همه دل نگرانیهای آهوهای موته
پناهگاه حیات وحش موته که البته پارک ملی موته نیز نامیده میشود، با وسعت ۲۰۴ هزار هکتاری بزرگترین و مهمترین زیستگاه آهو در کشور است که مجوز برداشت ۳۶ هکتاری از معدن سنگ آن نگرانیهایی ایجاد کرده است.
پناهگاه حیات وحش موته که البته پارک ملی موته نیز نامیده میشود، با وسعت ۲۰۴ هزار هکتاری بزرگترین و مهمترین زیستگاه آهو در کشور است که مجوز برداشت ۳۶ هکتاری از معدن سنگ آن نگرانیهایی ایجاد کرده است.
به گزارش ایسنا، در دل کویرهای گرم و خشک ایران، درست میان دو استان اصفهان و مرکزی جایی قرار دارد که به پشتوانه تلاش شبانهروزی محیط بانان، "منطقه امن" بیش از ۱۸ هزار آهو، کل، میش، بز، گراز و دیگر علفخواران است.
در میانه مسیر میمه به دلیجان، خیابانی عریض، دوبانده و آسفالته از اتوبان منشعب شده که از میان روستای موته به سوی گلپایگان میرود. به نظر نمیرسد مدت زیادی از احداث جاده گذشته باشد، شاید چند سال. جاده هموار و مستقیم است و راننده را به سرعت گرفتن تشویق میکند. در راه، اجساد متلاشی شده حیوانات ریز و درشت را میبینید که احتمالا هنگاه عبور از جاده با خودروها برخورد کردهاند.
قدری بعد از عبور از روستای موته، تابلو سرمحیطبانی منطقه به چشم آمده و وارد یک جاده خاکی میشوید. جاده از میان مرتع به ساختمان محیط بانی میرسد. اینجا در حوالی ساختمان محیط بانی امنترین نقطه برای آهوان ایران است که گاهگدار گرداگرد ساختمان به چشم میخورند.
ساختمان محیطبانی ساده است اما محیطبانی نه. یک اتاق که ۳ تخت در ۳ گوشه آن جا خوش کرده است، یک آشپزخانه و یک اتاق که به نظر میرسد نقش انبار را بر عهده دارد. روبهروی یکی از تختها میزی قرار دارد و روی میز یک بیسیم. بالای میز به دیوار کتابخانه بسیار کوچکی پیچ شده: دو جلد قرآن، کتاب آموزش نگهداری از خودرو هایلوکس، توسعه پایدار، راهنمای زیست محیطی کوهستان، پارکها برای زندگی و چند 10 جلد کتاب زیست محیطی دیگر به شکلی منظم چیده شدهاند.
سوار خودرو شده و همراه محیط بان به دل دشت میزنیم. در همان ابتدای مسیر با گلهای چندصد تایی آهو رو به رو میشویم که در مراتع میدوند و کوچکترها بازی میکنند. بره آهويي هايي که همین بهار به دنیا آمدهاند از کنار مادرانشان تکان نمیخورند. گاه سرک میکشند و نگاهی به ما میاندازند.
"پاییز و زمستان یک قطره باران درست و حسابی نیامد. اگر بهار اوضاع باران بهتر نمیشد و این بارشهای اخیر نمیبارید خدا میداند چه به سر حیات وحش این منطقه میآمد، یک حیوان زنده نمیماند. البته با این دستاندازیها که خیلیها در سر دارند هم معلوم نیست چقدر دیگر حیات وحش دوام بیاورد" این را مرد محیطبان میگوید. از نشان دادن آهو و کل به ما لذت میبرد. چشمهایش عادت دارد، بهتر از ما در استتار طبیعت، پیدایشان میکند.
"این طبیعت امانتی است دست ما. باید صحیح و سالم به نسلهای بعد و بعد تحویل بدهیم. خیلی برای اینجا زحمت کشیدیم. با خیلیها دعوا کردیم. هر بار به بهانهای. همین چند سال پیش یک نفر پیدا شد و برای بخش بزرگی از اینجا ادعای مالکیت کرد. خیلی رفتیم و آمدیم تا بیرونش کنیم".
- چند معدن در این حوالی هست؟
+ معدن زیاد هست. بزرگترینشان همین معدن طلای موته است. معدنهای دیگری هم هست اما از قبل بودهاند و کاری نمیشود کرد. خیلیهایشان هم غیر فعال شده است.
- معدنها به محیط اینجا آسیب میزند؟
+ این معدنها هرچه برای کشور سود داشته باشند، ۱۰ برابر ضرر دارند. این کارها توسعه نیست. همین جاده وسط موته را هم وقتی خواستند بکشند مخالفت کردیم. همه مخالف بودیم، اما چه کسی به حرف ما گوش میدهد؟ حالا روزی پنج- شش حیوان تصادف میکنند و میمیرند.
- چرا جلویش را نگرفتید که جاده نکشند؟
+ خیلی رفتیم و آمدیم. آن زمان نماینده مجلس همین شهرستان گفته بود باید این جاده کشیده شود برای توسعه. به ما میگفت میخواهید برای ۴ تا حیوان بی ارزش جلوی توسعه را بگیرید؟ نمیفهمید.... ارزش موته خیلی بیشتر از این معدنها و این جادهها است.
گرم گفتوگو چشممان با صحنهای عجیب روبهرو میشود که شاید در وصف نگنجد. در یک قدمی طبیعت بکر و زیبای منطقه، به یکباره شکل زمین تغییر میکند. اینجا دیگر شباهتی به مرتعهای زیبای موته ندارد. آنچه از برداشتهای معدن طلای موته به جای مانده فاجعه آمیز است. زمین به کلی از میان رفته، کوه را بلعیده و باقی ماندههایش را آن طرف رها کردهاند.
+ معدن این بلا را به سر طبیعت میآورد. البته این معدن از خیلی قدیم بوده. طلا هم هست، نمیشود کنارش گذاشت اما معدن سنگ همه جای کشور هست. از یک جای دیگر بردارند.
- آهوها این سمت نمیآیند؟
+ خیر. همه از اینجا فراری هستند. اینجا که چیزی زنده نمانده. بیایند که چکار کنند؟ فقط شبها لای چند درختی که آن طرف معدن کاشتهاند میروند. همین انفجارهای این معدن میدانید چقدر حیوانات زبان بسته را میترساند؟ مخصوصا آبستن که باشند روی بچههایشان تاثیر میگذارد.
نگاههای سرشار از نفرت محیطبان، به تل خاک و سنگ به جای مانده از اقدامات مخرب انسانی حرفای زیادی برای گفتن دارد. محیطبان به جز آنچه این معدنها با حیوانات میکند، از خاک و ریزگردی میگوید که با باز شدن مهر زمین، روانه زندگی ساکنان این حوالی میشود.
از او درباره مجوز جدید معدن سنگ تراوتن میپرسم. کاملا در جریان است. همه محیطبانها میدانند. انگار قرار است کسی خانههای خودشان را غارت کند. نفس عمیقی میکشد و دنده ماشین را عوض میکند.
+ همه از دست استاندار ناراحت شدیم. نه فقط به عنوان محیطبان. به عنوان یک محلی. گفته بودیم آمده که درسته کند. همه مردم محلی هم از این مجوز ناراضی هستند. البته آقای استاندار با منطقه آشنا نیست. نمیدانسته موته چقدر مهم و حساس است. کاش بیاید بازدید.
- معدن قبل از این مال چه کسی بوده؟
+ برای این معدن و چندین معدن دیگر همیشه از جاهای مختلف درخواست بود اما محیط زیست مخالف بود و هیچ وقت مجوزی داده نشد. حالا اگر به این مجوز بدهند دیگر نمیشود جلوی آن را گرفت، همه مجوز میخواهند. آن وقت چیزی از اینجا باقی نمیماند.
به سمت همان بخشی میرویم که مورد مناقشه است. یک تپه بزرگ سنگی است، بکر و دست نخورده. چند کیلومتری آنطرفتر یک معدن قدیمی هست که میگویند سنگاش تمام شده. تصور اینکه اینجا هم به همان سرنوشت دچار شود اندوهبار است. درست روی همین تپه چند آهو به چشم میآیند اما از آنچه در کمین خانهشان است بیخبر اند.
+ آنروز با ماشین معدن آمده بودند شروع کنند. یکی از محیطبانها دیده بود. رفته بود بپرسد چه میکنند. یک کاغذ در آورده که مجوز داریم. محیطبان هم دیده مجوز از جای دیگر است، ماشیناش را جلوی آنها پارک کرده تا نگذارد دست به کوه بزنند.
ـ شروع نکردهاند پس؟
+ نه! اول تهدید کرده که مجوز داریم و اگر نگذارید شروع کنیم زنگ میزنیم نیروی انتظامی اما محیطبان کوتاه نیامده است. گفته اینجا مجوز از محیط زیست میخواهد و تمام. از اصفهان هم گفتهاند جلویش را بگیرید تا معلوم شود. ماشین طبیعت نابودکنشان را هم در همین معدن کنار گذاشتهاند پیش نگهبان تا تکلیف روشن شود. اما بعد گفتهاند بگذارید شروع کنیم به جایش برایتان محیطبانی جدید میسازیم و پمپ میدهیم برای اسخترهای آب حیات وحش و کمک میکنیم. ما هم گفتیم این کارها را خودمان میکنیم. شما به کار خودتان برسید