تو چشمک کدام ستارهای؟
"ستاره" آخرین چشمکها را میزند، اما هنوز چشم انتظار کسی است که برای روزهای بی نور و سختاش، چشمکی دوباره باشد؛ راستی! تو چشمک کدام ستارهای.؟
"ستاره" آخرین چشمکها را میزند، اما هنوز چشم انتظار کسی است که برای روزهای بی نور و سختاش، چشمکی دوباره باشد؛ راستی! تو چشمک کدام ستارهای.؟
به گزارش ایسنا، روسریاش را تا اول پیشانیاش جلو کشیده و گرهای محکم مثل طناب دار به دور گردنش زده است. 9 سال دارد. غم درون چشمانش گود افتاده است اما هنوز "امید" همانند اسمش در مردمک چشمهایش میدرخشد. بغضهایش را فرو میبرم. نامش "ستاره" است و همبازی این روزهایش شده قرصهای رنگارنگ، حالت تهوعهای بعد از شیمی درمانی!!!
سلام کردیم و کمی حرف زدیم. زیرک بود. سردرگمی را در چشمهایم خواند. روسری رنگیاش را از سرش برداشت، دستی به سر تراشیدهاش کشید. "از رنگ سفید خوشم نمیآید، یاد کلهی سفید و کچلام میافتم، (میخندد) البته دکترها گفتند اگر یکی پیدا شود و کمی از مغز استخواناش را به من بدهد، دوباره موهایم مثل روز اول حتی پرپشتتر، درمیآید". این را میگوید و روسریاش را دوباره روی سرش میکشد. گردی صورتش در قاب روسری، جذابیت چهرهاش را دوچندان میکند.
از کبودیهای بی دلیل بدنش میگوید. " از مدرسه که به خانه میآمدم مادرم بخاطر کبودیهای بدنم دعوایم میکرد، میگفت اینقدر بازیگوشی میکنی یا با هم کلاسیهایت دعوا میکنی که بدنت همیشه کبود است." آستینش را بالا زد و کبودیهای مانده بر روی پوستش را نشانم داد "مثل این". دفتر نقاشی اش را از زیر بالشتش بیرون آورد "قبلا دوست داشتم سرما بخورم تا به مدرسه نروم اما حالا دلم برای مدرسه تنگ شده"
دفترش را باز کرد. چند ورق جلو و عقب رفت و یک نقاشی را که با همکلاسیاش کشیده نشانم داد. " این منم، و این هم او" با همان ذکاوتش مجهول بودن "او" را در نگاهم متوجه شد. "کسی که مغز استخواناش مثل مال من است و میتواند من را خوب کند. فقط باید منتظرش باشم تا پیدایش بشود". خودش را کشیده بود با موهای پر پشت و مشکی. و قامتی بدون صورت، با دو بال بزرگ. "نمیدانستم زن است یا مرد. برای همین صورتش را نکشیدم. اما بالهایش را کشیدم."
راست میگوید. کسی چه میداند "او" که میتواند چشمک دوباره "ستاره" باشد امروز کجاست. در کدام خیابان قدم میزند یا روی کدام نیمکت مینشیند. کسی چه میداند آن فرشته بی آنکه بداند میتواند بالهایش را به وسعت دنیای یک "ستاره" باز کند، زیر کدام سقف، در کدام خانه این شهر نشسته است.
مجید زینلی- مدیر عامل سازمان انتقال خون استان اصفهان در گفتوگو با خبرنگار ایسنا- منطقه اصفهان، در خصوص اهمیت اهدای سلولهای بنیادی اظهار کرد: اهدای سلول های بنیادی از سال 1395 در مراکز انتقال خون شکل گرفت و از شهریور 1395 واحد اهدای سلول های بنیادی خونساز استان اصفهان آغاز به کار کرد. افرادی که دچار بیماری های خونی به ویژه سرطان خون میشوند نیاز به پیوند سلولهای بنیادی خون ساز پیدا میکنند.
وی با بیان اینکه ثبت نام اهدای سلول های بنیادی از افراد اهدا کننده خون شروع شد، ادامه داد: ثبت نام از این افراد به این صورت است که برای کسانی که مایل به اهدای سلول های بنیادی خون ساز هستند ضمن توضیح روند اهدا و ارائه اطلاعاتی جامع، از فرد نمونه خون برای انجام آزمایشهای غربالگری و ژنتیکی به آزمایشگاه ارسال میشود پس از مشخص شدن ساختار ژنتیکی فرد، اطلاعات وی در بانک سلولهای بنیادی کشور قرار میگیرد.
مدیرعامل سازان انتقال خون اصفهان گفت: از طرفی با به دست آوردن و ذخیره اطلاعات ژنتیکی کسانی که درخواست پیوند سلولهای بنیادی خون ساز دادهاند، جفتهای مناسب به یکدیگر معرفی شده و با انجام دو مرحله آزمایشهای تکمیلی و تایید تناسب اطلاعات ژنتیکی، پیوند سلولهای بنیادی انجام میشود.
زینلی گفت: در این شیوه، هر کس میتواند با پیوستن به بانک اهدا سلولهای بنیادی خون ساز، در صورتی که نیازمند متناسب با خود را پیدا کند، به سادگی و فقط طی چند روز فرایند اهدای سلول بنیادی که هیچ ضرر و درد خاصی ندارد جان یک بیمار را نجات دهد.
زینلی افزود: روشی که در ایران برای این امر مورد استفاده قرار میگیرد یکی از بهترین روشها در دنیا و کشورهای پیشرفته برای اهدای سلولهای بنیادی خون ساز است. امید است با مشارکت بالای مردم در این امر خدا پسند، بتوانیم بانک اطلاعاتی وسیعی از سلول های بنیادی خون ساز، و گروه های مختلف خونی تشکیل دهیم و به بیماران نیازمند جان دوباره ببخشیم.
به گزارش ایسنا، کسی چه میداند هر کدام از ما چشمک کدام ستارهایم. ستارههایی که هر کدام چشم انتظار من و تویی هستند و مایی که بی آنکه خودمان بدانیم میتوانیم جانی را نجات دهیم. نجات جان، به سادگی یک آزمایش غربالگری ساده.