ستارههایی که تیتر یک حوادث روزنامهها شدند!
آزادی «حمید صفت» از زندان بهانهای شد تا در این گزارش سراغ چهرههای سرشناسی برویم که هرکدامشان به نحوی دچار درگیری و اتفاقات تلخی شدند که در برههای خاص، زندگیشان را تغییر داد.
آزادی «حمید صفت» از زندان بهانهای شد تا در این گزارش سراغ چهرههای سرشناسی برویم که هرکدامشان به نحوی دچار درگیری و اتفاقات تلخی شدند که در برههای خاص، زندگیشان را تغییر داد.
مجله مهر: آنهایی که دچارش هستند میگویند «شهرت» حکم چاقوی دو لبه را دارد یا متفق القول بر این باور هستند که به جای شهرت دوست دارند پا را کمی فراتر بگذارند و در نظر مردمی که هر روز نگاهشان میکنند به«محبوبیت»برسند. معروف بودن هر اندازه که هیجان و جذابیت های روزمره دارد می تواند برای صاحبش کلافگی و خستگی را هم داشته باشد.اینکه میگویند شهرت چاقوی دولبه است یعنی هر چقدر قابلیت این را دارد که شیرینی اتفاقات معمولی را دو برابر کند، قابلیت این را نیز دارد که تلخی حوادث را هم برای صاحبان خود دو چندان کند؛ تاجایی که اگریک هنرمند یا چهره مردمی برای یک کار یا پیروزی مورد تشویق قرار بگیرد همان هنرمند اگر زندگیاش به خاطر برخی اتفاقات دچار حاشیه شود این بار مورد بازخواست مردم قرار میگیرد. به همین خاطر گاه دشواری اتفاقات سخت و آنی که در زندگی افراد مشهور میافتد به مراتب بیشتراز دیگران میتواند مذاق آدمها را تلخ کند. اینجا سراغ زندگی بعضی از همین افراد نام آشنا رفتیم. افراد مشهوری که برای مدتی زندگی شان دست خوش اتفاقات تلخی شده که یا توانسته اند از آن گذر کنند و یا به سرنوشت تلخ تری دچار شوند.
حمید صفت
تا همین یکی دو سال پیش اهالی موسیقی و طرافدارنش اسم«حمید صفت» را به عنوان یک خواننده زیر زمینی میشناختند. یک رپر که سبک آهنگهایش اعتراضی بود و هواداران خاص خودش را داشت. اما مرداد پارسال بود که اسم «حمیدرضا امیری صفت» بار دیگر سر زبان ها افتاد؛ اما این بار نه به خاطر یک قطعه موسیقی یا یک آهنگ بلکه به خاطر خبرهولناکی که طرفداران این خواننده را دچار بهت کرد. آن هم اینکه طی یک درگیری حمید صفت متهم به قتل ناپدری خود شده بود. پدر و مادر اصلی خود صفت در کودکی جدا شده بودند و مادر او در سال ۸۴ با مرد دیگری ازدواج کرده بود وحالا دعوای مادر و ناپدری این خواننده باعث درگیری فیزیکی او با شوهر مادرش شده بود. یک درگیری که سه روز بعد از آن با فوت این ناپدری همراه شد و صفت را به اتهام قتل روانه زندان کرد؛ اما کمتر از یک سال بعد اعلام شد که کمیسیون پزشکی قانونی در گزارش خود ۵۰درصد علت فوت مقتول را بیماری او اعلام کرده، برای همین هم حمید صفت چند روز پیش با قرار یک وثیقه۵۰۰میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
برادران قرایی
امیر قرایی یکی از قهرمان پاورلیفتینگ است که بیشتر او را به همراه دو برادر دیگرش در مسابقه قویترین مردان یا همان«مردان آهنین» به یاد داریم. قتلی که گویا با همراهی رضا قرایی بردار امیر قرایی اتفاق می افتد و طی یک درگیری سر مبلغ سه میلیون تومان پول، با قمه به دست مقتول جراحت وارد می شود و با پارگی یکی از شریانهای اصلی او چند روز بعد به خاطر مرگ مغزی از دنیا میرود. اتفاقی که نهایتا به دستگیری علیرضا قرایی منجر می شود؛ اما قاتل اصلی یعنی امیر قرایی پا به فرار می گذارد و تن به زندگی مخفیانه میدهد؛ حتی عده ای خبر از گریختن او به خارج از کشور را میدهند. پرونده ای که گویا همچنان بعد از گذشت هفت سال در دادسرا باز است.
روح الله داداشی
او نیز یکی دیگر از قهرمانان قویترین مردان در مسابقه مردان آهنین بود و حتی به مقام قهرمانی جهان نیز رسید؛ اما هفت سال پیش خبری شنیده شد که از قتل قویترین مرد ایران توسط یک نوجوان ۱۷ ساله حرف میزد. یک درگیری خیابانی در غرب کرج که به کشتن او با ضربات چاقو منجر شده بود. اتفاقی که از یک آینه به آینه شدن ساده ماشین شروع می شود و دست آخر قاتل با ضربه چاقو به گردن این ورزشکار باعث قتل او می شود. برادر این ورزشکار درباره علت نبخشیدن قاتل بردارش و قصاص او این طور گفته:« من و اعضای خانوادهام تنها مدعیان این پرونده نیستیم. ما تنها بخشی از هزاران نفر بودیم که خواهان قصاص قاتل بودیم. برای من هیچ اهمیتی نداشت که او زنده می ماند یا حکمش اجرا می شد، چون حتی با قصاصش هم، برادر من زنده نمیشد. من فقط خواسته مردم را اجرا کردم. در تمام این دو ماهی که او و همدستشانش بازداشت شدند، حتی یک بار هم ابراز پشیمانی و طلب بخشش نکردند. یک زمانی دعوا رخ میدهد و یکی توی گوش شخصی سیلی میزند و بعد صد بار از او معذرتخواهی میکند. اما آنها در دادگاه ابراز پشیمانی نکردند و به راحتی جزئیات ماجرا را تعریف کردند. ماجرایی که یک ملت را دغدار
کرد. برای همین بخشش قاتل برادرم به نظر من و اعضای خانوادهام کار درستی نبود.»
ناصر محمدخانی
«ساعت ۱۴ چهارشنبه - ۱۷ مهر ۸۱ - همزمان با فریادهای پسر خردسالی ، ساکنان خانه های خیابان شماره ۴۶ خیابان گل نبی میدان "کتابی" تهران باخبر شدند همسایه ۳۳ ساله آنان که "لاله سحرخیزان" نام داشت به طرز مرموزی کشته شده است.در آن میان وقتی مشخص شد قربانی ، همسر یکی از فوتبالیست های سرشناس است ماجرای این جنایت ، جنجالی شد.سرانجام افسران دایره ۱۰ آگاهی مرکز کلید معمای پیچیده را در دستان شهلا - همسر صیغه ای ناصر - یافتند.»حالا چند سالی است که کنار اسم ناصر محمدخانی به عنوان یکی از بهترین بازیکنان تاریخ پرسپولیس و فوتبال ایران؛ این شخصیت را با ماجرای کشته شدن همسرش و اتهام قتل شهلا جاهد میشناسیم اتفاق پر ماجرایی که کش و قوس آن چیزی حدود هشت سال تمام به طول انجامید و در نهایت به اعدام همسردوم ناصر محمدخانی ختم شد. در بخشی از اتفاقات به ثبت رسیده درباره این پرونده این طور آمده است که« تحقیق کارآگاهان نشان می داد شهلا از ۱۳ سالگی عاشق ناصر بود و در ۲۸ سالگی با آگاهی از این که وی همسر و دو پسر دارد زندگی مشترک پنهانی را آغاز کرد.۱۲ مهر ۱۳۸۲ شهلا پس از ۱۱ ماه سکوت لب به اعتراف گشود و گفت : لاله را با سه ضربه چاقو از پا
درآوردم. این زن خبرساز اما در جریان محاکمه ها ، اعتراف هایش را پس گرفت و مدعی شد کسی را نکشته و فقط به خاطر این که ناصر به جنایت متهم شده بود خود را قاتل خواند.»
بابک قربانی
«شما وقتی دو گوزن تنومند را به یک مبارزه میبرید. این مبارزه برنده ای نخواهد داشت. چون شاخهای این دو گوزن نهایتا به هم گیر خواهد کرد هر دو طرف را از پا خواهد انداخت این اتفاقی بود که برای من و بابک افتاد.»این ها بخشی از صحبتهای امیر علی اکبری کشتی گیر سابق کشتی درباره خودش و بابک قربانی بود. دو قهرمان جهانی که برای راهیابی به مسابقات جهانی انقدر در مراحل انتخابی با یکدیگر مسابقه میدهند که در نهایت هر دو برای رسیدن به پیروزی اقدام به دوپینگ می کنند و دست آخر هر دو طرف به دوسال محرومیت از میادین کشتی محکوم می شوند. محکومیت تلخی که سرنوشت تلخ تری را برای قربانی به بار می آورد. ماجرا از جایی شروع می شود که بابک قربانی در یک دعوای لفظی و فیزیکی در یک اشتباه آنی گمان می کند که طرف مقابل برادرش را کشته برای همین هم با تفنگ شکاری که همراه خود داشته آن شخص را به قتل میرساند و راهی زندان می شود. ولی سرنوشت تلخ و غم انگیز این کشتی گیری زمانی رخ میدهد که یک شب او به همراه چند تن از هم بندی های محکوم به اعدامش با خوردن قرص های خواب آوراقدام به خودکشی میکنند و از دنیا میروند.
منوچهر نوذری
شاید قرار دادن نام منوچهر نوذری کنار همه ماجراهای جنایی بالا کمی عجیب به نظر برسد؛ اما او هم جزو آن دسته از افراد سرشناسی بود که بخش قابل توجهی از دوران زندگی اش با تلخی حبس در زندان سپری شد. مجری و گوینده پیشکسوت و با سواد رادیو و تلویزیون که به قول خودش اولین کسی بود که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفت و گفت نام جعبه ای که تصویر من را در آن میبینید تلویزیون است. اما منوچهر نوذری سال ۸۲ در یک پروژه ساختمانی شراکت می کند و طرف مقابل با بردن پولها و فراری شدن این هنرمند سرشناس را با ۸۲میلیون بدهی تنها میگذارد تا جایی که نوذری دو سال و شش ماه از زندگیاش را در زندان سپری میکند.
جواد گلپایگانی
بیشتر مردم این هنرمند را به خاطر بازی معروفش در سریال «آینه عبرت» با نام «آتقی» میشناسند. گلپایگانی بعد از یک سانحه ناگوار در یک تصادف با کشته و زخمی شدن دو عابر به زندان افتاد و به خاطر نداشتن هزینه دیه و بدهیهایش ۱۴ سال از دوران حیاتش را در زندان گذراند؛ تا اینکه این هنرمند سال ۹۳ با کمک خیرین و ستاد دیه با پرداخت بدهیهایش از زندان آزاد شد.