زمان گفت‌وگو بین اعضای خانواده ایرانی، زیر ۳۰ دقیقه

براساس یک پژوهش، زمان گفت‌وگو بین اعضای خانواده‌ ایرانی سرجمع به زیر ۳۰ دقیقه رسیده است و نوع جدیدی از خانواده به نام خانواده تفردی به وجود آمده که هراس‌آور است.

تلفن همراه دختر نوجوان صدا می‌دهد. او که روی تخت لم داده به سمت میز می‌جهد. روی صفحه نمایش کلمه «شام» حک شده است. انتظار داشت همکلاسی‌اش حالش را پرسیده باشد ولی مادر است؛ به جای اینکه صدایش کند برایش پیامک فرستاده است. حدود نیم‌ساعت بعد به آشپزخانه می‌رود. شامی که با پیامک مادر از آماده بودنش مطلع شده بود حالا از دهان افتاده است.
پدرش روی کاناپه کانال‌های تلویزیون را بالا و پایین می‌کند. شامش را در ماکروفر گرم می‌کند و لابه‌لای صدای گوینده خبر می‌خورد. بشقابش را نشسته داخل سینک می‌گذارد و بی‌هیچ تشکری دوباره از همان راه که آمده به اتاقش برمی‌گردد. موبایل را لای کتابش گذاشته و طوری روبه‌روی در ورودی اتاق نشسته که معلوم نباشد به‌جای درس خواندن، در کانال‌های تلگرام می‌چرخد. 2 ساعت باقیمانده تا وقت خوابش را بی‌هیچ گفت‌وگویی سپری می‌کند تا فردا صبح که سوار سرویس شود و به همکلاسی‌اش بگوید «سلام». در بسیاری از خانه‌های ایرانی اعضای خانواده می‌توانند جملاتی را که در خانه میان‌شان ردوبدل می‌شود بشمارند.
تعداد این جملات آن‌قدر کم است که به گفته مشاور وزیر کشور به آنها می‌توان گفت «خانواده تفردی». فریبا نظری میرغضنفری درباره این نوع خانواده‌ها می‌گوید: «براساس یک پژوهش، زمان گفت‌وگو بین اعضای خانواده‌ ایرانی سرجمع به زیر ۳۰دقیقه رسیده است و نوع جدیدی از خانواده به نام خانواده تفردی به وجود آمده که هراس‌آور است».
تلگرام مقصر نیست
سمیرا یزدانی‌نژاد- روانپزشک- می‌گوید: «برای گفت‌وگو در خانواده نمی‌توان مدت زمان مشخصی درنظر گرفت؛ چراکه میزان، زمانی است که اعضا با هم «معاشرت مؤثر» می‌کنند. برآورد 30 دقیقه معنادار نیست؛ گاهی خانواده‌ها در روز 4 ساعت با هم به جر‌وبحث می‌پردازند، جنگ قدرت دارند یا حرفشان درباره دیگران است. چنین زمان‌سنجی‌ای درباره مولفه گفت‌وگو در خانواده چندان اهمیتی ندارد. تجربه بالینی نشان می‌دهد که خانواده‌های ایرانی بسیار کم با هم گفت‌و‌گو می‌کنند، چون الفبای گفت‌و‌گو را یاد نگرفته‌اند».
برای داشتن یک گفت‌و‌گو نیاز به مهارت‌ داریم. وقتی افراد نمی‌دانند چطور به دیگری گوش فرا‌ دهند یا ابراز احساسات کنند و از خواسته‌های خود حرف بزنند هیچ تعامل مثبت و سازنده‌ای بین آنها شکل نمی‌گیرد. اگر چه عواملی همچون استرس‌های مالی و ساعات کاری زیاد و خستگی یا حتی حضور طولانی‌مدت در فضای مجازی و... می‌تواند بر کاهش زمان گفت‌وگو بین اعضای خانواده تأثیر بگذارد اما می‌توان نگاه دیگری نیز به این داستان داشت و آن اینکه وقتی گفتمان و تعامل سالم و تأثیرگذاری بین اعضای خانواده، خصوصا زن و شوهر صورت نمی‌گیرد و فضای خانه مملو از خشم، تهدید، ترس‌، نقد و بهانه‌جویی است افراد برای دوری از این جو پرالتهاب و ناشاد به اعتیاد به‌کار و فضای مجازی و... پناه می‌برند.
اگر حرفی ندارید بازی کنید
آنچه درباره گفتمان در خانواده مهم است کیفیت گفت‌وگو‌است. این مقوله چنان اهمیتی دارد که سال گذشته سازمان جهانی بهداشت با شعار «بیا حرف بزنیم» به‌دنبال مبارزه با افسردگی بود. نخستین جایی که در آن «حرف‌زدن» به همراه دلبستگی شکل می‌گیرد محیط خانواده است. نینا سلامت‌بخش- روانپزشک- درباره تجربه کاری خود با زوج‌های بی‌گفت‌و‌گو می‌گوید: «در زوج‌درمانی مهم‌ترین مهارتی که به افراد آموزش داده می‌شود، گفت‌وگوست. آنها یاد می‌گیرند با بیان احساسات خود، مذاکره موفقی داشته باشند و با گذران خوب زمان، برای هم خاطره‌سازی‌ کنند. زوج‌هایی که پس از چند سال این مهارت را از دست می‌دهند معمولا به سمت طلاق عاطفی و طلاق قطعی پیش می‌روند. در صورت وجود گفت‌وگو ارتباط زوج عمیق‌تر شده و دلبستگی بین آنها بیشتر می‌شود و ریسک طلاق کاهش می‌یابد».
بچه‌ها را دریابید
نوجوان‌ها در دوره بلوغ به‌دلیل شکل‌گیری هویتشان، چندان تمایلی به گفت‌وگو با والدین ندارند. ارتباط با همسالان در این دوره ارجحیت می‌یابد. بخشی از این تغییر طبیعی است ولی کیفیت گذراندن دوره سخت نوجوانی به تعامل والدین با فرزند نوجوان بستگی دارد. در این دوره تعامل نوجوان با والد همجنس سخت‌تر می‌شود. در نتیجه اگر والدین به‌عنوان هسته اولیه خانواده صمیمیت و دلبستگی کافی را با هم داشته باشند والد غیرهمجنس می‌تواند نقشی کلیدی در این میان ایفا کند و نوجوان را از آسیب‌های احتمالی ارتباط با همسالان مصون بدارد.
خانواده ایرانی از فداکاری تا دیکتاتوری
خانواده در حال ‌گذار ایرانی که اعضای آن روزی کمتر از نیم‌ساعت با هم حرف می‌زنند فراز و نشیب‌های زیادی را پشت‌سر گذاشته است. روزگاری پدرسالاری و روزگاری فرزندسالاری در آن حاکم بوده است. به گفته سمیرا یزدانی‌نژاد فضای دیکتاتوری در خانواده‌های ایرانی دائم تغییر می‌کند؛ زمانی پدرسالاری بود و زمانی دیگر فرزند‌سالاری اما دلیل این را که در خانواده ایرانی ارتباط کمرنگ است باید در چیز دیگری جست‌وجو کرد».
او می‌گوید: «اعضای خانواده تا سال‌های سال لزومی برای گفت‌وگو نمی‌دیدند و الان هم برای آن مهارتی ندارند. هرآنچه انسان در زندگی‌اش تجربه می‌کند ریشه در کودکی و تجارب اولیه‌اش از مفاهیم زندگی دارد؛ ‌آینده بچه‌هایی که در فضای بدون گفت‌و‌گو و دیکتاتوری رشد می‌کنند تحت تأثیر این فضا قرار می‌گیرد و در ارتباطات نزدیک آنها بازآفرینی می‌شود. ممکن است آنها نقش یک پدر دیکتاتور یا مادری که از رنج بردن لذت می‌برد و می‌گوید: «من به‌خاطر شما در این رابطه بد ماندم» را بازآفرینی کنند؛ در واقع آنچه در خانواده وجود دارد در جامعه خود را نشان می‌دهد. در جامعه ما آدم‌ها حرف نمی‌زنند مگر اینکه کار از کار گذشته باشد. «من عصبانی نمی‌شوم مگر آنکه...» به ارزش تبدیل شده است.
در خانواده‌هایی که والدین در آن کم دیالوگ دارند مشارکت برای تقسیم مسئولیت‌ها و همفکری و تصمیم‌گیری جمعی شکل نمی‌گیرد، در نتیجه سرنوشت تحصیلی و کاری فرزندان تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.
در چنین فضای سرد و خالی از هرگونه ارتباط گرمی، فرزندان شیوه ارتباط مؤثر با دیگران و به‌خصوص همسر آینده خود را یاد نمی‌گیرند، پس می‌توان گفت کیفیت گفت‌و‌گو از کمیت آن بسیار مهم‌تر است. تعیین زمان برای رفع بحران خوب است ولی ملاک نیست؛ چه بسا افرادی که دائم کنار هم هستند ولی نمی‌توانند ارتباط مؤثری برقرار کنند. هستند زوجینی که با چند دقیقه صحبت با هم احساس صمیمیت‌شان بیشتر می‌شود و می‌توانند فکر و خواسته‌شان را به راحتی به هم منتقل کنند. این نوع گفت‌و‌گو مفید است ولو اینکه کوتاه باشد. تعیین وقت، نگاه حداقلی به ارتباط است ولی همچنان کیفیت بر کمیت ارجحیت دارد.
کسی علم غیب ندارد
موضوعاتی که خانواده‌ها درباره‌شان به گفت‌و‌گو می‌پردازند و صمیمیت را شکل می‌دهند فراوان است. بهاره صباغ ابریشمی می‌گوید: «امور روزمره، آینده فرزندان و اهداف فردی و مشترک، از جمله موضوعات گفت‌و‌گو در خانواده‌هاست اما دیده شده که برخی از زوجین فقط درباره امور روزمره صحبت می‌کنند. صحبت نکردن درباره اهداف و خواسته‌ها صمیمیت و همدلی را کاهش می‌دهد. آنها همچنین درباره احساسات خود حرف نمی‌زنند. مابین احساساتی مانند شادی، خشم، ناراحتی و اضطراب، چندین حس دیگر وجود دارد ولی نشناختن این احساسات مانع از درک مشترک می‌شود. آنها نمی‌توانند درباره آنچه فکر می‌کنند با هم حرف بزنند؛ در نتیجه نمی‌توانند خواسته‌های‌شان را به‌طور مستقیم بیان کنند».
صباغ‌ ابریشمی ادامه می‌دهد: «زوج‌های ایرانی با این پیش‌فرض غلط که «مگر نه اینکه 10سال است با من زندگی می‌کند باید بداند که من چه می‌خواهم» یا «اگر بگویم خودم را کوچک می‌کنم» از بیان مستقیم خواسته‌های خود سر باز می‌زنند درحالی‌که این خواسته ممکن است به مرور زمان تغییر کند. موضوعات گفت‌و‌گو در خانواده اگر با فرمول بیان احساسات، تفکرات و خواسته‌ها به‌صورت مستقیم باشد فارغ از اهمیت موضوع می‌تواند در ایجاد صمیمیت و همدلی مؤثر باشد».
راهی سخت ولی ممکن
در بسیاری از مواقع آدم‌ها فارغ از زندگی مشترک نمی‌دانند چه می‌‌خواهند. الگوی تربیتی خانواده‌ای که اجازه بیان احساسات و خواسته‌ها به کودکانش را نمی‌دهد می‌تواند آینده او را نیز تخریب کند. بهاره صباغ‌ابریشمی می‌گوید: «وقتی فرزندان وارد زندگی مشترک خود می‌شوند، در ابراز خواسته‌هایشان مشکل خواهند داشت. ترس و تهدید در خانواده اولیه باعث خودسانسوری در فرزندان می‌شود. سرکوب احساس همیشگی نیست و زمانی فرا می‌رسد که فرد اعتراض و نارضایتی‌هایش را مستقیم یا غیرمستقیم بیان می‌کند و آن نقطه، شروع بروز اختلافات است. تغییر عادات فردی که 40-30سال با یک الگوی رفتاری عمل کرده کار دشواری است. آموزه‌های فرهنگی نیز در این زمینه بسیار مؤثرند؛ به پسران یاد می‌دهند که «مرد گریه نمی‌کند» و به دختران یاد می‌دهند که «حالا تو کوتاه بیا» تغییر در این شرایط سخت اما شدنی است».
عالیه شکربیگی معتقد است؛ «برای بهبود شرایط باید در عوامل تربیت‌پذیری انسان‌ها (خانواده، مدرسه، گروه همسالان و رسانه‌ها) تغییر ایجاد کنیم». وی می‌گوید: تغییر در 4عامل تربیت‌پذیری انسان‌ها می‌تواند انسان‌هایی پویا و پرسشگر تربیت کند. هم‌اکنون یکی از خصیصه‌های تربیتی خانواده‌ها و جامعه در کشور ما پرورش انسان‌های خشونت‌طلب است؛ کسانی که بیشتر تلاش می‌کنند با زبان زور به خواسته‌های خود برسند. طبیعتا ابزاری که این خانواده در اختیار نسل بعد می‌گذارد اندیشه راهنما نیست.
منبع: روزنامه همشهری
ارسال نظر