هیرادِ پُر ایراد؛ از سرقت ادبی تا توهین به تماشاگران کنسرت
خوانندهای که یک روز ترانههای بچههای ادبیات را بر میدارد و دور از چشم و گوش شان میخواند و پس فردایش در اولین کنسرتش آنقدر فالش میخواند که مجبور میشود در کنسرت بعدی روی صدای خودش لب بزند، همین کار را هم به درستی نمی تواند انجام بدهد!
در واقع می شود اینگونه گفت که از همان زمانی که حمام اختراع شد هنری به نام خوانندگی هم کشف شد، آدم هایی که زیر دوش یا در حمام عمومی می زدند زیر آواز و یا به به و چه چه گفتن چند نفر از اطرافیان شان به اولین استودیوی محل مراجعه و نوار پر می کردند، کم کم با گذشت زمان غربال می شدند، خوب های شان می ماندند و باقی می رفتندت سراغ همان مکانیکی و نانوایی و کفتربازی و شاگرد شوفری کامیون پسر عموی دایی عمه شان!
آن زمان خواننده ها هر چند در میان مردم زیاد در رفت و آمد بودند اما هنرمند حساب می شدند و از عینک دودی و ماشین چند هزار تومانی خبری نبود، چرخ گردون گذشت و رسیدیم به خواننده های لاله زاری که باز برای خودشان اعتباری و احترامی و افتخاری و سبک و سیاقی داشتند، لاله زاری ها شدند لس آنجلسی ها و لس آنجلسی ها شدند خالطور و خالطورها شدند مردمی که بعد از خشایار اعتمادی و شادمهر عقیلی و محمد اصفهانی رسیدیم به محسن چاوشی و محسن یگانه و رضا یزدانی و کاش بعد از آن روی بنیامین بهادری و مازیار فلاحی استوپ می کردیم که دیگر به اینجا نرسیم که یک خواننده با ریش بلند برند شود و یکی با سبیل چرب شده و دیگری با فالوورهای فیکی که در اینستاگرام خریده و اصل مهم که صدا باشد برود در درجه چندم اولویت ها، بعد از شاهکارهایی مثل «شما خونه تون مورچه داره»، خواننده هایی ظهور کردند در حد «جعفر» و دوست من مظفر که هنر و بی هنری را به شکل هنرمندانه ای با هم تلفیق کردند تا مارکت موسیقی هم مثل خیلی از تشکیلات امروز این سرزمین اسیر باندبازی، پوچی و سطحی نگری شود به شکلی که اگر جواد یساری فاصله حمام تا نوار پر کردن را در عرضش چند سال طی می کرد امروز این فاصله به چند روز رسیده است، شما امروز زیر دوش برای خودتان می خوانید و چند روز بعد روی استیج برای چند هزار نفری که بلیت خریده اند تا ژانگولربازی های شما را ببینند و یادشان برود که برای دیدن چیزی به این سخیفی در این شرایط بد اقتصادی چقدر هزینه کرده اند برنامه اجرا کنید، تا شما روی صحنه بپرید بالا، پشتک بزنید، لطیفه تعریف کنید و در تازه ترین شاهکار یکی از این ناخواننده ها «پلی بک» اجرا کنید!
خواننده ای که یک روز ترانه های بچه های ادبیات را بر می دارد و دور از چشم و گوش شان می خواند و پس فردایش در اولین کنسرتش آنقدر فالش می خواند که مجبور می شود در کنسرت بعدی روی صدای خودش لب بزند، همین کار را هم به درستی نتمی تواند انجام بدهد! در پایان هم جای عذرخواهی و کنار گذاشتن خوانندگی از مخاطبانی که آمده اند تا صدای او را بشنوند می خواهد که همه چیز را فراموش کنند و شتر دیده اید، ندیده اید! احتمالا در کنسرت بعدی اصلا روی صحنه حاضر نمی شود، می روید می بینید یک ضبط بزرگ آن وسط گذاشته اند، یک نفر نشسته و از شما می خواهد ترانه ای از خواننده ای که بلیت کنسرتش را خریده اید انتخاب کنید تا «آقای آهنگ های درخواستی» آن موزیک را برای شما پخش کند! خواننده هم لابد در حالی که در خانه اش روی تختخواب گران قیمتش دراز کشیده و سریال بیگ بنگ تئوری را تماشا می کند، اس ام اس فلان مقدار وجه برای شما واریز شد را دریافت می کند!
این سقوط خیلی وقت است شروع شده، وقتی از شادمهر عقیلی، علیرضا عصار، ناصر عبداللهی و حمید حامی رسیده ایم به ناخواننده هایی که مهم ترین دغدغه شان پوشیدن لباس های هر چه عجیب و غریب تر روی صحنه اجراست. خواننده ای با وقاحت تمام در رسانه ملی به دوربینِ تلویزیونی که همان مردم هستند، چشم می دوزد و می گوید که این اشعاری که می خوانم از سروده های خودم است. به فاصله چند روز ثابت می شود که آن سروده ها از دیگران سرقت شده اند و شاعران شاکی می شوند. همه می فهمند که آن خواننده دروغ گفته است. شاعران شکایت می کنند و در نهایت خواننده مجبور به پرداخت مبالغی به شاعران می شود و عذرخواهی رسمی هم می کند.
در این میان اما ارگان های فرهنگی کشور سراپا سکوتند؛ نه واکنشی، نه محرومیتی برای خواننده، نه نکوهشی و نه هیچ چیز دیگری...
ریا و تزویر در تمامِ دوران های بشریت نکوهش شده است. حال و در قرن بیست و یکم و درست در مقابل چشمانِ هزاران مخاطب، خواننده ای می آید و ریا و تزویر می کند. او صدایِ واقعی خوبی ندارد. در خواندن های زنده کاملا با مشکل مواجه است. این ادعا را نخستین کنسرتش ثابت کرد. وقتی صدای او در اجرای زنده در فضای مجازی منتشر شد، همگان پی بردند که صدای واقعی او با آنچه در استودیو برایش ساخته می شود، فرسنگ ها فاصله دارد.
تهیه کننده حمید هیراد در آخرین کنسرت این خواننده، وقتی می بیند که صدای این خواننده کیفیت مناسبی برای اجرا ندارد، تصمیم به اجرای پلی بک می گیرند. در این حالت سی دیِ اجرای خواننده در استودیو که با دستگاه های مختلف دستکاری و درست شده است، برای مخاطبانِ حاضر در سالن پخش می شود و خواننده فقط لبخوانی می کند. این کار در دنیای موسیقی، توهینی بزرگ به مخاطبان است. در واقع این همان ریا و تزویر است. خواننده ای که می داند صدای مناسبی ندارد، سعی می کند صدای واقعی اش را از مخاطبان پنهان کند و مخاطبان را فریب دهد.
دستِ آقای هیراد زمانی رو می شود که مشغول تعظیم به تماشاگران است، اما گویی قرار است همین تعظیمِ دروغین موجب رسوایی شود. درست در همان لحظه که آقای هیراد سرِ تعظیم به مخاطبان فرود آورده، صدایش در سالن پخش می شود، در حالی که میکروفن با دهان او فاصله دارد و او اصلا لب نمی زند. اینجا همان جایی است که همگان می فهمند آنچه تاکنون شنیده اند پلی بک بوده و خواننده تاکنون بر روی صحنه مشغول لب زدنِ نمایشی بوده است.
مخاطبان وقتی به کنسرتی می روند، انتظار شنیدن صدای واقعی خواننده را دارند. آنها پول زیادی برای خرید بلیت کنسرت پرداخت می کنند؛ مبلغی که اکنون برای کنسرت های پاپ بین 40 هزار تومان تا 160 هزار تومان است. این مبالغ برای هر بلیت است و وقتی خانواده ای چهار نفری بخواهند به اتفاق به کنسرتی بروند این رقم به حدود نیم میلیون تومان می رسد.
حال با این شرایط آیا پخش پلی بکِ آهنگ ها برای چنین مخاطبانی، مصداقی برای دزدی و کلاه برداری نیست. حمید هیراد و تهیه کننده اش هرگز به این نکته فکر نکردند که مردمان سرزمین شان در تنگنای اقتصادی و با هزاران مشکل توانسته اند بلیت کنسرتِ آقای هیراد را تهیه کنند و خودشان را به سالن برسانند. وجدان آقای خواننده و تهیه کننده اش برای لحظه ای درد نگرفت که حقِ این مردم پلی بک نیست.
اَدل (خواننده زن آمریکایی) در یکی از معروف ترین کنسرت هایش، پای برهنه بر روی صحنه حاضر شده بود. پدیده اَدل به همگان ثابت کرد که دیگر روزگارِ زرق و برق ها و حاشیه ها به سر آمده است. دیگر تزویر و ریا جواب نمی دهد. باید با مخاطب صادق بود. باید پای برهنه به روی صحنه آمد و همه چیز جز هنر را کنار گذاشت.
به راستی دنیا و مقامش چه ارزشی دارد که به خاطرش آدمی حاضر به تن دادن به هر چیزی می شود. هنر جایگاه والای انسانیت است و دروغ و فریب در آن راهی ندارد. اگر هنرمندی به هر دلیلی بخواهد مردم را فریب دهد، خیلی زود پرده از کردارش برخواهد افتاد و رسوا می شود.
امروز حمید هیراد نمونه ای از جوانی است که با هدایتِ تهیه کننده اش به اینجا و به این روز افتاده است. شاید او توانست مخمصه سرقت ادبی را به هر شکلی بود از سر بگذراند اما در مقابل دروغی به بزرگیِ پلی بک، چه خواهد کرد
منبع: روزنامه هنرمند