سحر با موذنزاده، افطار با شجریان
برای بسیاری از ما، سفره افطار بود و ربنای شجریان. سفره سحر بود و دعای سحر که طعم آن را دلنشینتر میکرد. اما مگر این این مناجاتها چه دارند که با آنها لحظهها و ساعتها حال و هوای دیگر پیدا میکنند؟
برای بسیاری از ما، سفره افطار بود و ربنای شجریان. سفره سحر بود و دعای سحر که طعم آن را دلنشینتر میکرد. اما مگر این این مناجاتها چه دارند که با آنها لحظهها و ساعتها حال و هوای دیگر پیدا میکنند؟
از دهلنوازی تا مناجاتخوانی
بخش بزرگی از خاطرات ما از ماه رمضان به مناجاتها برمیگردد. مناجاتهای سحرگاهی پیش از اذان صبح، مناجاتهای بعد از اذان، مناجاتهای مخصوص هر روز، ادعیه و مناجاتهای هنگام افطار و ... اما تا به حال به این فکر کردهایم که این مناجاتها که همگی با لحنی و نوایی دلنشین خوانده میشوند چه جایگاهی در موسیقی ما دارند؟ چرا نحوه خواندن هر کدام از آنها با دیگری متفاوت است؟ این مناجاتها چه انواعی دارد؟ ابوالفضل طبسی، پژوهشگر فرهنگ عامه و مردمشناسی که درباره مناجاتخوانی پژوهش کرده است، درباره انواع دستگاههای موسیقیایی که مناجاتها در قالب آنها خوانده میشوند به «ابتکار» میگوید: مناجاتها بیشتر در دستگاه مثنوی هستند که افشاری خوانده میشوند. اما شکل مناجاتخوانی مثنوی است. مناجاتها بیشتر متعلق به خواجه عبدالله انصاری، غزلیات حافظ و مولانا هستند. اما اگر بحث درباره موسیقی نواحی و آنچه که در قالب مناجات به صورت نواها و آواهای نواحی خوانده میشود باشد، باید به این نکته توجه کنیم که بسیاری از اهالی موسیقی نواحی چندان از دستگاههای موسیقی اطلاع ندارند و بیشتر مناجاتها در موسیقی نواحی قالب بومی دارند. البته در شیوه
مناجاتخوانی بین نواحی مختلف تفاوتهایی وجود دارد.
او ادامه میدهد: در موسیقی نواحی بیدارباش و مناجاتخوان وجود دارد. افرادی صرفا شبخوان و بیدارباش هستند و اشعار مختلفی را برای آواز خود انتخاب میکنند. اشعاری مثل «اول دفتر به نام ایزد یکتا ...»، بنابراین در بخش بیدارباش و شبخوانی صرفا مناجات خوانده نمیشود ولی مناجات و آنچه که حالت عرفانی و ملکوتی دارد بیشتر مثنوی است که افشاری خوانده میشود. اما در بررسی بیشتر اشعاری مثل «یا رب نظر لطف عطا کن ...» یا «ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی ...»، همگی برمیگردند به دستگاه افشاری که گوشههای مختلفش را اجرا میکنند.
شادی و غم در سحر
این پژوهشگر درباره مناجاتهای رمضان و آیینهایش میگوید: آیینهای رمضان بیشتر در آیین سحرخوانی خلاصه میشود. یعنی شبخوانها و بیدارباشها (که در خانهها را میزنند) و مناجاتخوانها (که دعای سحر را میخوانند). این موارد قابل بررسی و دستهبندی و مطالعه هستند. به عنوان مثال در مراسم سحری یک نفر به نام دهلچی از روز اول تا پانزدهم ماه رمضان با یک ریتم و بعد از این پانزده روز با ریتم دیگری به دهلنوازی میپردازند. البته هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است. به طور مثال در سبزوار به دلیل آنکه موسیقی بیشتر حالتی حماسی و پهلوانی دارد، گونههای حماسی و پهلوانی در دهلنوازی مورد استفاده قرار میگیرند. در حقیقت این تقسیمبندی و دو دسته شدن نوع دهلنوازی در ماه رمضان به این دلیل است که 15 روز اول دهلنوازی با ریتم تند و شادمانه و 15 روز دوم این ریتم کند میشود تا شبهای قدر. بعد از بیست و چهارمین روز ماه رمضان دوباره ریتم دهلنوازی تند و شادمانه میشود تا به عید فطر برسیم.
طبسی درباره شبخوانها نیز میگوید: شبخوانها بیشتر مقامهای عرفانی را برای خواندن انتخاب میکنند. به طور مثال «ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی ...» یا «الهی یکتای بیهمتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی ...» خوانده میشود. بعد از روز پانزدهم و شانزدهم ماه رمضان به مناجاتهای شیخ عبدالله انصاری خوانده میشوند. همچنین مناجاتهایی مثل «این دهان بستی، دهانی باز شد ...» که متعلق به مولانا است یا اشعار سعدی به عنوان شبخوانی انتخاب میشوند. در این ایام حزن کلام و آوا به دلیل ایام عزاداری بیشتر میشود و مناجاتها در دستگاه شور و سهگاه خوانده میشود. دوباره بعد از بیست و چهارمین روز، اشعار حالتی شادمانه پیدا میکنند و عرفانیتر میشوند تا آخرین شب.
موسیقی بومی یا موسیقی دستگاهی؟
شاید یکی از مهمترین مسائلی که با آن در حوزه مناجاتها روبهرو هستیم، میزان استقبال از آنها با توجه به سرعت و مشغله زندگی امروزه است. آیا هنوز هم عامه مردم به این مناجاتخوانیها توجه دارند؟ طبسی میگوید: برخی از مناجاتها ملکه ذهن افراد شده است، مثل ربنای شجریان. مردم این مناجات را قبول دارند. سحرخوانها هم در همین دستگاهها میخوانند چون این دستگاهها در ذهن مردم نقش بسته است. امروز البته میزان آگاهی مردم بیشتر شده است و حتی جوانان هم به سراغ مناجاتخوانی میآیند.
او میافزاید: جوانان با موسیقی بیشتر آشنا هستند و بنابراین مناجاتها را منطبق با دستگاههای موسیقی میخوانند. درنتیجه مناجاتها از شکل محلی خود خارج میشوند و شکل و شمایلی کلاسیک به خود میگیرند. شاید این نوع خواندن اصولیتر باشد و از نظر قواعد موسیقیایی تکنیکیتر باشد اما اینگونه مناجاتخوانی دیگر شکل بومی خود را از دست داده است و مردم در رابطه با این نوع مناجاتها با آنچه در ذهن دارند اختلافاتی را مشاهده میکنند و شاید دچار نوعی دوگانگی شوند.
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
برخی از مناجاتها مثل آنچه ربنای شجریان یا مناجاتهایی که توسط خاندان موذنزاده اردبیلی خواندهاند، در ذهنها ماندگار شد. چه مولفهای باعث دلنشینی و ارتباط عمیق مردم با این مناجاتها شدهاند. طبسی میگوید: آنچه که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. این مناجاتها از دل برآمدهاند، از عمق وجود خوانده شدهاند. بنابراین رمز ماندگاری این مناجاتها ارتباط خود خواننده و حس آن مناجاتخوان است. اگر «آمدم ای شاه پناهم بده» شنیده شد و مورد استقبال قرار گرفت به این علت است که مناجاتخوان آن را با تمام وجودش خوانده است.
او میافزاید: در بسیاری از مناطق پخش اذان یا مناجات هوشمند جایگزین مناجاتخوانی به صورت زنده شده است. نباید از یاد ببریم هر چقدر هم که این مناجاتخوانیها زیبا باشند، حسی که با زنده خوانی القا میشود متفاوت است. شاید اگر یک پیرمرد روستایی در روستایش به طور زنده بخواند، مردم بیشتر با آن ارتباط برقرار کنند تا آنچه که از پیش ضبط شده و بازپخش میشود.
منبع: روزنامه ابتکار