به قاضی مرادی گفتم تو یدالله گدا را بهتر بازی میکنی!
بیماری برای همه است و روزگار اینطور نمیماند؛ دعا میکنم هیچوقت دوستانم به چنین دردهایی دچار نشوند اما منصفانه نیست که بهاتهام بیماری از دور خارج شویم.
بیماری برای همه است و روزگار اینطور نمیماند؛ دعا میکنم هیچوقت دوستانم به چنین دردهایی دچار نشوند اما منصفانه نیست که بهاتهام بیماری از دور خارج شویم.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، چهرهاش صلابت گذشته را ندارد و زنگ آهنگ صدایش طراوت همیشگی خودش را از دست داده است. ویلچر انگار محسن را اسیر خودش کرده و دیگر خبری از آن هنرمندیهای باشکوه نیست. بازیگری که بسیاری او را با سریالها و فیلمهای طنز میشناسند و خیلی انتظار نداشتند او مونولوگهای بلند در فیلم «صاحبدلان» بگوید چرا که به تعبیر محمدحسین لطیفی تا آن موقع مفهوم دیالوگها را در میزانسن فریاد میکرد. البته بازیهای درخشان از محسن قاضی مرادی زیاد دیدهایم چه در نقش یدالله گدای «کت جادویی» که جزو کارهای فراموش نشدنی این بازیگر محسوب میشود و یا نقش استثنایی او در «ما همه خوبیم»، «زیر پوست شهر» و «قطعه ناتمام» از یادها نمیرود. اما شاید قدیمترها قاضیمرادی بیشتر تئاتری دیدهاند مخصوصاً نمایش «دندون طلا» که در دهه 70، 160 میلیون تومان به فروش رسید و نقش«صاحبدلان» هم نقطه عطفی در کارنامه قاضی مرادی ایجاد کرد؛ شاید تا آن موقع این بازیگر را با شوخیهایش در سریالهای طنز دیده بودند و خیلی برای مخاطب قابل باور نبود آنقدر جدی و خلاقانه و در عین حال هنرمندیاش را به رخ خیلیها کشاند. حالا او بیمارتر از گذشته
روی ویلچر گلایههایی از دوستانی دارد که تا دیروز در کنارش بودند و حالا خبری از آنها نیست. محسن قاضی مرادی و همسرش مهوش وقاری به خبرگزاری تسنیمآمدند و با حضور محمدحسین لطیفی کارگردان تجلیلی به عمل آمد. در لا به لای این آیین تجلیل، بابک نوری بازیگر «مجید دلبندم» که این روزها سریال «راه و بیراه» را روی آنتن شبکه یک سیما دارد پرده از زدوبندبازیها و مافیایی برداشت که تا خانهنشینی بازیگران قدیمی سینما و تلویزیون پیش رفته است.
مشروح این گپ و گفت خواندنی به قرار زیر است:
*آقای لطیفی شما آغازگر این تجلیل باشید و بفرمایید چطور شد محسن قاضی مرادی را برای «صاحبدلان» انتخاب کردید؟
آغاز کار ما با محسن قاضی مرادی در «کت جادویی» شکل گرفت. آن موقع من جوانتر بودم و سومین تجربهای بود که با وجود این بزرگان هنر به سرمنزل میرسید. قرار بود محسن قاضی مرادی نقش همان مستخدمی را بازی کند که در نهایت مهدی فقیه نقشآفرینی کرد. ابتدا این نقش را با محسن تمرین کردیم که دیدیم واقعاً آبدارچی درنمیآید. خیلی ناراحت شد اما من به او گفتم تو یدالله گدا را بهتر بازی میکنی! محسن از این پیشنهاد ناراحت شد. وقتی قبول کرد چنان یدالله گدایی شد که خودش هم گفت از ابتدا باید این نقش را انتخاب میکردم. اتفاقاً بعد از «کت جادویی» و درخشش در این نقش، «زیر پوست شهر» را بازی کرد و دوباره گونهای از این نقش را به مرحله اجرا رساند. من اعتقاد دارم فیلمی که ساخته میشود یک بار قبلاً ساخته شده و به او گفتم تو در این نقش بودی من به اشتباه تو را به جای دیگری بردم. بعد از یدالله گدا با محسن قاضی مرادی دوباره کار کردم. در کار «صاحبدلان» یکی از بهترین نقشهایش را به رخ کشید؛ چنان مونولوگ میگفت که کمتر کسی تا به حال دیده بود. چرا که او بیشتر دوست دارد مفهوم دیالوگ را بگیرد و بازی کند اما اینجا مخاطب اعتقادش به دیالوگ را دید و
نقطه عطفی در کارنامه کاریاش به شمار میرود. من مرزی بین نمایش تئاتر، سینما و تلویزیون در کارهای محسن قاضی مرادی ندیدم او هرجا باشد چه جدی و چه طنز، بازیگر توانایی است. حالا سنش بالا رفته و بیماری به او فشار میآورد اما کماکان میتوانیم برخی از نقشهای متناسب را به او بدهیم تا بارقه امیدی ایجاد کنیم تا محسن کماکان باشد. همانطور که رضا رویگری را در تنهایی لیلا استفاده کردم؛ او دچار مشکلات حرکتی شده اما هنرمند واقعی است. هنرمندان دستمال کاغذی نیستند که هر طور خواستیم با آنها رفتار کنیم. آنها همیشه به کار میآیند و بایستی از آنها استفاده کنیم. آنها زندهاند با کار کردن و مطمئناً این دست از بازیگران قدیمی و با سابقه دنیای هنر به کار بیشتر میاندیشند.
*خانم وقاری در این مدت محسن قاضی مرادی کارهای درخشانی انجام داده و حتی بر روی ویلچر هم جایزه گرفته است. از این روزها بگویید؟
در این مدت یکی دو فیلم کوتاه بازی کرده که در یکی از آنها به نام «فراموشی» ساخته فاطمه محمدی، جایزه بهترین بازیگر را هم گرفت. در جشنواره پرواز به عنوان بهترین بازیگر در بوشهر که یک جشنواره قرآنی بود هم کاندید شد. در نامههای خیس جایزه بهترین نقش را از آن خود کرد. در فیلم «خانه کاغذی» ساخته تینا پاکروان هم در نقش یک عتیقه فروش بازی درخشانی از او دیدیم.
*محسن قاضی مرادی در اینجا با همان صدای گرفته به سختی جملاتی را گفت: «من با لطیفی همیشه رفاقتی کار میکردم؛ او را به عنوان یک کارگردان بزرگ قبول داشتم. هیچوقت فکر نمیکردم نقش یدالله گدا(کت جادویی) آنقدر درخشان دربیاید و ماندگار بشود. بعدها فهمیدم لطیفی چه خدمتی به من کرد، چون نهایت خدمتکار هیچ اتفاقی برای من نمیافتاد.
*مهوش وقاری: «کت جادویی» باعث شد تا خانم رخشان بنیاعتماد آن نقش را ببینند و از محسن بخواهند دوباره چنین کاری را در «زیر پوست شهر» تکرار کند.
*آیا اهالی سینما به شما سر میزنند و حال شما را میپرسند؟
بابک نوری: این آدمها به یک تشویق و یاد زندهاند و جان میگیرند، متأسفانه جشنواره فیلم فجری در راه بود و نامی از او به میان نیامد. حتی حضور هم داشت! در جشن بازیگر حضور داشت ولی اسمی از او نبود. افتتاحیه جشنواره فجر حتی کارگردانانی که با محسن کار کردند روی استیج برای بیماران سینما دعا کردند ولی واقعاً یک کم لطفی شد حتی آنجا هم اسم قاضی مرادی را نبردند.
*از مدیران سینمای ارشاد چطور؛ کسی سراغی گرفت؟
مهوش وقاری: هیچ کس! یعنی هیچ کس تا به حال نشده به خصوص از خانه سینما زنگ بزند و حالش را بپرسد حتی قبلتر با ما ارتباط داشتند ایشان غیبت کرد در سینما حتی آن ها هم ارتباط برقرار نکردند.
*باید در جریان خاصی باشید تا حمایت کنند؟
مهوش وقاری: این اتفاق هم نیفتاده و تلفن هم نمیزنند. تمام فشارها را به ما میآورند. یک دفعه بیایند بگویند یک روزی هم با ما کار میکردهاند. البته خوشایند ما هم نیست او را با این حالت ببینند اما در عین حال یک چیزهایی بیشتر آدم را آزار میدهد. روزی برای کارهای جشنواره فجر به خانه سینما رفتم شخصی به ما گفت ما خیلی میخواستیم دیدن محسن قاضی مرادی بیاییم و حالش را بپرسیم پول نداشتیم یک دسته گل بخریم. اینها مرا آزار میدهد.
محسن قاضی مرادی: خدا را شکر نیاز نداریم.
*میدانیم شرایط مالی جامعه هنری که حقوق ثابت ندارند و براساس کارکرد، پول درمیآورند و بیمه درست و حسابی هم ندارند. با این اوصاف شرایط مالیتان به چه صورت است؟
مهوش وقاری: ما هرچه داشتیم و داریم هزینه میکنیم نه ایشان کار میکند و نه من میتوانم کار کنم. بنابراین درآمدی ندارم و هرچه از قبل داشتیم و پسانداز کردیم خرج میکنیم. بیمه خدمات درمانی از طریق آموزش و پرورش هستیم، چون هر دو در آموزش و پرورش بودیم و بازنشسته شدیم. البته دو دوره قبل رفتیم در صندوق هنرمندان بیمه شویم اما به ما گفتند در صندوق هنرمندان پولی بگذارید آخر سر کلاهبرداری شد و دور بعد دیگر نرفتم آنجا بیمه بشوم.
*دلیلش چیست؛ آیا به رانت و مافیا برمیگردد؟
محمدحسین لطیفی: یک سیستمی باید باشد این ها را مشخص کند. الان به هر کانالی را میبینیم یک آدم مشخص در چند کانال و فیلم بازی میکند. در این سریال و سریالهای دیگر هست. نمیخواهم بگویم حتماً حقشان است. همیشه گفتیم کسی که در این حرفه بالا میآید و رشد میکند حتماً یکسری شاخصه و ویژگیهای خلاقانه و هنرمندانه در وجود آنهاست که به اینجا میرسد. چون حرفه، حرفه وحشتانک و خطیری است. اگر کسی کار میکند حتماً به اوج هنرمندی خودش رسیده و البته آنهایی هم که کار نمیکنند ناحقی در حقشان میشود. خیلی از کسانی که نامشان برده نمیشود همچون کیانفر که چند روز پیش از بیمارستان مرخص شده و به من میگفت که دوست دارم کار کنم و باشم. اما در تنهایی خودش خانهنشین است. چه کسی جواب اینها را میدهد؟ وقتی که از دنیا رفتند به مراسم تحریمشان میرویم و از آنها تعریف میکنیم. اینها بزرگداشت نمیخواهند الان به دادشان برسید. تا قاضی مرادی هست چرا نباید یک بزرگداشت برای او گرفته شود. چند محسن قاضی مرادی و مهوش وقاری در سینمای ایران دار
یم.
خود بابک هم اشاره کرد که بخشی از آن به باند و مافیا برنمیگردد. یک گروه می شوند یک گنگی؛ یعنی اینکه راحتتر است با آن آدم خاص کار کنند. کار کردن با سنین بالا هم به سختی انجام میشود. اما من این سختی را به جان میخرم؛ شما در سریال "سرّ دلبران" میبینید سراغ تمام بازیگرانی رفتم که سالها کمکار شدهاند. خود من سعی میکنم از این دست بازیگران استفاده کنم. نه از ترس اینکه این اتهام به من بخورد؛ میگویم برکت است. جالب است بدانید به من میگفتند جهانبخش سلطانی نمیتواند کار کند. به او زنگ نزن لطیفی، آلزایمر شده است. گفتم بگویید بیاید و ببینم نمیتواند. همه دیدند در این سریال مونولوگ میگوید و درخشیده است. این فضا نمیدانم یا عدم آگاهی است یا بگویم خیلی آگاه است و یک کلاغ و چهل کلاغ میکنند.
*این شایعات از کجا درمیآید؟
محمدحسین لطیفی: کار یک مجموعه دستیاران است؛ یک روزی جهانبخش یک چیزی میگوید و این دستیار جلوی دستیاران دیگر را میگیرد و مثلاً میگوید این آلزایمر دارد. مهم این است که ما داریم با جوانان و استارها کار میکنیم اما حواسمان به بازیگران قدیمی و با سابقه نیست. ایرادمان در چیست؟! واقعیت این است که من کم کار شدم و آمدم آموزشگاه زدم و یکسری بچهها را آوردهام پرورش بدهم. شهریههای خوبی هم میدهد ولی بازیگر نمیشوند. به من زنگ میزنند و از من میخواهند به آموزشگاه فلانی سر بزنم؛ دو هنرمند آموزشی به من میدهند اما در داستانها دیگر به میانسال کمتر میپردازند. این بچهها تلویزیون میآیند یک بودجهای گرفتیم آن بازیگر استار را حمایتگر میگوید جلوی دوربین ببرید. یک عده هم پول میدهند بازیگر شوند.چند وقت پیش به شوخی گفتم آنقدر سراغ برخی رفتید همان دو بازیگری که مجبور هستند نقشهای این چنینی را بازی کنند. گفتم روی من هم حساب کنید شبیه من هستند آرام آرام یک نفر دیگر هم اضافه شود. بحث من سر استار آوردن نیست همیشه هم بوده اما چرا روی بقیه حساب نکنیم و چرا نویسندههایمان بسیط و خوب نمینویسند؟! مثلاً در سینما اسپانسرها میگویند این فیلم به یک قصه جمع وجور با دو سه بازیگر، نیاز دارد. اینها زنجیروار دست به دست هم میدهد که کل تلویزیون و سینما بیمار است. یک نفر در بالا با دلسوزی هدایت کند، ولی ما هدایت و حمایت مالی ندیدیم؛ در این صورت تعداد کار پایین میآید و بازیگران با سابقه ما هم خانهنشین میشوند. مثلاً در "تنهایی لیلا" رضا رویگری را برای یکی از بخشها استفاده کردم. به یک فردی نیاز داشتم روی ویلچر باشد، چرا بروم یک استار گریم کنم روی ویلچر بگذارم؛ مثلاً از محسن قاضی مرادی استفاده میکنم. اگر نقشی درست نوشته شود ما موظف هستیم این کار را انجام دهیم. من خودم حتی نقش هم اضافه میکنم برکت و حال خوب میآید. اصلاً من این پیشکسوتان و بزرگان هنر را میبینم حالم خوب میشود.
مهوش وقاری: یک مقداری سن هم بالاتر میرود حساستر و شکنندهتر میشود این کار دلی است و یک حس خیلی بد به انسان دست میدهد کار نمیکند. ما آن موقع هم کار میکردیم و با خودمان میگفتم نکند این آخرین کار باشد. شاید همه این حس را داریم نه تنها ما و دوستانی که میشناسیم یک حس بدی است که شخص احساس میکند تمام شده است.
*به نظرشما بهترین نقش محسن قاضی مرادی به کدام فیلم یا سریال برمیگردد؟
محمدحسین لطیفی: من در کار «ما همه خوبیم» بیژن میرباقری نقشآفرینی استثنایی و درخشانی از او دیدیم. یا یدالله گدا در «کت جادویی» و نقش بسیار ماندگارش در «صاحبدلان» را جزو بهترین کارهای محسن قاضی مرادی میدانم. من معتقدم فیلم زمانی خون دارد که در درون آن زندگی باشد. محسن قاضی مرادی نقشی نبوده که زندگی را تزریق نکند. هرچه را بازی کرده باور کرده و براساس آن باور نقش را ایفا کرده است. به دل نشسته چه طنز و جدی بوده است.
مهوش وقاری: خیلی راجع به این مسئله صحبت شد؛ مثلاً میگفتند تو که با رامبد ارتباط صمیمانهای داری چرا دعوت نمیشوید. چرا در برنامه دورهمی مهران مدیری دعوت نشدید؟! همه خانمهایی که اصلاً نمیشناسیم دعوت شدند. اوایل فکر میکردم خیلی خصوصیات خاصی میخواهد در این برنامهها باشیم بعد دیدیم ویژگی خاصی هم لازم ندارد.محسن قاضی مرادی: در «کت جادویی» و «اسپاگتی در هشت و بیست دقیقه» با رامبد جوان کار کردم.
مهوش وقاری: یادم میآید من برای کار محمدحسین فرحبخش قراردادی بستم و قرار بود با محسن به دفتر آقای لطیفی برویم و برای «کت جادویی» قرارداد ببندیم. نقش من در فیلم جدید، همسر یک تاجر سنگفروش بود و در آن حال، آقای لطیفی به ما گفتند محسن قرار است نقش یک مستخدم و آبدارچی را بازی کند. این یکی از خاطرههای جالبی بود که تا فیلم «کت جادویی» روی آنتن شبکههای سیما میرود از این جهت برایم نوستالوژی دارد.
*محسن قاضی مرادی: بهترین فیلمهایم را «زیر پوست» شهر رخشان بنی اعتماد و «قطعه ناتمام» مازیار میری میدانم. «دندون طلا» هم جزو بهترینهای بازیگریام به شمار میرود که در طی 4 ماه تمرین و 4 ماه اجرا در آن دهه 70، 160 میلیون تومان فروش رفت.
*در اینجا بود که محسن قاضی مرادی خطاب به کسانی که حال او را نمیپرسند و نمیدانند چه سختی را خود و خانوادهاش میگذراند این چنین گفت: بیماری برای همه است و روزگار این طور نمیماند. دعا میکنم هیچوقت دوستانم به چنین دردهایی دچار نشوند اما منصفانه نیست که به اتهام بیماری از دور خارج شویم. چراغ از بهر تاریکی نگهدار؛ چون میوه سیر خوردی شاخ مشکن؛ چو به بودی طبیب از خود میازار؛ که بیماری توان بودن دگر بار.
محمدحسین لطیفی: بدانید که سینمای ما هالیوود نیست که چند نفر باشند زود بتوانند متریالهای یک بازیگر دیگر را به صحنه نمایش بیاورند. امروز جای محسن در سینما و تلویزیون خالی است؛ من به نوبه خودم قدردان چه قبل و الان حضور محسن و مهوش وقاری در سینما هستم. منت دارم که همین سینما با این متریالها و آجرهایی که به واسطه هنرنمایی این بزرگان بنا شده است. باید بدانیم ما انسانیم و پیری و بیماری برای همه است و یک روزی سراغ همه خواهد آمد.
بابک نوری: باید یک سیستمی مدون بشود همه هنرمندان سالی یک کار انجام دهند و حضوری داشته باشند. تا دیر نشده بیایید زندگان را دریابیم. مردهپرست نباشیم! بدانیم این هنرمندان ما به عشق کار گلایه میکنند و نه پول و ثروتاندوزی... اینها هم روزی استار بودند، آنقدر هنر را فدای مقاصد دیگر نکنیم.