هویتی که در خانه‌های قدیمی جا ماند

شاید یادتان باشد سال‌های نه چندان دور، بیشتر خانه‌ها یک حیاط خلوت داشتند که قلمرو اختصاصی مادر خانه بود. شیشه‌های ترشی، آبغوره و سرکه، یک اجاق‌گاز کهنه یا گاز پیک‌نیکی برای سرخ کردن سبزی، پیاز و بادمجان‌، یک ماشین لباس شویی قدیمی پر سروصدا و یک عالم دستمال و جارو جزو وسایلی بود که خانم خانه در این حیاط خلوت‌ها نگهداری می‌کردند.

هویتی که در خانه‌های قدیمی جا ماند

شاید یادتان باشد سال‌های نه چندان دور، بیشتر خانه‌ها یک حیاط خلوت داشتند که قلمرو اختصاصی مادر خانه بود. شیشه‌های ترشی، آبغوره و سرکه، یک اجاق‌گاز کهنه یا گاز پیک‌نیکی برای سرخ کردن سبزی، پیاز و بادمجان‌، یک ماشین لباس شویی قدیمی پر سروصدا و یک عالم دستمال و جارو جزو وسایلی بود که خانم خانه در این حیاط خلوت‌ها نگهداری می‌کردند. یک انباری یا زیرزمینی هم بود که روزهای تعطیل باید سراغ پدر خانه را در آنجا می‌گرفتید در حالیکه سرگرم تعمیر وسیله‌ای در میان انبوه ابزارها و یراق آلات بود. بچه‌ها هم آزادانه و بی‌خیال در همه جای خانه سرک می‌کشیدند و از حیاط و سالن پذیرایی گرفته تا پستوهای تاریک و نمور را برای بازی انتخاب می‌کردند.

خیلی دور نروید. مقصود خانه‌های پنج دری با حوض بزرگ وسط حیاط و ایوانی در پیش خوان خانه نیست که پدر ومادر، تمام عروس و دامادهایشان را در یک ساختمان دورهم نگه می‌داشتند. بلکه صحبت از همین چند سال پیش است که شب‌هنگام تشک‌های پنبه‌ای سنگین و لحاف‌های رنگ‌ووارنگ درست وسط هال و پذیرایی خانه پهن می‌شد و همه در کنار خواهر و برادرمان پچ‌پچ می‌کردیم، حرف‌های خنده‌دار می‌زدیم، سربه‌سر هم می‌گذاشتیم و با شنیدن غرولند بابا یا مامان درحالی‌که مواظب بودیم بمب خنده‌مان منفجر نشود به خواب می‌رفتیم. این خاطره مشترک خیلی از هم‌نسلی‌های دهه شصت است که فضای خانه‌هایشان بیشتر مربوط به ارتباط‌های جمعی و دور همی اختصاص‌یافته بود و گاه شاهد بودیم که در خانه‌ای به زیربنای حتی 200 متر، یک یا دو اتاق‌خواب بیشتر وجود نداشت؛ بلکه فضای خانه بیشتر برای سالن پذیرایی و مهمانخانه در نظر گرفته می‌شد. صحبت ما از روزهایی است که وقتی فرزندی از یک خانواده ازدواج می‌کرد دست‌کم مراسم عقد یا مهمانی عروسی‌اش را می‌شد در خانه برگزار کرد. آن روزها بیشتر فناوری خانه‌ها محدود به دستگاه رایانه‌ای بود که در گوشه‌ای از خانه با کاور پوشانده شده بود. مالکیت آن هم محدود به فرد ویژه ای نبود بلکه تمام اعضای خانواده وظیفه داشتند در حفظ و نگهداری این وسیله کوشا باشند. روزهایی که اتاق خواب اختصایی برای تک تک فرزندان معنی نداشت و در نهایت چند فرزند به طور مشترک از یک اتاق استفاده می‌کردند. اما کم‌کم تختخواب‌ها به خانه‌ها راه پیدا کردند و اتاق‌خواب‌ها محور خانه‌ها شدند تا فرزندان کم‌تعداد نسل‌های جدید در چهاردیواری خود امپراتوری راه بیندازند و خلوتی خانه را با شلوغی فضای مجازی به‌وسیله گوشی‌های هوشمند، تبلت یا لپ‌تاپ اختصاصی خود پر کنند.

گذار از سنت به مدرنیته

تغییرات فضای داخلی ساختمان خانه بی‌تردید بر شکل‌گیری شخصیت اعضای خانواده اثرگذار بوده است و می‌توان بخش بزرگی از تغییر رفتار نسل جدید را نشئت‌گرفته از آن دانست. در همین رهگذار رئیس انجمن آسیب‌های اجتماعی کشور و مشاور سازمان بهزیستی در مورد تفاوت میان رفتارها و نوع پرورش حس استقلال در میان جوانان و نوجوانان در دهه ۶۰ در مقایسه با دهه‌های بعدازآن می‌گوید «در ابتدای راه باید بدانیم که الگوی اجتماعی افراد، نگرش‌ها و سطح توقعات آنها کاملاً منطبق بر الگو و سبک زندگی دوران خودشان قرار دارد و این قاعده‌ای است که باعث شده در هر دوره شاهد تغییرات هم‌زمان و تأثیر متقابلی که بر هم می‌گذارند باشیم.»

دکتر کوروش محمدی در گفتگو با اصفهان امروز در همین راستا تأکید می‌کند «نوع رفتار، گفتار، تعامل و ارتباط افراد متناسب با سبک زندگی الگوهای شهری و معماری هر دوره که با آن مواجه بوده متفاوت است. این در حالی است که در دهه ۶۰ و قبل از آن شاهد بافتی سنتی و فضای کاملاً صمیمی میان افراد بوده‌ایم و می‌توان گفت این دهه آغاز گذار جامعه از مرحله سنتی به سمت مدرنیته بود.»

ارتبط سنت و صمیمیت

محمدی بابیان اینکه در دهه ۶۰ سبک زندگی سنتی شکل گرفت و تأثیر معماری خانه‌ها بر آن قابل‌مشاهده است، ادامه می‌دهد «در خانه‌هایی با معماری سنتی، همبستگی و صمیمیت برگرفته از تجمیع افراد در فضایی مشترک و تعامل با یکدیگر بوده؛ اما با آغاز حرکت جامعه به سمت صنعتی شدن شاهد شکافی عمیق در نگرش و الگوی اجتماعی میان والدین و فرزندان بوده‌ایم. به‌این‌ترتیب در معماری جدید خانه‌ها، ساکنان به دلیل اینکه همچنان با رفتارهای سنتی خود خو گرفته‌اند، نمی‌توانند چنین تناقض‌هایی را به‌راحتی بپذیرند. درنتیجه این فضا نه‌تنها نمی‌تواند عاملی برای آرامش و احساس امنیت باشد بلکه احساس بیگانگی با محیط خانه سردرگمی و کلافگی را به دنبال خواهد داشت.»


شکاف نسل‌ها

اما تغییر فضای خانه و تأثیر آن در شخیصت افراد موضوع دیگری به دنبال دارد که بسیار با آن روبرو هستیم و آن شکاف نسلی است. این واقعیت زمانی رخ می‌دهد که والدین سعی در حفظ سنت دارند و فرزندان مطابق با جامعه صنعتی پیش رفته‌اند و این امر باعث عمیق شدن این شکاف می‌شود. محمدی دراین‌باره می‌گوید: «اینکه افراد نه محصول سنت باشند و نه مدرنیته عاملی می‌شود که یک سری از تجارب زندگی به شکل عقده در افراد باقی بماند؛ اما در دوران مدرنیته با تسلط رفتارهای صنعتی بر جامعه، رفتارها دچار نوعی دیگر از دوگانگی شدند که این معضل به‌عنوان بحران هویتی در هویت اجتماعی افراد ریشه کرده و این آسیب در کنار مؤلفه‌های نادرست تربیتی تأثیر خود را دوچندان نشان خواهد داد.»


به گفته عضو کمیسیون فرهنگی-اجتماعی شورای شهر اصفهان، معماری خانه‌های امروزی با توجه به تعبیه اتاق‌های مجزا و استقلال فیزیکی از والدین و البته روند ورود رسانه‌ها و وسایل ارتباط مجازی بزرگترین عامل جداکننده نوع تفکر فرزندان از والدین هستند. او دراین‌باره معتقد است «این نوع از زندگی در کنار ایجاد استقلال می‌تواند عاملی باشد برای از میان بردن قیدوبند اجتماعی و تأثیرات مخرب آن. در ازدواج‌هایی که بدون مشورت انجام می‌شود دید که به‌دنبال آن آسیب‌پذیری جامعه دوچندان می‌شود. این گفته به این معنا نیست که گرفتن استقلال جوان و محدود کردن او می‌تواند از بسیاری ناهنجاری‌ها پیشگیری کند؛ بلکه حصار کشیدن و دور بودن از فضای مشترکی که صمیمیت ایجاد خواهد کرد می‌تواند روح فرد را از گرمای کانون خانواده جدا و دچار سردی غیرقابل‌جبران کند.»

جامعه پدرسالار؛ جامعه فرزند سالار

در این راستا نباید تغییر نگرش جامعه از پدرسالار یا مادر سالار دهه ۶۰ و قبل از آن را نادیده گرفت. این نگرش توانسته بود با کنترل و هدایت فرزندان بنیان خانواده را استحکام بخشد و روابط گرم‌تری را در خانواده ایجاد کند. بی‌شک در شکل‌گیری شخصیت افراد میان این دوگانگی یا چندگانگی فرهنگی و تربیتی چالش‌های بسیاری وجود دارد و برای اصلاح این وضعیت باید چاره‌ای اساسی اندیشید. محمدی راه‌حل برون‌رفت از آسیب‌پذیری افراد جامعه را در آموزش مهارت به جوانان می‌داند و دراین‌باره می‌گوید: «امروز بخشی از مؤلفه‌های تربیتی دچار آسیب شده است چراکه مهارت کافی برای مقابله با چالش‌ها را نداشته‌ایم. برای رسیدن به تعادل باید به سمت نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر مهارت و نه رقابت استرس‌زا، حرکت کرد. مواجهه با چالش‌ها و توانایی درک موقعیتی که در آن قرارگرفته‌ایم به‌وسیله آموزش، می‌تواند بخش زیادی از آسیب‌های اجتماعی که ممکن است گریبان گیر خانواده در سال‌های آینده باشد را خنثی کند. این در حالی است که در جامعه فعلی نیاز و ضرورت اصلی زندگی، داشتن مهارت کافی برای برقراری ارتباط مؤثر با دیگران است که بسیار مغفول مانده است.»

ارسال نظر