راننده وانت گفت بچهها حواسش را پرت كردهاند!
٢٥ارديبهشت براي ساكنان روستاي سماقان با هياهوي بچهها شروع شد؛ ١٠دانشآموز دبستان بوعليسينا كه پاي رضايتنامههايشان امضا يا اثرانگشت اوليايشان را ميديدند، صداي هياهويشان روستا را پر كرده بود. آن روز قرار نبود پشت نيمكتهاي چوبيشان بنشينند و از روي كتاب بخوانند و دفترهايشان را با نوشتههايشان سياه كنند، قرار بود آن روز را در روستايي ديگر سر كنند. يكي از خودروهای روستا وسيله نقليه آنها بود. دانشآموزان براي سوارشدن سعي ميكردند از هم پيشي بگيرند و بالاخره روستا به سكوت خود برگشت و از آن همه سروصدا تنها صداي خفيف خودرو و رد لاستيكها باقي ماند. روستاييان طبق عادت روزانه سر زمينهاي كشاورزي رفتند، سري به گاو و گوسفندها زدند و به انتظار هياهوي بچهها نشستند، اما ماجرا جور ديگري رقم خورد و غم چندروزي است میهمان سماقان شده است. هنوز همكلاسيهاي هوشيار رستمزاده در ناباوري از دست دادنش هستند، اگرچه ساير اوليا دلخوشند به اينكه فرزند يا فرزندانشان به سرنوشت هوشيار دچار نشدهاند. حالا پنج روزي ميشود كه خانواده رستمي در بهت مرگ ناهنگام هوشيار فرو رفتهاند.
٢٥ارديبهشت براي ساكنان روستاي سماقان با هياهوي بچهها شروع شد؛ ١٠دانشآموز دبستان بوعليسينا كه پاي رضايتنامههايشان امضا يا اثرانگشت اوليايشان را ميديدند، صداي هياهويشان روستا را پر كرده بود. آن روز قرار نبود پشت نيمكتهاي چوبيشان بنشينند و از روي كتاب بخوانند و دفترهايشان را با نوشتههايشان سياه كنند، قرار بود آن روز را در روستايي ديگر سر كنند. يكي از خودروهای روستا وسيله نقليه آنها بود. دانشآموزان براي سوارشدن سعي ميكردند از هم پيشي بگيرند و بالاخره روستا به سكوت خود برگشت و از آن همه سروصدا تنها صداي خفيف خودرو و رد لاستيكها باقي ماند. روستاييان طبق عادت روزانه سر زمينهاي كشاورزي رفتند، سري به گاو و گوسفندها زدند و به انتظار هياهوي بچهها نشستند، اما ماجرا جور ديگري رقم خورد و غم چندروزي است میهمان سماقان شده است. هنوز همكلاسيهاي هوشيار رستمزاده در ناباوري از دست دادنش هستند، اگرچه ساير اوليا دلخوشند به اينكه فرزند يا فرزندانشان به سرنوشت هوشيار دچار نشدهاند. حالا پنج روزي ميشود كه خانواده رستمي در بهت مرگ ناهنگام هوشيار فرو رفتهاند.
ريبوار رستمزاده، پدر هوشيار است و غم از دست دادن فرزند را ميشود از صدايش متوجه شد.
هوشيار در چه مقطعي درس ميخواند؟
كلاس دوم دبستان بود.
آيا شما اطلاع داشتيد بچههاي مدرسه را با وانتبار به اردو ميبرند؟
بله. هربار ميخواستند بچههاي مدرسه را به اردو ببرند، از خودروهاي روستا استفاده ميكردند. دفعه قبل نیز همينطور بود و هيچ اتفاقي هم نيفتاد.
مسئولان آموزشوپرورش گفتهاند كه هر ١٠دانشآموز از اوليايشان رضايتنامه داشتند.
بله. من هم رضايتنامه را امضا كردم و اصلا فكرش را نميكردم ماجرا به اينجا ختم شود، چون هر بار به اردو ميرفتند. شايد خواست خدا بوده چنين اتفاقي بيفتد.
شما از ماجرا اطلاع داريد؟
صبح بچهها با وانتبار به يكي از روستاهاي اطراف براي اردو رفتند. راننده آنها را در روستاي موردنظر پياده ميكند و به روستاي سماقان برميگردد. عصر بارندگي شروع ميشود و راننده براي اينكه بچهها خيس نشوند، دنبال آنها ميرود.
آيا فرزند راننده هم جزو دانشآموزان بود؟
خير. تنها برادرزاده ٦-٥سالهاش را همراه خود برده بود.
آيا معلم مدرسه هم همراه بچهها سوار وانتبار براي برگشت ميشود؟
كسي با آنها نبوده است. وقتي راننده ميرسد آنها وسايلشان را جمع نكرده بودند و معلم ميگويد خودش دانشآموزان را برميگرداند و راننده ميگويد بهخاطر باران دنبال بچهها آمده است و معلم رضايت ميدهد آنها را به روستا برگرداند. معلم ٢٠دقيقه بعد از تصادف از ماجرا باخبر ميشود.
دليل تصادف چه بوده است؟
خودرو واژگون شده بود. راننده ميگفت بچهها حواسش را پرت كردهاند و فرمان خودرو از دستش خارج شده است. خود راننده هم در شوك است و مدام ميگويد نميدانم چه شد.
*روستاي سماقان، روستاي كوچكي است در بانه كه اكثر ساكنان آن با هم نسبت فاميلي دارند. ريبوار از عمويش ميگويد كه دو فرزندش در اين اردو شركت كرده بودند و حالا دخترش در بيمارستان بستري است.
فرزندان شما در چه مقطعي تحصيل ميكنند؟
پسرم كوچكتر است و ژينو كلاس ششم درس ميخواند.
آيا در اين تصادف براي فرزندان شما هم اتفاقي افتاده است؟
خدا را شكر پسرم سالم است، اما دست ژينو شكسته و عمل جراحي انجام داده و در دستش پلاتين گذاشتهاند. به جز ژينو يك پسر ديگر هم در بيمارستان است كه از ناحيه پا و بيني دچار شكستگي شده است و خدا را شكر بقيه بچهها سالم هستند.
ژينو ميتواند ماجرا را تعريف كند؟
حال ژينو خيلي خوب نيست و نميتواند صحبت كند، حتي در مورد ماجرا هم براي ما چيزي تعريف نكرده است.
از جزیيات ماجرا خبر داريد؟
بچهها براي اردو به يكي از روستاهاي اطراف رفته بودند كه متاسفانه تصادف كردند. نميدانيم دقيقا چه اتفاقي افتاده است. راننده بياحتياطي كرده يا با سرعت بالا رانندگي ميكرده است، واقعا نميدانيم دليل تصادف چه چيزي بوده است.
شما هم رضايتنامه را امضا كرديد؟
بله، بچهها برگه رضايتنامه را دادند و من هم امضا كردم، كار ديگري نميتوانستم انجام بدهم.
مسئولان آموزشوپرورش به عيادت بچهها آمدهاند؟
بله، از بچهها عيادت كردهاند، اما چيزي در مورد درمان و مسائل ديگر نگفتهاند.
آيا اولياي بچههايي كه در تصادف دچار حادثه شدهاند، شكايت كردهاند؟
نه، كسي شكايت نكرده است. آموزش و پرورش بايد اين مسأله را پيگيري كند.
منبع: شهروند