آب زنید راه را...

بوی خوش یاس در کوچه می پیچد و خبر از آمدن یار می دهد.

آب زنید راه را...

به گزارش ایمنا ، انگار که خورشید پنهان امامت، پنهان از چشمت، از کنارت می گذرد و تو ناغافل محروم از دیدارش به گذران زندگی دل مشغول هستی. این روزها اصفهان در آستانه نیمه شعبان با شور و شوق خاصی آذین بندی شده است و تماشای مساجد با گنبد و گلدسته های فیروزه ای حس خاصی به نگاهت می بخشد. درهایشان باز است و بوی اسپند هر عصر هنگام غروب تمام فضای محله ها را پر می کند، مسجد بیش از هر زمان دیگری این روزها شلوغ است و درهای بازش میزبان عاشقان و دلدادگان مهدی زهراست.

مردم اصفهان با آذین بندی و چراغانی مساجد، حسینیه ها، تکایا، خیابان ها، معابر و کوی و برزن و شرکت یا برپایی مجالس جشن و سرور این میلاد بزرگ را گرامی می دارند. این روزها جشن های باشکوهی با حضور انبوه زائران اماکن متبرکه و مذهبی شهر در حال برگزاری است و مداحان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) مولودی خوانی می کنند. کسبه و بازاریان مناطق مختلف اصفهان نیز با چراغانی و برافراشتن پرچم های رنگی عشق، ارادت و دلبستگی خود را به دین اسلام و اهل بیت ابراز داشته اند.

جوانان با مشارکت هیات امنا مساجد این روزها با چراغانی و تزئین شهر با ریسه های رنگی در تکاپوی برپایی میلاد سراسر نور منجی عالم بشریت هستند. در تعدادی از اماکن فرهنگی و خانه های شخصی آیین های مقدسی مانند قرائت قرآن و مولودی با حضور جمع زیادی از مردم در حال برگزاری است. برخی از زوج های جوان شهر نیز با برگزاری آئین جشن عروسی در این روزهای خجسته قصد دارند تا زندگی مشترک خود را با میلاد مسعود و با سعادت مهدی موعود (عج) آغاز کنند

.

این روزها حال و هوای هر کسی که از این محله ها عبور می کند به واسطه قداستی که این مساجد دارد یک شکل خاصی تغییر می کند و دست بر سینه السلام علیک یا صاحب الزمان می گوید و مشتاقانه ذکر سلامتی آقا را زمزمه می کند. نمی دانم این روزها که ستاد انتخاباتیِ آقایان نامزد انتخابات شده اند خیلی شلوغ است و همه برای آمدن و موفقیت شان دست و پا می زنند و هر کس به نوعی طرفداری و عشق و ارادت خودش را به آنها نمایان می کند، آقا جانم ستاد تو کجاست؟ خیمه و منزلگاهت تا که با شور و اشتیاق روانه بارگاهت شوم و تمنای آمدنت کنم، در کدام کوچه است؟

آقا جانم مگر تو موعود نیستی و وعده دادۀ الهی، مگر تو همان منادی عدل و عدالت نیستی مگر بی عدالتی ها و بد خواهی ها و کجروی ها را نمی بینی پس چرا نمی آیی تا آمدنت پایانی باشد بر این قصه پر غصه؟ آقا جانم اگر همین خیل مشتاقانت برای آمدنت سر و دست می شکاندند و تمنای حضورت می شدند بی گمان خدای متعال هم بر ما رحمی می کرد و پایان انتظارت را به سرانجام می رساند و اذن حضور می داد تا تو بیایی و کام تشنگان حقیقت و عدالت را از عدل الهی سیراب کنی و بر همه خشونت ها و جنگ طلبی و قدرت طلبی ها و ظلم های داعشی های وحشی و غاصبان پایان دهی؟

نمی دانم آقا جانم کاش تمنای وجودت در دل تک تک ما برای خودمان هم به اثبات می رسید که گر خواهان پایان همه تاریکی هایی ایم حضورت روشنی بخش همه لحظه های مان خواهد بود. مهدی جانم تو را به جان مادرت، تو را به عصمت و پاکی مادرت قسم می دهم تو نیز دستانت را به روی آسمان بالا ببر و برای رسیدن به ما دعا کن زیرا که تو معصومی و ما نیازمند حضورت و بی گمان دعای توست که اجابت می شود تا شاید این انتظار جمعه به جمعه پایان پذیرد و دوباره عصر جمعه در انتظار نمانیم که شاید این جمعه بیایی...

مهدی جانم بیا و همه غم های نشسته بر دل مشتاقانت را بزدا که این بار گران دوری و مهجوری بدجور بر دلهایمان سنگینی می کند و دیگر خسته شدیم از انتظار! کاش بیایی و کاش این جمعه که روز میلاد توست روز جشن حضورت نیز باشد تا از شادی و شعف جان به لب شویم که چه لذتی دارد آمدنت و نفس کشیدن در روزگار امامتت.../


ارسال نظر