‌اند تا بدون داوری‌های شتابزده به حرف‌های دیگران گوش بسپارند، احتمال اینکه افراد از این مصاحبت‌ها لذت ببرند و خواستار ادامه آن باشند بیشتر خواهد بود تا اینکه ما با آدم‌هایی طرف باشیم که تا کلام از دهان طرف مقابل بیرون نیامده آن کلام را در لعابی از مواد آماده‌ای که از پیشداوری‌ها و قضاوت‌های شتابزده در ذهن مهیا کرده‌اند آغشته می‌کنند و در نتیجه آنچه که می‌شنوند شاید ربطی به کلام فرد مقابل ندارد و در اینجاست که جرقه بسیاری از سوءتفاهم‌ها ‌زده می‌شود و چه بسا این دید و بازدیدها نه تنها آدم‌ها را به هم نزدیک و مهر و الفتی ایجاد نکند بلکه در نقطه مقابل، آتش نزاع‌ها را هم تیزتر کند.
خوب است که در آستانه عید نوروز در هر زمینه‌ای که حس می‌کنیم نقطه ضعف‌هایی جدی در ما وجود دارد با پذیرش آن نقاط تاریک در ذهن و روحمان تمرین‌هایی در جهت بهبود وضعیت به خودمان بدهیم.


منبع: روزنامه جوان

ارسال نظر