فخر برندپوشی با لباس مردگان خارجی!
اینجا تاناکوراست؛ مغازهای که شاید به نظر برسد نیازمندان و قشر ضعیف جامعه به دلیل بیپولی از آن خرید میکنند، اما عجیب است که مشتریان اینجا دختران و پسران جوانی از طبقه متوسط و مرفه جامعه هستند.
اینجا تاناکوراست؛ مغازهای که شاید به نظر برسد نیازمندان و قشر ضعیف جامعه به دلیل بیپولی از آن خرید میکنند، اما عجیب است که مشتریان اینجا دختران و پسران جوانی از طبقه متوسط و مرفه جامعه هستند که به خاطر تب برندپوشی، نسبت به دست دوم بودن لباسها و غیربهداشتی بودن آن بیتوجه شدهاند! در مواردی حتی لباس مردگان خارجی در این مغازهها عرضه میشود و مشتریان خاص خودش را هم دارد. این دختران و پسران جوان میگویند اجناس این مغازهها برند و باکیفیت است و حتی حاضرند آن را به چند برابر قیمت تعیین شده هم بخرند! اما مگر خاص بودن چقدر مهم است که باعث میشود آنها لباسهای دست دوم بپوشند و به استقبال بیماریهای مختلف بروند؟
تعداد زیادی از مغازههای تاناکورا در یکی از خیابانهای شرق تهران مشغول به کاسبی هستند و فعالیت برخی از آنها به بیش از 20 سال نیز میرسد. دیدن تعداد زیاد مشتریان توجهم را جلب میکند. نزدیکتر میروم و وارد مغازه میشوم. بوی مواد شوینده را از همان ابتدای ورود حس میکنم. آنقدر لباسها زیاد است که دیدن تک تک آنها زمان زیادی میبرد.
دوران تاناکورای بوگندو تمام شده!
چند قدم آن طرفتر دو دختر جوان که مشغول بررسی لباسها هستند، با صدایی آرام با یکدیگر صحبت میکنند و بعد از یک نیم نگاهی به هم میخندند. به سمتشان میروم و از آنها سؤال میپرسم. اسم یکی از آنها نفیسه است و 25 سال دارد، ساکن رسالت است و به گفته خودش دو سال است از این مغازه خرید میکند. حالا او امروز دوستش را به همراه خودش آورده و تشویقش میکند که از تاناکورا خرید کند. از او میپرسم: نمیدانی این لباس دست دوم قبلاً تن چه کسی بوده؟ و این مسئله برایت مهم نیست؟ میگوید: لباس است دیگر! آن را میشورم و ضدعفونی میکنم! همین کافیست. همین موقع است که صاحب مغازه طاقت نمیآورد و وسط حرفمان میپرد و میگوید: خانم! این لباسها را 10 بار ضدعفونی و 10 بار اتو میکنیم! دیگر زمان لباسهای تاناکورای بوگندو تمام شده. شما بویی در مغازه حس میکنی؟ خدا پدرت را بیامرزد، کاسبی ما را خراب نکن. این لباسها تمیز است.
به مغازهدار اطمینان میدهم که قرار نیست کاسبیشان را به هم بریزم و فقط قصد پرسیدن چند سؤال برای تهیه گزارش دارم. میگوید: سوژهای بهتر از ما گیر نیاوردی! پسرم با مدرک فوقلیسانس کار پیدا نمیکند. میخواهی من را هم بیکار کنی؟ برو از وضعیت بیکاری بنویس تا مسئولان به فکر جوانانمان باشند، نه اینکه نان ما را آجر کنی.
کودکانی که قربانی تب برندپوشی میشوند
به ناچار و به دلیل اینکه صاحب مغازه در رابطه با کسب و کارش صحبت نمیکند، از آنجا بیرون میآیم و وارد مغازه دیگری میشوم. سمت راست این مغازه یک سبد لباس بچهگانه گذاشتهاند و هر لباس 20 هزار تومان قیمتش است. همان موقع خانمی به همراه کودکش وارد مغازه میشود و لباسها را زیر و رو میکند. از او میپرسم: پوست کودکان حساس است، از نظر شما این لباسها بهداشتی هستند که برای دخترتان میخرید؟ نگاهی به من میکند و میگوید: تنوع، کیفیت و برند بودن لباسها برایم خیلی مهمتر از نو بودن آن است. از اینکه این مادر جوان، برند بودن لباس را به سلامتی کودکش ترجیح میدهد تعجب میکنم و از او میپرسم: ناراحت نمیشوی اگر یک آشنا یا فامیلی، شما را در این مغازه ببیند؟ قاطعانه میگوید: نه اصلاً برایم اهمیتی ندارد و باز هم به زیرو رو کردن لباسهای بچگانه ادامه میدهد!
در این مغازه تاناکورا چند جفت کفش کتانی هم برای فروش گذاشتهاند. پسرجوانی در حال انتخاب آنهاست و سایز کفشها را از فروشنده میپرسد. به سمتش میروم و از او راجع به اینکه چند وقت است از تاناکورا خرید میکند، سؤال میپرسم. اسمش وحید است و میگوید: سه سال است که به اینجا میآیم و خرید میکنم، اما این کتانیها نو هستند و نه تاناکورا! با دقت بیشتری کفشی را که انتخاب کرده نگاه میکنم. از کف کفش مشخص است که از آن استفاده شده، ولی برای جلب توجه مشتری آن را تمیز کردهاند. نمیدانم که این مشتری تاناکورا قصد دارد خودش را گول بزند یا واقعاً متوجه نیست که از چه مغازهای خرید میکند؟!
مردم تنوع را دوست دارند
رو به صاحب مغازه میکنم و میپرسم: مشتریان تاناکورا بیشتر از چه قشری هستند؟ این فروشنده 50 ساله که 30 سال سابقه کار در این بازار دارد، خودش را بهزاد معرفی میکند و میگوید: اکثر مشتریان مغازه من برندپوش هستند و افرادی که به دنبال مد میگردند و میخواهند لباسهای خاص بپوشند. میپرسم: به نظر شما چرا سراغ پوشاک ایرانی نمیروند؟ میگوید: بخاطر کیفیت! اگر مسئولان ما از تولیدکنندگان داخلی حمایت میکردند و کیفیت جنس ایرانی بالا میرفت، آن وقت ما به جای فروش این لباسهای دست دوم، لباسهای با کیفیت داخلی را میفروختیم، اما آنقدر سنگ جلوی پای تولیدکننده میاندازند که نمیتواند تنوع و کیفیت کارش را بالا ببرد. میپرسم: فقط مسئولان مقصر این وضعیت هستند؟ کمی فکر میکند و میگوید: البته که خود تولیدکنندگان داخلی هم باید خلاقیت داشته باشند و تلاش کنند، اما مقصر اصلی مسئولان هستند که باعث دلسردی تولیدکنندگان میشوند. این فروشنده تاناکورا ادامه میدهد: مگر ما دلمان میخواهد که این لباسها را داخل گونی کنیم و به هر روشی که شده وارد کشور کنیم؟ مگر ما خودمان خوشمان میآید که بیماری بگیریم؟ خب همه اینها از سر ناچاری است. چون
سلیقه مردم این را میپسندد، آنها تنوع میخواهند، به دنبال کیفیت هستند و وقتی تولیدات داخلی را نمیپسندند که نمیشود آنها را مجبور کرد!
این فروشنده تاناکورا بیراه نمیگوید، تولیدکنندگان داخلی باید به فکر ارتقای کیفیت باشند تا خود مردم به دنبال خرید کالای ایرانی بروند، اما هستند آن دسته از تولیدکنندگانی هم که جنس باکیفیت تولید کردهاند، ولی بسیاری از مشتریان حتی حاضر به یکبار خرید کردن از آنها نیستند، زیرا که فرهنگ مدگرایی باعث شده تا بسیاری از جوانان به دنبال برندهای معروف خارجی باشند تا جایی که حتی پولشان را صرف خرید لباسهای دست دوم خارجی میکنند!
مهم نیست لباس مرده خارجی باشد، مهم است که شبیه بقیه لباسها نباشد!
کمی آنطرفتر یکی دیگر از مغازهها چندین شلوار راحتی و پیژامه دست دوم را روی چوبکار پلاستیکی آبی رنگ آویزان کرده و روی آن قیمت 15 هزار تومانی زده است. برایم خیلی عجیب است که چه کسی برای خرید پیژامه به اینجا میآید و مگر برند یا خاص بودن یک پیژامه اهمیتی دارد؟ وارد مغازه میشوم و از فروشنده سؤال میپرسم. صاحب مغازه که اسمش محسن است و 50 سال دارد، میگوید: 30 سال است که در این مغازه کار میکنم. مشتریان زیادی دارم که از الهیه و تجریش میآیند و همه مدل لباس هم میخرند. حتی چند بازیگر از مشتریان پروپاقرص مغازه من هستند. از او میپرسم: این لباسها را از کدام کشور به ایران میآورند؟ میگوید: بستگی دارد چقدر پول داشته باشی، خیلیها سرمایه زیاد دارند و از ترکیه، کانادا و انگلستان لباسها را میآورند، خیلیهای دیگر هم پول زیادی ندارند، صبر میکنند تا این لباسها از کشورهای دیگر به دبی بیاید و آنها را از دبی میخرند و وارد کشور میکنند. کمی آنطرفتر خانم جوانی است که چند لباس از این مغازهها خریده و مشخص است که یکی از مشتریان تاناکوراست.
سمت او میروم از او سؤال میپرسم. این خانم که 35 سال دارد و اسمش مرسده است، میگوید: قبل از من مادرم مشتری اجناس تاناکورا بود، برای همین من هم 15 سالی میشود که مشتری این مغازهها شدهام. مرسده که از سعادتآباد برای خرید به اینجا میآید در جواب به این سؤال که چرا لباس ایرانی نمیخرد، میگوید: لباس ایرانی که بخرم تن هر کسی شبیه آن را میبینم، اما وقتی از تاناکورا خرید کنم، هیچ کس مدل آن را ندارد و همین مسئله باعث میشود که دست دوم بودن آن برایم اهمیت نداشته باشد. حتی یکی از دوستانم میگفت: این لباسها را از تن مردهها در میآورند. باز هم برایم مهم نیست. شیک پوشی خیلی برایم اهمیت دارد.
مقصر کیست؟
اگرچه این روزها و در این بازار شلوغ که انواع و اقسام برندها، شرکتها و کارخانهها در تلاشند تا نظر مشتریان را به کالای خود جلب کنند، اما بازار تاناکورا یا همان لباسهای دست دوم خارجی توانسته بدون هیچ هزینهای برای تبلیغات، بازار داغی را در میان جوانان به راه اندازد، اما جوانانی که تب برندپوشیشان بالاگرفته، نمیدانند که این لباسهای دست دوم عامل فعالیت و تکثیر میکروبهایی هستند که باعث ابتلا به سل و بسیاری از بیماریهای از این دست میشوند و بسیار خطرناک هستند.
آنطور که به نظر میرسد توجه به تاناکورا و بیتوجهی نسبت به کالای ایرانی، مربوط به سه مورد است: بیتوجهی برخی از تولیدکنندگان داخلی به کیفیت و تنوع، فرهنگ مدگرایی در میان جوانان و حمایت نکردن دولت از تولیدکنندگان کشورمان میشود.ای کاش تا پیش از مبتلا شدن مشتریان تاناکورا به انواع بیماریهای پوستی از طریق استفاده از لباسهای دست دوم خارجی و لباس مردگان و سایر مفسدههای تاناکورا فروشی، مسئولان فکری به حال این بازار کنند.
منبع: روزنامه جوان