نامه‌ احمدی‌نژادی‌ها، فروپاشی اجتماعی ایران و پیشگویی‌های عبدالقادرخان

عباس عبدی جزو نخستین افراد فعال در حوزه جامعه شناسی بود که تعبیر «فروپاشی اجتماعی» را برای توصیف اوضاع کشور به کار برده است. اما اگر نظر ایشان را بپذیریم کشور حدود ۱۷ سال است که در وضعیت فروپاشی اجتماعی به سر می‌برد!

عباس عبدی جزو نخستین افراد فعال در حوزه جامعه شناسی بود که تعبیر «فروپاشی اجتماعی» را برای توصیف اوضاع کشور به کار برده است. اما اگر نظر ایشان را بپذیریم کشور حدود ۱۷ سال است که در وضعیت فروپاشی اجتماعی به سر می‌برد!
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- عبدالله عبداللهی: اخیراً مکتوبی با عنوان نامه 300 نفر از فعالان حوزوی و دانشگاهی منتشر شده که محتوای آن ارائه تصویری از واقعیت‌های فعلی جامعه و سیاست در ایران و در ادامه تجویز توصیه‌هایی برای برون رفت از این وضعیت ادعایی است. امضاکنندگان این نامه در رسانه‌ها هواداران محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور سابق معرفی شده‌اند و البته به نظر می‌رسد ابائی هم از این عنوان ندارند و در متن نامه هم حمایت خود را از احمدی‌نژاد اعلام کرده‌اند. به نظر می‌رسد عنایت به موارد ذیل درباره این نامه و مسائل مشابه آن در حال و هوای این روزهای سیاست در ایران خالی از لطف نباشد:

1- محتوای این نامه شامل روایت‌ها و تصویرپردازی‌های متعددی از اوضاع کشور است و از وضعیت اقتصاد تا فرهنگ تا سیاست خارجی تا جامعه سیاسی ایران و... را از دیدگاه امضاکنندگان نامه توصیف کرده است. ممکن است هر فردی از جامعه ایران، از اقشار مختلف تا صاحب‌نظران در امور گوناگون، بعضی از نقدهای مندرج در این نامه را بپذیرند و بسیاری دیگر را هم رد کنند و یا هر فردی از دیدگاه خود نقدهای دیگری هم به اوضاع فعلی کشور داشته باشد که طبیعی هم هست، اما آنجا که کار به "جمع‌بندی" از واقعیت موجود می‌رسد، بحث کاملاً متفاوت می‌شود. نتیجه‌گیری این نامه از اوضاع کشور در عبارت "زنگ خطر هولناک فروپاشی اجتماعی ایران" صورت‌بندی می‌شود.

2- بررسی منفرد و ایزوله این نامه، بدون عنایت به اتفاقات دیگری که در فضای سیاسی ایران و توسط برخی گروه‌های سیاسی در جریان است، نمی‌تواند دقت لازم برای یک تحلیلِ نزدیک به واقعیت را دارا باشد. همانطور که توسط برخی صاحب‌نظران طی روزهای اخیر نیز اشاره شده، این نامه در واقع چیز تازه‌ای نسبت به آنچه محمود احمدی‌نژاد بویژه طی ماه‌های اخیر گفته و نوشته ندارد و صورت‌بندی دیگری از همان ادعاهاست. اما غیر از احمدی‌نژاد، گروه‌های سیاسی دیگری هم هستند که تلاش می‌کنند با سر هم کردن مجموعه‌ای از ادعاها از اوضاع کشور-که بدان نیاز دارند- همین جمله را در اذهان تثبیت کنند که "جامعه ایران در حال فروپاشی است". حدود ده روز پیش از نامه 300 نفره، گروه نهضت آزادی هم بیانیه‌‌ای صادر کرده است که از قضا آن هم از خطر فروپاشی اجتماعی در ایران خبر می‌دهد.

«فروپاشی اجتماعی» تعبیر مستعمل در علم جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی سیاسی است اما صرف‌نظر از تعریفی که در این علم از این اصطلاح مراد می‌شود، مشخصاً معنایی که از این تعبیر در افکار عمومی فهم می‌شود آن است که گویا کشور از نظر کارکرد نظام سیاسی فعلی در آستانه پرتگاه قرار دارد و اینکه در «آستانه» فروپاشی اجتماعی است یعنی اگر «فی‌الفور» و «السّاعه» اقدامی از جنس توصیه‌هایی که ما می‌کنیم انجام نشود، شورش‌های گسترده یا انقلاب یا حادثه‌ای از این دست که ساختار سیاسی یک کشور را دچار تغییرات عظیم می‌کند رخ خواهد داد!

غیر از نامه 300 نفره اخیر و بیانیه مذکور نهضت آزادی، برخی جریده‌های دوم‌خردادی هم طی ماه‌های اخیر، بویژه پس از اتفاقات دی ماه 96، گرانبار از این اصطلاح شده‌اند و به صورت مداوم از در آستانه فروپاشی بودن جامعه ایران خبر می‌دهند!

3- قرارگرفتن در وضعیت «آستانه فروپاشی اجتماعی» ادعای مهمی است و اگر این موضوع واقعیت داشته باشد برای پیشگیری از آن باید اصلاحات مهمی صورت بگیرد، ضمن اینکه مهمترین فاکتور در وضعیت «آستانگی»، عنصر «زمان» است. بدین معنا که زمان کمی هم برای اصلاحات وجود دارد و بلافاصله باید این اقدامات آنهم از جنس بنیادینش صورت بگیرد! اما مروری به دیدگاه‌های برخی افراد و گروه‌های سیاسی نشان می‌دهد که از قضا جمهوری اسلامی از همان ابتدای تاسیسش در همین وضعیت آستانگی فروپاشی اجتماعی قرار داشته است!

هرچند تحلیل‌های اجتماعی بویژه اگر از ناحیه صاحب‌نظران و خبرگان این عرصه باشد، ارزشمند و برای هر حکومت و هر مسئول حکومتی داده‌هایی بسیار گرانسنگ است که باید در مناسبات حکمرانی و حکومت‌داری به آن توجه ویژه‌ای صورت بگیرد، اما برخی تحلیل‌های افراد و گروه‌های سیاسی از اوضاع ایران عملاً به پیشگویی‌‌های «عبدالقادرخان»، فالگیر هندی، از آینده ایران شبیه‌تر است تا تحلیل واقع‌بینانه از اوضاع کشور. آنچنان که اخیراً نوشته‌اند: عبدالقادرخان هندی هر از گاهی با این پیشگویی که جمهوری اسلامی چند ماه دیگر فرومی‌پاشد محمود احمدی‌نژاد و حلقه اطرافش را سر کار می‌گذارد و آخرین پیشگویی او هم مربوط به 23 اسفند سال 96 بود که قرار بود در ایران رژیم‌چنج اتفاق بیفتد! اما نشد!

وجود دغدغه‌ها و مشکلات بسیار در کشور بویژه از منظر اقتصادی و در حوزه عدالت‌ اجتماعی بر کسی پوشیده نیست و کشور در برخی حوزه‌ها از جمله اقتصاد نیازمند اقدامات بنیادین است و بر همین اساس است که رهبر انقلاب سالهای اخیر را به صورت مداوم با شعارهای اقتصادی نامگذاری می‌کنند تا مگر دولت و ملت در این زمینه همت مضاعفی بکنند و اقتصاد مردمی و مقاومتی را سازمان بدهند. چه بسا جامعه‌شناسان دلسوزی هم باشند که هشدار بدهند فوراً در برخی زمینه‌ها بویژه اقتصاد باید اقدامات جدی انجام بشود، اما عبدالقادرخانی بودن تحلیلهای گروه‌های فوق‌الذکر از وضعیت جامعه ایران وقتی بیشتر ملموس می‌شود که با مروری بر تاریخ سیاسی اجتماعی کشور بعد از انقلاب می‌بینیم که این گروه‌ها از همان ابتدا که هنوز چند ماه از انقلاب نگذشته بود تاکید کرده‌اند در آستانه فروپاشی هستیم!

برای بازخوانی برخی نمونه‌ها، مهدی بازرگان رئیس گروه نهضت آزادی در نطق مشهور 15 مهرماه 1360 خود در مجلس شورای اسلامی که ناتمام ماند، از چیزی بالاتر از فروپاشی اجتماعی سخن گفته و تاکید کرده بود که الساعه آتشی کشور را فراخواهد گرفت و همه را خواهد سوزاند! مگر اینکه به توصیه‌های اصلاحی او برای امور کشور گوش بدهند و عملیاتی کنند. او می‌گوید:‌ "با کمال تأثر و با توسل به درگاه ذوالجلال باید اقرار کنیم که آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله کشیده، خرمن امت و دولت و دین را مورد تهدید قرار داده، کمتر کسی است که در صدد خاموش کردن آن برآید . بعضی میکوشند آتش را افروخته‌تر ساخته بر خرمن طرف مقابل بیندازند ... همه بلعیده می‌شوند"


مهدی بازرگان(نفر وسط) 15 مهر 1360 در مجلس شورای اسلامی می‌گوید که آتشی هولناک در کشورمان شعله گرفته...همه بلعیده می‌شوند

پس از بازرگان نیز افراد متعددی در دوره‌های مختلف و بویژه به هنگامی که از قدرت کنار بودند و خواستار بازگشت به مسند می‌شدند و یا در موقعیت تصاحب قدرت، خواستار افزایش اختیارات می‌شدند، از در آستانه نابودی و فروپاشی بودن سخن می‌گفتند، اما تا آنجا که نگارنده مطلع است، عباس عبدی جزو نخستین افراد فعال در حوزه جامعه‌شناسی است که عین تعبیر «فروپاشی اجتماعی» را برای توصیف اوضاع کشور به کار برده است. اما جالب اینکه اگر نظریه ایشان را بپذیریم کشور حداقل از سال 80-81 به این سو در وضعیت فروپاشی اجتماعی به سر می‌برد! یعنی در واقع حدود 17 سال است که در «آستانه» فروپاشی هستیم! آقای عبدی در میزگردی با عنوان «گفتگوی انتقادی اصلاحات در برابر اصلاحات» که در سال 81 و با حضور آقایان حجاریان و تاج‌زاده و جلایی‌پور و علوی‌تبار برگزار شده، رسماً تاکید می‌کند که: "مجموعه مطالعات نشان می‌دهد که جامعه ایران در حال فروپاشی است! ... البته فشار بیرونی است که جامعه را حفظ کرده و اگر این فشار کمی برداشته شود وضع دگرگون می‌شود ... وضعیت فعلی بسیار خطرناک است!"(اصلاحات در برابر اصلاحات، 1382، صفحات 78 و 79)


عباس عبدی از سال 1381 می‌گوید جامعه ایران در «آستانه» فروپاشی اجتماعی است

4- مهمترین وجه مشترک گروه‌هایی که این روزها در بیانیه‌ها و نامه‌های سرگشاده از فروپاشی قریب‌الوقوع اجتماعی ایران خبر می‌دهند، از گروهک نهضت آزادی گرفته تا محمود احمدی‌نژاد و اصلاح‌طلبان رادیکال، آن است که تاکید می‌کنند تنها راه و یا حداقل مهمترین راه جلوگیری از این فروپاشی آن است که خودشان و ایده‌هایشان بر مسند بنشینند تا اوضاع آرام شود! محمود احمدی‌نژاد چندی پیش در نامه‌ای تاکید کرد که رئیس‌جمهور فعلی باید برکنار و مجلس هم منحل و رئیس قوه قضائیه هم عزل شود و انتخابات آزاد! برگزار شود تا وضعیت کشور از "اوضاع حساس کنونی" خارج شود! روشن است که احمدی‌نژاد غیرمستقیم می‌گوید خود اینجانب به جای همه ی آقایانی که عرض کردم بنشینم کار حل است! نویسندگان نامه اخیر 300 نفره هم تاکید کرده‌اند که اگر جمهوری اسلامی به احمدی‌نژاد تن ندهد "آخرین روزنه‌های امید برای اتخاذ راه‌ اصلاحات اساسی و برگرداندن حکومت به مردم بسته می‌شود!". نهضت آزادی هم هر از گاهی که از قریب‌الوقوع بودن بحران‌های بزرگ لاینحل برای کشور سخن می‌گوید، به تصریح یا به طور ضمنی از ضرورت بازگشت خودشان به مسند حکومت سخن می‌گویند!

عباس عبدی تحلیل‌گر جناح موسوم به اصلاح‌طلب هم در ادامه‌ی همان میزگرد مذکور در فوق تاکید می‌کند که اساساً مشروعیتی که نظام دارد از صدقه‌سر اصلاح‌طلبان است و جناح مقابلشان فقط در حد 14-15 درصد مقبولیت دارد! لذا اصلاح‌طلبان باید با خروج از حاکمیت (استعفای آقای خاتمی از ریاست‌جمهوری) جمهوری اسلامی را تحت‌فشار قرار دهند تا به خواسته‌های آنان تمکین کند. او می‌گوید: "آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان حمایت مردم و مشروعیت را به نظام جمهوری اسلامی داده‌اند و لذا باید به خواست‌ها و اهداف آنها نیز توجه شود."(اصلاحات در برابر اصلاحات، 1382، صفحه 80)


محمود احمدی‌نژاد چند صباحی است تاکید می‌کند اوضاع کشور بحرانی است و باید رئیس‌جمهور برکنار، مجلس منحل و رئیس‌ قوه قضائیه نیز عزل شوند! او تنها راه حل‌ موجود را بازگشت به ایده‌های خود می‌داند!

گذشته از اینکه این نوع تحلیل اوضاع و تجویز راه‌حل‌ها بیش از هرچیز از یک میل به دیکتاتوری در میان برخی افراد و گروه‌های سیاسی در کشور حکایت می‌کند که پیش از این راجع به آن مطلبی منتشر شده است ( اینجا را بخوانید )، در صورتی که قرار باشد به این تحلیل‌ها و این درخواست‌ها وقعی نهاده شود چند مسئله مهمتر هم پیش می‌آید که وضع را حتی از این در آستانه فروپاشیدگی بودن هم بغرنج‌تر می‌کند، به گونه‌ای که کلیت این ماجرا را بیشتر به یک کمدی شبیه می‌کند:

اولاً چند گروه مختلف مدعی فروپاشی اجتماعی شده‌اند که از قضا برخی از آنها در نقطه 180 درجه‌ای اختلاف با طرف مقابل از جهت ایده‌ و عمل سیاسی قرار دارند. مثلاً احمدی‌نژاد و اصلاح‌طلبان و یا احمدی‌نژاد و نهضت‌آزادی هرچند امروز روایت مشترکی از اوضاع دارند و راه‌حل مشترکی هم که واگذاری قدرت به خودشان است تقاضا می‌کنند، اما همچنان خود را در تقابل 180 درجه با دیگری هم معرفی می‌کنند. حالا اگر قرار به واگذاری قدرت به یک کدام از اینها باشد، دقیقاً باید کدام یک انتخاب شوند؟ چون در هر حالت حداقل دو گروه خارج از قدرت باقی خواهند ماند که باز هم خواهند گفت در آستانه فروپاشی هستیم! لذا داستان فروپاشی اجتماعی ایران هیچگاه جمع نخواهد شد.

ثانیاً داستان آستانگی فروپاشی اجتماعی ایران بویژه بعد از اتفاقات دی ماه 96 بیش از پیش توسط این گروه‌ها مطرح می‌شود و از قضا همه‌ آنها هم متفق هستند که مهمترین مطالبه مردم «اقتصاد» است و بحران اقتصادی موجب نارضایتی گسترده در میان مردم شده است. لذا باید در وهله اول فکری به حال اقتصاد شود. و البته مطالبات بعدی هم وجود دارد اما اقتصاد مهمترین مسئله است. اما از یک سو در مقایسه با حوزه‌های دیگری مانند فرهنگ و امنیت و ...، حاکمیت کمترین حضور و دخالت را در «اقتصاد» داشته و ثانیاً تمام این گروه‌هایی که مدعی فروپاشی اجتماعی ایران هستند در تمام تاریخ پس از انقلاب سالها بر مسند دولتداری در ایران نشسته‌اند و البته کارنامه‌شان هم روشن است. نهضت آزادی در همان ابتدای انقلاب از طریق نخست‌وزیری آقای بازرگان مسنددار امور اجرایی کشور بود و بعد از آن نیز دولت‌های هاشمی و خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی یا وابسته به جناح اصلاحات بودند یا خود آقای احمدی‌نژاد! و از قضا دولت حتی اگر در فرهنگ و امنیت هم مدعی مداخله حاکمیت باشد، حداقل در زمینه اقتصاد دستش نسبت به حوزه‌های دیگر بازتر است. اما حاصل عملکرد اقتصادی آقایان در دولت‌ها کار را به جایی رسانده که حداقل به اعتراف خودشان مهمترین کاتالیزور برای فروپاشی اجتماعی شده است؛ بنابراین اگر قرار باشد به این تحلیل‌های عبدالقادرخانی هم وقعی نهاده شود،‌ آیا مهمترین تجویز عقلانی، ضرورت کنارگذاشتن همین دسته‌های پرادعا از قدرت در کشور نیست؟ دقیقاً برعکس آنچه خود توصیه می‌کنند!

ارسال نظر