ما دیوانه نیستیم؛ عاشقیم
معینالدین عشاقی را باید یکی از پرکارترین بازیگران و کارگردانان تئاتر اصفهان دانست. البته نهفقط تئاتر که او در سینما و تلویزیون هم رزومه خوبی دارد. عشاقی متولد 1362 است و به گفته خودش تئاتر را از مدرسه شروع کرده و بعد در دانشگاه سوره اصفهان ادامه داده است. همان دانشگاهی که در دهههای 70 و 80 اهالی تئاتر امروز اصفهان را پرورش داد.
مسعود زرفشانی - اصفهان امروز: معینالدین عشاقی را باید یکی از پرکارترین بازیگران و کارگردانان تئاتر اصفهان دانست. البته نهفقط تئاتر که او در سینما و تلویزیون هم رزومه خوبی دارد. عشاقی متولد 1362 است و به گفته خودش تئاتر را از مدرسه شروع کرده و بعد در دانشگاه سوره اصفهان ادامه داده است. همان دانشگاهی که در دهههای 70 و 80 اهالی تئاتر امروز اصفهان را پرورش داد. در ادامه گفتگوی «اصفهان امروز» را با این بازیگر و کارگردان خوشنام اصفهان میخوانیم:
آنطور که ما میدانیم شما یکی از دانشجویان دوره طلایی دانشگاه سوره اصفهان هستید؛ اما داستان ورود شما به تئاتر و نمایش چه بوده؟
از دوران دانشآموزی و بهطور ویژه از دبیرستان به خاطر مشاهده تئاتر و سینما رفتن عاشق سینما و تئاتر شدم. مثل خیلی از دوستان، من هم با تئاتر مدرسه و فضای فرهنگی داخل مدرسه شروع کردم. ابتدا بهعنوان بازیگر، ولی بعدها همبازی و هم کارگردانی کردم. این علاقه آنقدر جدی شد که بااینکه در دبیرستان رشته ریاضی میخواندم، در دوره پیشدانشگاهی به هنر تغییر رشته دادم، در کنکور شرکت کردم و تصمیم گرفتم که این رشته تحصیلی را ادامه بدهم. سال 1380 وارد دانشگاه سوره اصفهان شدم. در رشته کارگردانی تئاتر قبول شدم. در آن چهار سال که دوران خوبی برای من بود، آشنایی با اساتیدی که در تئاتر ایران شناختهشده بودند و در اصفهان تدریس میکردند، باعث شد من در قالب کارهای کلاسی و پایاننامههای دانشجویی، خیلی زیاد بازی کنم. من در این چهار سال کاری جز تمرین و بازیگری نمیکردم. جزو پرکارترینها بودم و همه زمانم را در پلاتوهای تمرین دانشگاه میگذراندم. در این سالها علاوه بر کارهای دانشجویی اجراهای عمومی هم داشتم؛ نمایشهایی مثل «واقعه در واقعه» کار آقای محمدرضا رفیعی، فالگیر آقای محمدرضا مقضی تا نمایش هفتخان آقای اسدا... اسدی، تقصیر، سبقت، فیزیکدانها، قیمت آهن چنده و کارهای دیگری که بیشتر از 30 اثر میشود کارکنم، از آن سالها بهعنوان بازیگر کار خود در شهر اصفهان و تهران ادامه دادم. سال 1385 بود که نخستین کارم را بهعنوان بازیگر در شهر اصفهان اجرا کردم. نمایشی به نام الفبای ضربهها که پایاننامه لیسانس من بود و همبازی و هم کارگردانی میکردم. بعد هم تجربیات متفاوت با دوستان مختلف در شهر اصفهان داشتم تا سال 1386 که تصمیم گرفتم برای ادامه فعالیت خود به تهران بروم.
در تهران چه اتفاقاتی برایتان افتاد؟
نخستین اتفاقی که برای من افتاد این بود که در چند تئاتر از اساتید خود بازی کردم. نمایش طوبی از آقای دکتر مسعود دلخواه که در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفت و مهمتر از آن نمایشی بود که در کارنامه من نقش مهمی داشت به اسم مرغ دریایی آنتوان چخوف که نقش تربلف را بازی کردم و کارگردان این کار جناب آقای محمدرضا خاکی بودند و در کنار بزرگان تئاتر مثل آقای حسین محب اهری و سایر بازیگران مطرح تئاتر تهران، نقش اصلی بازی کردم. در سالهایی که در تئاتر بودم غیر از تئاتر یک سری کارهای دیگر هم انجام دادم؛ ازجمله اینکه در رادیو تهران به مدت سه سال و اندی در برنامه صدای شهر گویندگی کردم. چند بار هم در رادیو پیام گویندگی کردم و این بخت را داشتم که در فضای کار تصویر هم با آدمهای بزرگی کارکنم. برای مثال من یکی از بازیگران فیلم خانه پدری آقای کیانوش عیاری هستم که متأسفانه اکران فیلمی به این مهمی را حدود هشت سال است که توقیف کردهاند. یک فیلم تجربی همبازی کردم که کار کارگردان خوب کشور آقای محمدعلی سجادی است به اسم سیاوشان. چندتایی هم سریال بهعنوان نقش مکمل بازی کردم. ازجمله سریال سقوط آزاد علیرضا امینی، کار آخرم هم سریال زاویه هفتم به کارگردانی محمود معظمی بود که از شبکه سه پخش شد. بعدازآن در سال 91 با رتبه 11 در گرایش کارگردانی مقطع کارشناسی ارشد تئاتر در دانشگاه تربیت مدرس تهران قبول شدم. بعد از اتمام تحصیل بنا به دلایل شخصی به اصفهان بازگشتم و از روز نخست ورود به اصفهان خیلی کوبنده و پرتلاش دوبارهکار بازیگری و کارگردانی تئاتر را شروع کردم.
بهعنوان یک اصفهانی که تجربه کار در تئاتر تهران را دارد، چه تفاوتهایی بین این دو شهر میبینید؟ چه میشود که تا این سطح باید هم ازنظر کیفی و هم کمی اختلاف باشد؟
یکی از معضلات حیطه فرهنگی که شاید معضل حیطههای دیگر هم باشد، درواقع تمرکزی است که در پایتخت جمع شده. زمانی که در تهران کار میکردم بسیار از اینکه چرا نباید در شهر خودم کارکنم متأثر بودم. وقتی به شهر بزرگی مثل تهران میروید امنیت روانی ندارید. خیلی شلوغ و گران است. مسائل و معضلات جدیتری پیش روی شما قرار میگیرد و این مسئله باعث شده تا گروههای حرفهای، آدمهای حرفهای، فضای آموزش و آکادمیک حرفهای و همهچیزی که لازمه پیشرفت در این کار است آنجا فراهم است. مهمترین تفاوت اصفهان و تهران این است که حجم تولیدات تئاتری و سینمایی در آنجا آنقدر زیاد است که قابل قیاس با اینجا نیست. ما در اصفهان چیزی به اسم سینما به معنای تولید فیلم نداریم. هر چه که هست اتفاقی بوده و از تهران برای تولید فیلم میآیند و اصفهان تنها بهعنوان لوکیشن انتخاب میشود. بچههای اصفهان میخواهند فیلم بسازند به علت محدودیت نمیتوانند فیلم بسازند و بیشتر تولیدات فیلم کوتاه یا نیمه بلند است. آنهم شاید بهزور سالی یکی دوتا؛ اما تهران پویا و اکتیو است. آدمها حرفهایتر هستند. میدانید احتمال اینکه کار شما توسط حرفهایهای سینما و تئاتر مشاهده شود، وجود دارد و امکان پیشرفت هست؛ اما تئاتر خوشبختانه به نسبت سینما خیلی جلوتر است. من تئاترهایی در اصفهان دیدم که در تهران ندیدم. این تئاترها بسیار ارزشمندتر و حرفهایتر بودند. اصلا تئاتر تهران معنایش این نیست که چون تهران است هر چیزی که آنجا اجرا میشود حرفهایتر است. فقط اینکه فضای حرفهایتر و تنوع سالن وجود دارد. یکی از تفاوتهای عمده این است که ما در اصفهان سالن تئاتر نداریم. تالار فرشچیان را با دو سالن و امکانات محدود، ازنظر صوتی و غیره آنهم در اختیار شخص است و رسیدگی نمیکند و فقط ازنظر لوکیشن و دسترسی مردم نقطه خوبی است. یک تالار هنر داریم که ازنظر امکانات کیفی و صوتی بصری و نوری حرفهایترین سالن است. ولی در کورترین نقطه شهر واقعشده است و آوردن تماشاچی به آنجا اصلا داستان خود را دارد. شما در تهران در هر خیابانی که این روزها تردد کنید تقریبا و حداقل یک سالن خصوصی یک تماشاخانه خصوصی وجود دارد. درحالیکه نخستین تئاترهایی که در ایران وارد شد سال 1888 میلادی توسط ارمنیان جلفای اصفهان بود. اصفهان جزو نخستین جاهایی است که تعزیه بهعنوان نمایش تخصصی ایرانی در آنجا اجرا میشود و نخستین شهری است که تئاتر به معنای اصلی و اروپایی و مدرن آن توسط ارمنیان جلفا در آن وارد شد؛ یعنی پیشینه تئاتر در شهر اصفهان چه ازنظر ورود تئاتر و چه ازنظر هنرمندان بزرگ اصفهانی، چه نویسنده و چه کارگردان و بازیگر بسیار بسیار قوی است. پس ازنظر توان اجرایی و علمی و استعداد شهر ما چیزی کم ندارد.
چه ویژگیها و تفاوتهایی برای شخص شما در تجربه بازیگری و کارگردانی وجود داشته است؟
از اساس خلق کردن کار سختی است. تفاوت سینما و تئاتر با سایر هنرها این است که جمعی و گروه هستند. در این جنبه باهنری مثل موسیقی یکسان هستند ولی در هنر موسیقی ابزار و اداتی مثل ساز وجود دارد. ولی ساز و ابزار کارگردان و بازیگر چیست؟ بهطور مسلم دانش و جسم و روح اوست. این قضیه حساسیت موضوع را بیشتر میکند. من اسمش را حساسیت میگذارم و نه سختی. همه هنرها سخت هستند. ولی حساسیت موضوع در بازیگری نسبت به سایر هنرها و حتی نسبت به کارگردانی بالاتر میرود. به لحاظ اینکه شما یک فعلوانفعالات درونی روی خودتان انجام میدهید خیلی با خودتان مواجه میشوید. خیلی مهم است که بازیگر خودش را بشناسد و یک کارهای خاصی روی خودش انجام دهد؛ و بر اساس مشاهدات و کشف و شهودهای خودش دست به خلق بزند. کارگردانی مقولهای جداست. شما وقتی بازیگری میکنید فقط به نقش خود فکر میکنید و در بهترین حالت اگر کار گروهی باشد و همه در آن دخل و تصرف داشته باشند میتوانید به کارگردان کمک کنید. آنهم اگر استثنایی پیش بیاید و همه صمیمی باشند. ولی در حالت عادی شما قرارداد میبندید دو ماه سه ماه تمرین میکنید با گروه مچ میشوید فقط کافی است نظم، اخلاق و رفتار حرفهای را رعایت کنید. بازی کرده دست مزد میگیرید و تمام. ولی کارگردان کارش خیلی سخت است چون یک نفر نیست. رهبر گروه است؛ و باید بجای خیلیها فکر کند برای مسائل و مشکلات روبرو همیشه راهحل داشته باشد. بتواند مسائل را مدیریت کند. متأسفانه چیزی که وجود دارد این است که ما در سرزمینی زندگی میکنیم که کسی که کارگردانی میکند باید پی خیلی چیزها را به تن بمالد. به لحاظ علمی و آکادمیک کارگردان فقط باید کار هنری انجام دهد. قرار است عوامل را انتخاب کند آنها را هماهنگ کند و دست به خلق یک اثر هنری بزند. ولی در سرزمین ما و شهری مثل اصفهان به خاطر دلایل مختلفی که هست یک کارگردان باید به دهها چیز مختلف فکر کند؛ مثلا اینکه سانسور کند یا نه؟ سانسور میشود یا نه؟ کار تأیید میشود یا نه؟ فروش میرود یا نه؟ اقتصاد کار را چگونه تأمین کند؟ از چه تاکتیکی برای جذب تماشاگر بیشتر استفاده کند؟ به خاطر اینکه ما در تئاتر شهر اصفهان پستهایی مثل روابط عمومی تئاتر نداریم. تبلیغات تئاتر به معنای حرفهای نداریم و هرچه وجود دارد ایده پردازی کارگردانها است یا در بهترین حالت تئاتر توسط ارگانهایی مثل شهرداری موردحمایت قرار گیرد که آنها هم در اولیهترین شکل ممکن برای تئاتر تبلیغ میکنند. واقعا یک سؤال جدی دیگری که در مسئله کارگردانی وجود دارد که مدیران فرهنگی باید جوابگو باشند. این است که واقعا اگر بگوییم اصفهان 5 میلیون نفر جمعیت دارد از این مقدار چند نفر میدانند سالنهای تئاتر اصفهان کجاست؟ من فکر میکنم در بهترین حالت 5 هزار نفر میدانند که این یک هزارم جمعیت است. برای همین یک کارگردان که باید هموغم خود را روی کیفیت کار صرف کند و مدام هر شب با این دغدغه روی صحنه برود که آیا امشب جمعیت از تئاتر من دیدن میکند؟ چقدر فروش خواهم کرد؟ میتوانم هزینههایی که برای کارم میکنم دربیاورم؟ ما از اساس تهیهکننده تئاتر هم نداریم. کارگردانهای تئاتر اصفهان خودشان باید نقش تهیهکننده را هم ایفا کنند. در این شهر همیشه همه بچههایی که تئاتر کار میکنند حتی آنهایی که در تالار هنر کار میکنند و شهرداری از آنها حمایت میکند هم از جیب خرج میکنند. پس ازنظر شرایطی که در آن فعالیت وزندگی تئاتری میکنیم خیلی مسائل زیادی جلوی پای کارگردان هست و این کار را سخت میکند.
با همه مشکلاتی که گفتید، آیا از ورود به این حوزه پشیمان نیستید؟ نمیخواهید سراغ کار دیگری بروید؟
ببینید آدمهایی که وارد تئاتر میشوند چند دستهاند. یک سری بر اساس ذوق شخصی و تشخیص خودشان میآیند. یک یا دو ترم کلاس آموزشی میروند و چند تجربه بازیگری هم انجام میدهند ولی باکمی سختی کنار میکشند. من اسم این آدمها را بریم ببینیم چه خبر است، میگذارم. میآیند میبینند آن خبری که میخواستند نیست. مشهور و پولدار هم نشدند. دسته دیگر مانند نسل من که انتخاب کردیم این کار شغلمان، علاقه و اولویت اصلی زندگیمان باشد و اگر فعالیت دیگری هم داریم در کنار این است. من تابهحال هیچ تئاتری کار نکردم که ضرر کنم. چون من و گروه کاریام شناختهشده هستیم. ما را بهعنوان بازیگر و کارگردان میشناسند. ولی نکتهای که وجود این است که بابت این قضیه ما خیلی زحمت کشیدیم. بنده از سال 78 تئاتر کار میکنم و شاهد کارهای ضرر ده هم بودم و در سالهای دانشجویی در کارهای ضرر ده همبازی کردم. نسل ما نسلی بودیم که سختی و بیپولی این کار را کشیدیم، حالا هم نمیگویم شرایط ایدهآل است، سختیهای بسیاری برای ما به وجود میآید ولی این شغل ماست. آنهایی در کار میمانند که مثل من و همنسلهای من که وقتشان، تحصیلاتشان، عشقشان و جوانیشان را روی کار میگذارند. میتوانستیم سراغ مشاغل دیگر رفته و پول بیشتری دربیاوریم، آدمهای بیاستعدادی نبودیم. میتوانستیم شهر و یا سرزمینمان را ترک کنیم؛ اما تا این لحظه ماندیم و داریم کار میکنیم. منتی هم نداریم. علت اصلیاش این است که این کار را یاد گرفتیم و داریم هم یاد میگیریم. این کار تمامشدنی نیست. ذوق ما است، عشق ما است، فقط جنبه یک هوس دیده شدن نیست. خیلی از برنامههای زندگیمان را به خاطر این کار عقب انداختیم. یا سمتش نرفتیم. مثل تشکیل خانواده یا اوضاع اقتصادی که میتوانست خیلی بهتر باشد. مثلاینکه من میتوانستم خودروی لوکستری داشته باشم. شاید عدهای بگویند شما دیوانهاید، سراغ کار بهتری میرفتید، ولی این اسمش دیوانگی نیست اسمش عشق است.
درباره تجربه معلمی تئاتر برایمان بگویید.
نخستین تجربیات معلمی و تدریس من به دوران دانشآموزی خودم بازمیگردد. با بچههای مدرسه تئاتر کار میکردم و ضمن کارگردانی کردن هر آنچه را که حد یکی دو کاری که در مدرسه کارکرده بودم بلد بودم شروع کردم به آنها یاد بدهم. بعدازآن سال اول دانشگاه مربی تئاتر مدرسهای شدم و با بچهها کارکردم و از همانجا جرقههای اینکه من توان معلمی دارم شعلهور شد. ولی تدریس جدی من سال 87 در تهران در آموزشگاه سینمایی ایران بود که شروع به تدریس بازیگری کردم. بعد یکترم کارگردانی در کانون تئاتر صنعتی شریف درس دادم؛ و بعد دیگر از سال 93-94 که اصفهان آمدم در آموزشگاههای مختلف بهصورت منظم و متداوم مستمر تا الآن پیگیری کردم. هم بازیگری تئاتر و جلوی دوربین هم کارگردانی درس دادهام هم فن بیان درس میدهم هم بهطور اختصاصی به علت علاقه همیشگی و شخصیم هم کارگاه بازیگری برگزار کردم و ادامه میدهم. الآن مالک هیچ آموزشگاهی نیستم البته با یکی از دوستان در تدارک آن هستیم که یک آموزشگاه سینمایی با لطف خدا و یاری دوستان و ارشاد تأسیس کنیم. من بهصورت مدرس حقالتدریسی در سه آموزشگاه تدریس میکنم. در رابطه با وضعیت بچههای دوره جدید هم به لحاظ استعداد من همیشه اولین چیزی که در جلسه اول همه کلاسهایم به بچه میگویم این است که چیزی به اسم استعداد به معنای اینکه یک نفر بازیگر به دنیا میآید یک نفر بازیگر به دنیا نمیآید وجود ندارد؛ مثلا اینکه من خوشتیپتر هستم، صدای زیبایی دارم یا کار خاصی بلد هستم و هر چیزی که نشانه ظهور و بروز استعداد هنری باشد وجود ندارد. آن چیزها یا هستند یا نیستند ولی اگر باشند شاید جایی بتوانند کمک کنند. اگر نباشند هم نشانه عدم وجود استعداد نیست. تعریفی که من از استعداد قبول دارم عبارت است از اینکه؛ شما چقدر پشتکار انرژی و اراده برای یادگیری و کار کردن دارید. من کسی را مستعد میدانم و نمره بالاتری میدهم که تلاش بیشتری کند و مهم نیست که در آخر چقدر عالی بوده! من هنرجویی داشتم که بازیگر بود رزومه بازیگری خوبی داشته دانشجوی من بوده و هر تمرین که میدادم باقدرت انجام میداده من به او یک نمرهای دادم دانشجویی هم داشتم که هیچ کاری نکرده بوده و دفعه اولش بوده و صفر صفر صفر بوده و پدر ما را برای یادگیری ساده درآورده ولی یاد گرفته و من همان نمره و بلکه بیشتر به او دادم. با این تعریف عده کمی هستند که این استعداد را داشته باشند نسل کنونی نسل عجولی است؛ و حق هم دارد در اینستاگرام میبیند که هنرمندان چگونه تشویق میشوند و جایزه میگیرند و خود را جای آنها میگذارد؛ و میخواهد سریع به آن نتیجه برسد. این نسل چون عجول هستند روی تمرین و صبوریشان تأثیر میگذارد و نقص مهم آنها است. ولی من خیلی به آنها اعتقاددارم. اعتقادم را اثبات کردم. در این نمایش یکی از بازیگرانم دانشجویم بوده ولی در کار بالکن در سال 95 دوازده بازیگر روی صحنه داشتم که غیر از سه نفر بقیه هنرجوهای من بودند. کسانی که بار نخست بود که پا روی صحنه اصلی تالار هنر میگذاشتند و نقش داشتند و فرم سیاه لشکر نبودند. نقشهای همه اصلی و با دیالوگ بود و هنوز هم که مرا میبینند میگویند آن تجربه برای ما ماندگار است. این نشان از آن دارد که نگاه من این است که باید نسل جدید معرفی و حمایت شود حتی اگر هنوز خوب نیستند باید برای آنها زمینه تجربه را فراهم کرد. ما روزهای نخستی که بازی کردیم خیلی عالی نبودیم و بهمرورزمان تجربه پیدا کردیم و هنوز هم این کار را میکنیم و باید عالیتر هم شویم. این است که من نسل جدید را دوست داشته و برای آنها احترام قائلم امیدوارم که تعداد کسانی که زحمت بیشتر میکشند و عجولانه رفتار نمیکنند بیشتر شود. در غیر این صورت بچههای خوب و آگاهی هستند و امکاناتشان برای دیدن و خواندن خیلی زیاد تراست. زمانی که من تئاتر را شروع کردم یک کتابخانه بود که نمایشنامه میگرفتیم و میخواندیم. اینترنت و موبایل و... وجود نداشت. الآن شما هر چیز که بخواهید سریع سرچ میکنید. این کمی باعث تنبلی شده بجای اینکه افزایش این امکانات باعث بیشتر تلاش کردن شود. این نقطهضعف آنهاست.
شما مخاطب اصفهانی تئاتر را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا نسبت به چند سال قبل پیشرفتی داشته است؟
مخاطب تئاتر اصفهانی الآن، میخواهد که از معضلات و تنشها و چیزهای روزمره خارج شود و بهترین تئاتر برای او کمدی است. البته سایر سبکها هم مخاطب دارند. تجربه در اصفهان ثابت کرده تئاتر خوب مخاطب دارد و پرفروش هم خواهد بود. در هر سبکی. پس نخستین چیزی که مخاطب ما میخواهد تئاتر خوب است. تئاتر خوب چیزی است که میتواند در بیشترین حد خود، چه به لحاظ زیباییشناسی و فرم ظاهری چه به لحاظ محتوای متن و ایدهای که انتقال میدهد بتواند بیشترین تأثیر را روی مخاطبش بگذارد. تماشاگر وقتی بیرون میآید، تماشاگری که از طریق اینستاگرام و...بهترین و مهیجترین چیزها را رصد میکند، نگوید چی بود این تئاتر! من در کارگردانی خیلی میخواهم تماشاگر جدید وارد تئاترم کنم و تماشاگر سازی کنم. ما الآن باید تماشاگر سازی کنیم. وظیفه کارگردان تئاتر این نیست که ببیند مردم چه دوست دارند و آن را برایشان بسازد یعنی کارگردان بر اساس درک از زنگی و ایدئولوژیهای خود و شناختی که از زندگی به دست آورده فهمی که از پدیدههای مختلف دارد دست به انتخاب میزند یکسری با او هم مسیر میشوند و یکسری نمیشوند، این طبیعی است بزرگترین فیلمهای جهان یک عده دوست نداشتند و یک عده نداشتند. این است که ما قرار نظر همه را جلب کنیم و از مدیوم تئاتر یک رسانه بسازیم که بازگوکننده نیازهای مردم فقط باشد. ولی نگاه، سلیقه و ایدئولوژی من این است که دوست دارم تئاتری را بسازم که مردم خودشان را در آن ببیند و درکی از خودشان وضعیتشان و ارتباطاتشان با دیگران و جامعهشان حداقل پیدا کنند. حالا فرم ردالیست بودن، کلاسیک بودن یا نبودنش به تجربه ورزی که دوست دارم انجام دهم بازمیگردد. الآن در کارگردانی بیشتر در حوزه رئالیسم کار میکنم. در بازیگری چون خودم یک نفرم و تجربه بیشتری دارم از فرمهای مختلف سریع استقبال میکنم. ولی در تئاتر بیشتر دغدغه من روی کار رئالیستی است و میخواهم این را رونق بدهم و برای خودم تأثیرگذارتر میدانم ولی شاید یک روز فرمهای جدیدتر را تجربه کنم.
آیا تا پایان امسال باز هم از معینالدین عشاقی نمایشی روی صحنه میبینیم؟
بله. البته هنوز انتخاب نکردهام؛ اما به یاری خدا حتما میخواهم در سال 97 یک کار جدید را شروع کنم. دنبال نمایشنامه خوب میگردم. ترجیحم این است که روی نمایش کمدی کار کنم. به خاطر اینکه حدود یک سال و خردهای هست که چه در بازیگری و چه در کارگردانی کمی سمت کارهای جدی رفتهام. در حیطه بازیگری هم پیشنهادهایی دارم که در دست بررسی هستند. یک فیلم هست که به یاری خدا اگر شروع شود مشغولش خواهم شد.