بازگشت از شکنجه به زندگی

چند هفته‌ای است که سه خواهر و برادر ماهشهری نفس راحتی می‌کشند. این سه کودک این روزها زندگی دیگری را تجربه می‌کنند. دیگر از شکنجه‌های پدر خبری نیست. فاطمه، علی‌اکبر و بنین دیگر از سوی نامادری آزار و اذیت نمی‌شوند. با شکم سیر به رختخواب می‌روند و کسی آنها را به زور برای کارکردن به خانه‌های مردم و کنار خیابان نمی‌برد. رفته‌رفته آثار شکنجه هم محو شده.

چند هفته‌ای است که سه خواهر و برادر ماهشهری نفس راحتی می‌کشند. این سه کودک این روزها زندگی دیگری را تجربه می‌کنند. دیگر از شکنجه‌های پدر خبری نیست. فاطمه، علی‌اکبر و بنین دیگر از سوی نامادری آزار و اذیت نمی‌شوند. با شکم سیر به رختخواب می‌روند و کسی آنها را به زور برای کارکردن به خانه‌های مردم و کنار خیابان نمی‌برد. رفته‌رفته آثار شکنجه هم محو شده.

جای شلاق‌های بی‌رحمانه پدر و داغ فندک‌های نامادری سنگدل. این سه کودک شکنجه‌دیده ماهشهری حالا چند روزی است که راحت زندگی می‌کنند. فاطمه به خانه مادربزرگش رفته؛ علی‌اکبر و بنین هم با عمویشان زندگی می‌کنند. فاطمه و بنین مثل قبل سرکلاس درس حاضر می‌شوند و علی‌اکبر هم مثل بقیه هم‌سن‌وسال‌هایش بازی می‌کند. عموی این کودکان به حکم قضائی سرپرستی آنها را برعهده گرفته است، اما آن‌طور که خودش می‌گوید، دندانپزشک خیری که درمان دندان‌های کشیده شده فاطمه را متقبل شده، در مراقبت و نگهداری از این سه کودک رنج‌کشیده، به او کمک می‌کند. اما پدرشکنجه‌گر و نامادری بی‌رحم هر دو در بازداشت هستند. پدر در زندان ماهشهر و در انتظار تکمیل پرونده است و همسرش هم به دلیل نبود زندان زنان، به اهواز منتقل شده است.

با گذشت حدود یک‌ماه از رسانه‌ای‌شدن خبر شکنجه سه کودک ماهشهری، حالا پدر این کودکان در زندان لب باز کرده و دلیل این رفتارهای خشن و شکنجه‌های بی‌رحمانه‌اش را تنبیه فرزندانش عنوان کرده است. به‌ گفته عموی این بچه‌ها، او این حرف‌ها را به اقوام و آشنایانی گفته که در این مدت برای ملاقات او به زندان رفته‌اند: «من تا الان به ملاقات برادرم نرفته‌ام. کاری که او انجام داده، خیلی وحشتناک است. برادر من حتی از داعش هم سنگدل‌تر است.

به همین دلیل اصلا دوست ندارم که او را ملاقات کنم، اما به چندنفری پیغام داده که من برای تربیت و تنبیه بچه‌هایم آنها را کتک می‌زدم. خودم هم نمی‌دانم، یک بچه ٥ساله را برای تنبیه با شلاق کتک می‌زنند یا با فندک بدن دختر معصوم را می‌سوزانند.» عموی این کودکان معتقد است که برادرش بیمار شده و باید دکتر‌ها او را معاینه کنند: «برادر من در این یک‌سالی که از او بی‌خبر بودیم، این‌طور شد. از همان وقتی که با آن زن ازدواج کرد. ما از اول هم با این وصلت مخالف بودیم. برادر من حتی حرمت همسر مرحومش را هم نگه نداشت. آن‌قدر بی‌شرم شده بود که قبل از چهلم زنش دوباره ازدواج کرد».

ماجرای ازدواج‌های پی درپی این پدر شکنجه‌گر هم برای خودش داستانی دارد. این مرد تاکنون سه‌بار ازدواج کرده. فاطمه را از همسر اولش دارد. ام‌البنین و علی‌اکبر هم از زن دوم او هستند، اما همسر سوم او همان نامادری بی‌رحمی است که به جرم شکنجه و آزار و اذیت این کودکان روانه زندان شده است. البته این زن همان روزهای نخست یکبار به قید وثیقه آزاد شده بود، اما به حکم قاضی دوباره بازداشت شد و الان هم در زندان اهواز است.

اما وضع روزهای این ٢ خواهر و برادر شاید بخش خوب این ماجرای غم‌انگیز باشد. فاطمه که از همه آنها بزرگتر است و بیشتر از خواهر و برادرش از شکنجه‌ها عذاب کشیده بود، الان در کنار مادربزرگش زندگی می‌کند. حالا هم فاطمه زندگی آرامی دارد و هم مادربزرگ پیرش از تنهایی درآمده است. این تصمیمی است که عموی فاطمه برای او و برادرانش گرفته است: «خانه ما روبه‌روی خانه مادرم است. فاطمه سنش بیشتر است.

برای این‌که مادرم تنها نباشد، تصمیم گرفتیم که فاطمه پیش او زندگی کند. علی‌اکبر و بنین هم پیش خودم هستند. من مثل بچه‌های خودم از آنها مراقبت می‌کنم. همسرم هم با این موضوع هیچ مشکلی ندارد و آنها را خیلی دوست دارد. البته نه این‌که آنها را از هم جدا کرده باشیم، همان‌طور که گفتم، درِ خانه مادرم دقیقا روبه‌روی درِ خانه ما باز می‌شود. آنها هر روز همدیگر را می‌بینند. بچه‌ها هم از این وضع راضی هستند. شب‌ها آرام می‌خوابند و روزها هم مثل همه بچه‌ها مشغول بازی و شادی هستند. در این مدت کوتاه آن‌قدر به من و همسرم وابسته شده‌اند که علی‌اکبر و بنین من را بابا و همسرم را مامان صدامی‌زنند».

عموی این بچه‌ها به حکم دادستانی سرپرستی آنها را برعهده گرفته و قانونا باید از آنها نگهداری کند. خودش هیچ گله‌ای ندارد و در لابه‌لای صحبت‌هایش مدام این جمله را تکرار می‌کند که «من تا آخر عمرم از این بچه‌ها مراقبت می‌کنم»

اما نگهداری و سرپرستی این بچه‌ها خرج دارد و این مرد با یک حقوق کارگری باید چند نان‌خور را اداره کند، همین شده تا یک پزشک خیر برای نگهداری و مراقبت از این سه کودک به او کمک کند: «همان دندانپزشکی که پیگیر کار آنها بود، الان هم برای نگهداری بچه‌های برادرم کمک می‌کند. او اهل تبریز است و همان کسی است که دندان‌های فاطمه را درست کرد. دندان‌هایی که با انبر توسط پدر سنگدل کشیده شده بود.» این پزشک علاوه بر درمان داوطلبانه بخشی از هزینه‌های این دو خواهر و برادر را هم برعهده گرفته است.

منبع: روزنامه شهروند

ارسال نظر