صعود از زیر صفر به بام جهان
امین دهقان بلندترین قلل همه قارهها را فتح کرده است. بهاصطلاح بامهای قارههای مختلف دنیا را زیر پا گذاشته اما هنوز یک بام مانده و آن اورست است که بیشتر به دلیل مشکلات مالی هنوز نتوانسته به آن صعود کند.
مسعود زرفشانی - اصفهان امروز: امین دهقان بلندترین قلل همه قارهها را فتح کرده است. بهاصطلاح بامهای قارههای مختلف دنیا را زیر پا گذاشته اما هنوز یک بام مانده و آن اورست است که بیشتر به دلیل مشکلات مالی هنوز نتوانسته به آن صعود کند.
دهقان یکی از موفقترین و البته پرکارترین کوهنوردان اصفهانی است. کسی که رکورددار قلههای هفتگانه جهان است و در صعود اخیرش هم قله ابنسینا (لنین) با 7134 متر ارتفاع در کشور قرقیزستان را فتح کرده است. او که این روزها چهلسالگی را پشت سر گذاشته و بهاصطلاح در اوج پختگی خود به سر میبرد، کاملا آماده است تا مرتفعترین قلههای جهان را فتح کند و حتی نخستین اصفهانی باشد که اورست را زیر پا میگذارد. اما مشکلاتی پیش پای او و دیگر کوهنوردان است که در ادامه امین دهقان در گفتگو با اصفهان امروز به برخی از آنها اشاره میکند:
-چرا کوه و کوهنوردی؟ با توجه به اینکه شما در دانشگاه عمران خواندهاید.
شروع کوهنوردی من از سال 1371 در نوجوانی بود. پدرم معلم بود و خانه ما نزدیک کوه دنبه بود و وقتی بارندگی میشد ما به دامن کوه میرفتیم و سرازیر شدن آب از کوه و چشمهها را میدیدیم و این در ذهن من مانده است. حتی قبل از این در دوران دبستان هم پدرم ما را به کوه میبرد. کوهنوردی را از حدود 13سالگی آغاز کردم و حدود 27 سال است کوهنوردی میکنم. ولی بهصورت حرفهای و رسمی از سال 1388 کوهنوردی را با جدیت دنبال کردم. من مدرک کارشناسی ارشد مهندسی عمران دارم، ولی در کنار آن همیشه کوهنوردی را انجام دادهام و رکورددار صعود به قلل هفتگانه جهان در ایران به شمار میروم. سه قاره را با موفقیت صعود کردهام و فیلم از روی قله دارم. چهار قاره مانده تا قلل هفتگانه جهان را برای نخستین بار توسط یک ایرانی فتح کنم. هیچ ایرانی تابهحال به قلل هفتگانه صعود نکرده است.
-درباره صعود اخیرتان به قله ابنسینا یا همان لنین برایمان بگویید.
این قله 7 هزار و 134 متر ارتفاع دارد و در مرز قرقیزستان و تاجیکستان است. این قله که تاجیکستان از سال 2006 آن را به نام ابنسینا معرفی کرده، شکافهای زیادی دارد و زمان خیلی محدودی در سال، شاید حدود یک ماه زمان طلایی صعود کوهنوردان است. حدود دوازده تیم از ایران اعزام شدیم. من مربی رسمی فدراسیون هستم، به همین دلیل چند نفر از دوستان گفتند بیایید چندنفره به این قلعه صعود کنیم و شما مربی و سرپرست تیم شوید، بنده هم قبول کردم. شکر خدا با موفقیت و سلامتی قله را فتح کردیم. تخمین ما از کل فرآیند رفتوبرگشت حدود 27 روز بود که این کار را زودتر به انجام رساندیم و 20 روزه صعود کردیم و برگشتیم. کل زمانی که در کوه بودیم 12 الی 13 روز بود، بقیه زمان صرف جابهجایی شد. از تهران به قرقیزستان پرواز کردیم، در قرقیزستان با پرواز داخلی به شهر اوش رفتیم و از این شهر به روستای مربوطه نقل مکان کردیم تا به کوه رسیدیم. همه این فرآیند سه یا چهار روز طول کشید. در راه برگشت هم باید همین مسیر را طی میکردیم. نخستین گروه ایرانی بودیم که در سال 2018 به این قله صعود کردیم. بعدازاین که به اصطلاح این مسیر را باز کردیم، حدود 400 نفر از سراسر جهان ازجمله 36 نفر ایرانی دیگر برای صعود آمده بودند. خیلیها یک هفته بعد از ما میآمدند و چون مسیر بازشده بود راحتتر صعود میکردند. البته این قله در هر شرایطی سختی خود را دارد. هم بحث ارتفاع زدگی که برای بعضی کوهنوردان پیش میآمد و هم بحث خطر سقوط و بهمن. امسال دو نفر از کوهنوردان باتجربه خارجی در این کوه به دلیل بهمن جان باختند. کوهنوردی برونمرزی خالی از خطر نیست، ولی اینها را به جان خریدیم و آموزشهایش را دیدیم و بیگدار به آب نزدیم. گرچه برخی افراد در تیم ما، نخستین بار بود که کوهنوردی برونمرزی را تجربه میکردند و کمی سختی کشیدند؛ ولی برای من چون پیش از این تجربه صعود داشتم مشکلی پیش نیامد، در واقع تجربه صعودهایی از قبیل بام آفریقا، بام اروپا، بام آمریکای جنوبی و قله آیلنپیک در نپال به من کمک کرد. روی قله که رسیدم خیلی افسوس خوردم، چون به دنبال جایی میگشتم که بلندتر باشد ولی نبود. آنجا افسوس خوردم که چرا اسپانسر نیست که بتوانم قله 8000 متری بروم و برای نخستین بار بتوانم اصفهان را صاحب قله 8000 کنم. متأسفانه از من حمایت نمیشود درحالیکه به خیلی از سازمانها و شرکتها مراجعه کردم، ازجمله شهرداری، باشگاه ذوبآهن، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری، ولی دریغ از ذرهای حمایت. در بهمن 96 به قله آپونگاهوا (بام آمریکای جنوبی و بلندترین قله غیر آسیایی جهان و بلندترین قله آتشفشانی) صعود کردم که هزینه رفتوبرگشتم 33 میلیون تومان شد و مجبور شدم خودرویم را بفروشم. میخواستم با باقیمانده پول فروش ماشین به اورست هم صعود کنم که متأسفانه نشد.
-میگویید مسیر را در این کوه ما باز کردیم. یعنی قبل از شما این مسیر باز نشده بود؟
ببینید هر کوه چند مسیر دارد. مثل دماوند که چهار مسیر اصلی و چهار مسیر فرعی دارد که به قله ختم میشوند، البته قله لنین اینگونه نیست که چهار مسیر داشته باشد. این قله دو مسیر بیشتر ندارد. یکی حرفهای و تکنیکی است که سالهای گذشته بستهشده و کسی خطر نمیکند از این مسیر برود. یک مسیر نرمال هم دارد که همه از همین مسیر صعود میکنند. چند روز کولاک و برف بود تا جایی که کوهنوردان قبل از ما تا کمر در برف رفته و بازمیگشتند. آنها به ترکیب یخ و سنگ برخورده بودند که باد با کنار زدن برف از روی سطح کوه به وجود آورده بود. خیلیها این ریسک را نمیکردند و ترجیح میدادند، یک تیم صعود کند و مسیر را باز کند و سپس از این مسیر بیایند. بعد از صعود ما چند روز هوا خوب بود پشت سر ما خیلی از کوهنوردان از این هوا استفاده و صعود کردند ولی چند روز بعد دوباره هوا بد شد. بهطورکل اصلا حسابی روی قلههای بالای 6 هزار متر نیست. ممکن است شرایط جوی در این لحظه با یک دقیقه بعد فرق کند. لحظهای آفتاب است که به دلیل نبود آلایندهها نور خورشید مستقیم به بدن کوهنورد میتابد و میسوزاند و لحظهای بعد میبینی سریع ابری آمد و دما را عوض کرد.
-درباره مشکلاتتان بگویید. به نظر میرسد مهمترین مشکل شما حمایت مالی باشد. اما از طرفی باید پرسید این صعودها چه نفعی برای حامی و همچنین کشور و شهر کوهنورد دارد؟
کلا ورزش در کشور ما مغفول و مظلوم است. اگر یک ورزشکار ایرانی بتواند یک مدال جهانی یا آسیایی بگیرد باید دست او را بوسید. واقعا باید بدانید او در اوج بیمهری و مشکلات اقتصادی رشد کردهایم که این خیلی جای قدردانی دارد. متأسفانه در تاریخ کوهنوردی استان اصفهان هنوز هیچ کس به قله 8 هزار تایی صعود نکرده است. در حالی که خیلی از استانها ازجمله همدان، تبریز و تهران مهد کوهنوردی بودهاند. درست است که تهران امکانات داشته و پایتخت بوده ولی از آنطرف میبینیم یزد یا گیلان کوهنوردانشان را حمایت میکنند. در حالی که خیلی از شهرهای کوچک هم چندین صعود 8 هزار متری دارند. چرا مسئولان آنها در این فکر بودند؟ چرا در قزوین، شیشه و بلور قزوین علیپور را کاملا حمایت میکند و میشود سریعترین مرد عمودی جهان و ده مدال طلا میگیرد؟ ولی در اصفهان که بیشترین مالیات را میدهیم حمایت نمیشویم. میگویم حمایت از ورزشکار ارزشافزوده شما حساب میشود، میگویند سخت است و رفتوآمد دارد و شاید دارایی قبول نکند و روزه شکدار نمیگیریم؛ مشکل اینجاست. جاهای دیگر ریسکپذیرند، ارزش ورزش را میدانند. در اصفهان مسئولان ارزش را نمیدانند و ریسک نمیکنند. میخواهند مالیات را بدهند و از آنطرف ریسک نکرده و به قول خودشان دنبال دردسر نروند وگرنه این ورزش افتخار است. مثلا بگویند فلان استان امسال دو اورستنورد به بام دنیا فرستاد. اصلا این برای جامعه ورزش افتخار است. علاوه بر آن برای کوهنورد هم رزومه است. آقای مهرداد شهلایی که ام اس داشتند. ایشان با شعار نه به اماس و اینکه اماس هرگز من را متوقف نخواهد کرد، اورست را فتح کرد. میدانید با این کار چقدر از خودکشیها را کم کرد؟ چه تبعات فرهنگی داشت؟ چقدر از افسردگیها را کم کرد؟ همه دیدند ایشان اماس داشته، شش ماه روی تخت بیمارستان افتاده بوده و بدنش رعشه داشته و ازآنجا به بام دنیا رسیده است. اصلا این جریان از نظر اجتماعی و فرهنگی سود و منفعت بسیاری برای جامعه دارد. من که پرچم اسپانسر را میبرم، چه در گزارشهای اینچنینی، چه در اینستاگرام و یا صداوسیما یا گزارش خوانیها و تمرینهایم و یا در قله که با پرچم اسپانسر عکس میگیرم و در گزارشها و برنامههای رسانهای خود بیان میکنم، این بهترین تبلیغ است. مردم میبیند و میشنوند که فلان شرکت حامی شده است و این در ذهنها میماند. مثل چیزی که امروز در فوتبال اجرا میشود. خیلی از مؤسسات بانکی برای فلان تیم فوتبال اسپانسر میشوند؛ خب برای کوهنوردی هم اسپانسر شوید. ولی متأسفانه این هنوز جا نیفتاده است.
-فکر میکنید امیدی هست که در چند سال آینده این نگرش نسبت به کوهنوردی و بهطورکلی ورزش تغییر کند؟
بله امید هست. اصحاب رسانه با فرهنگسازی میتوانند خیلی کمک کنند. همین بحث آقای شهلایی را من عرض کردم. ایشان اماس داشت و رفت اورست. کار او پیامدهای روانشناسی زیادی داشت. در تمام شاخهها میتوانیم از صعود موفق ایشان را بحث کنیم. برای مثال اگر بتوانم به اورست صعود کنم و سپس بحث کنیم ببینیم من که بودم و چگونه به این موفقیت دست پیدا کردهام، میتواند تبعات بسیار مثبتی داشته باشد. من که روزی کرایه تاکسی برای رفتن به مدرسه نداشتم چقدر تلاش کردم مهندس عمران شوم، شرکت زدم و از زیر صفر شروع کردم و خودم را بالا کشیدهام. اگر بگویم که به بام چه قارههایی صعود کردم و چه سختیهای پیش پای من بوده؛ شاید خیلیها برای من گریه کنند و این خودش میتواند مستند شود .من امروز روزنامه شما را میخواندم دیدم نوشته آمار خودکشی سه برابر اعلام دولت است. چرا خودکشی و افسردگی باید اینقدر زیاد باشد؟ اینها درد جامعه است. چرا باید اینهمه بیماری جسمی باشد؟ چون به دامن طبیعت نمیرویم. تعدادی عکس از هیمالیا دارم که در فضای مجازی پخش کرده و جملاتم را زیر آنها نوشتهام. یکی از آنها این است: «اگر برای ورزش و تفریح وقت نگذاریم، همین وقت را باید در مطب پزشک صرف کنیم». بیتحرکی باعث خیلی از بیماریهای ماست. واقعا ورزش، بویژه ورزش کوهنوردی خیلی مؤثر است. کوه میعادگاه، محل بعثت و رسالت پیامبران بوده است. کوه جلوه معنوی بالایی دارد. شما با کوهنوردان واقعی و حرفهای هم که صحبت کنید میبینید مثل کشتیگیران مرام پهلوانی دارند و از زمین تا آسمان با بقیه ورزشکاران متفاوتاند.
-بهعنوان دبیر هیئت کوهنوردی استان اصفهان، شرایط کوهنوردی استان را چگونه ارزیابی میکنید؟
استان اصفهان پهناور است و پتانسیل بالایی دارد. کوهنوردی چند زیرشاخه دارد ازجمله اسکی کوهستان، دوچرخه کوهستان، سنگنوردی، یخ نوردی، هیمالیا نوردی. در رشته سنگنوردی مقامهای خیلی خوبی داشتیم. امسال در قسمت معلولان رتبه نخست کشور را به دست آوردیم. در رشته یخنوردی یا «دری تولینگ» نهتنها رتبه نخست کشور میشویم و هرسال سکو داریم؛ حتی جایگاه نخست جهان را توسط آقایان صفدریان و آقای سیدعماد حسینی به دست آوردهایم. برای نخستین بار در تاریخ کوهنوردی ایران توانستیم مدال طلای یخ نوردی جهان را تصاحب کنیم. در تمام زیرشاخههای کوهنوردی حرفی برای گفتن داریم ولی باید حمایت شویم. حمایت معنوی را بنده به دلیل اینکه تازه دبیر هیئت شدم و قبلا هم مسئول کارگروه قهرمانان بودم سعی میکنم انجام دهم. بحث استقبال، بدرقه، تقدیر و تجلیل، کار کردن گزارش و عکس آنها در سایتها و جراید و تشویق آنها در مجامع است. اما پول راهگشای اصلی ورزشکار حرفهای است. چون ورزشکار حرفهای خوراکش، خوابش و بدنسازیاش با ورزشکار معمولی فرق دارد.
-بهترین صعودی که داشتید از نظرتان کدام است؟
بهترینش صعود به بام قاره آمریکای جنوبی و بلندترین قله غیرآسیایی جهان در آرژانتین در ژانویه 2018 ایام سال نو میلادی همزمان با دیماه 96 بود. بهصورت انفرادی این صعود را انجام دادم و برای نخستین بار بود که یک ایرانی، انفرادی این قله را صعود میکرد. برای صعود این قله خیلی سختی کشیدم، چون انفرادی هم رفته بودم. از فرودگاه در تهران مشکل داشتم تا آرژانتین. فقط حدود 17 ساعت پرواز داشتم تا به آرژانتین برسم. صعود دلچسبی بود. با کمک و لطف خدا توانستم باوجود هوای خراب صعود کنم. روی همه قلهها فیلم میگیرم تا نگویند فتوشاپ است، پایین قله است و... این را به همه کوهنوردان هم پیشنهاد میکنم که فیلم بگیرند تا اثبات صعود باشد. هنوز هم هر چه فیلمهای این صعود را میبینم بدنم میلرزد، گریه شوق میکنم و واقعا این صعود به قله 7 هزار متری خشن، برای من دلچسب و دلنشین بود، از یادش نمیبرم.
-آنطور که از رزومه شما پیداست عکاس خوبی هم هستید و جوایز جهانی زیادی هم دارید. درباره ورودتان به عکاسی و ادامه راه آن بگویید.
عکاسی را هم از پدرم یاد گرفتم. پدرم یک دوربین پولاروید داشت، دوربینهایی که عکس را همان زمان چاپ میکرد. ما بچه بودیم، این دوربین را زمان تولد من خریده بود و میگفت دوربین با تو همسن است. من هم علاقهمند شدم. و با پولتوجیبیهایم یک دوربین خریدم. حلقه فیلم 110 میخورد. در دوران راهنمایی عکاسی میکردم. اینگونه پیش رفت تا در دوران دانشجویی کمکم دوربین بهتری خریدم. بهتازگی هم که دنیای دیجیتال عکاسی را متحول کرد. یکی از چیزهایی که در جشنوارهها به من کمک کرد، کوهنوردی بود و هر عکاسی نمیتواند به نقاطی که کوهنوردان میروند برود، به همین خاطر اگر یک کوهنورد عکاس هم باشد میتواند عکسهای ناب بگیرد. چون کوهنورد در درهها و آبشارها میرود و یا بهواسطه صعودهای برونمرزی به نقاطی میرود که هر عکاسی نمیتواند، برود. یکی از دلایل موفقیت من علاوه برداشتن استعداد ذاتی و اینکه از قدیم بهواسطه پدرم شروع کرده بودم، کوهنوردی است. چیزی در حدود شش یا هفت مدال طلا و چهار یا پنج نقره و برنز جهانی دارم. در مسابقات بینالمللی. حدود 15 تا 20 عدد هم ربان و لوح تقدیر از جشنوارههای خارجی دارم. درجه آرتیست فیاپ را سال گذشته کسب کردم. بهتازگی هم A فیاپ، یعنی هنرمند ممتاز فیاپ را کسب کردم. به لطف خدا افتخارات داخلی و خارجی در عکاسی هم داشتم.
-برگردیم سراغ کوهنوردی. همه صعودهای شما به خرج خودتان بوده یا حامی مالی هم داشتهاید؟
تابهحال از جیبم خرج کردم و هیچ شرکت و سازمانی تا این لحظه حتی یک ریال هم به بنده کمک است. برنامه اصلی من صعود به اورست است و قارههای دیگر که تابهحال کوهنوردی از ایران به بامشان صعود نکرده است. مثل بام قاره اقیانوسیه در کشور اندونزی و بام قاره آمریکای شمالی. ولی اینها همه مستلزم هزینه است. یا این است که من کمکاری کردم و خود را به اسپانسرها عرضه نکردم یا کملطفی مسئولان بوده است. حالا در آستانه 40سالگی هستم و در اوج آمادگی و تجربه به سر میبرم. اگر یک کوهنورد 20 ساله بگوید میخواهم قله 8 هزار متری بروم به او میخندند. میگویند هنوز تجربه نداری. هرچند در اوج آمادگی جسمی باشد ولی از نظر روحی- روانی و بلوغ فکری و تجربه به او میگویند آمادگی نداری و صبر کن. همان کاری که خارجیها میکنند. کوهنوردی مرتفع را از 40 سالگی آغاز میکنند. یعنی در این سن در اوج آمادگی جسمی و تجربی قرار دارند. بنده نمیخواهم ادعایی کنم ولی آمادهترین فرد استان اصفهان در زمینه هیمالیا نوردی هستم. در کشور هم یک سری قلل شاخص را برای نخستین بار صعود کردم که کتابی هم پیرامون آن نوشتهام. آمادهام تا به هر ترتیبی برای اسپانسر و کارکنان آن شرکت برنامههای طبیعت نوردی و کوهنوردی بگذارم. به لحاظ اینکه هم مربی رسمی فدراسیون هستم و هم مقامهای جهانی در زمینه عکاسی دارم، میتوانم از هر لحاظ حتی علاوه بر بخش تبلیغ و برندینگ خدمات اینچنینی هم ارائه دهم. از همینجا اعلام کنم که هر شرکتی هست، من قول میدهم که صعود موفق به این قلل مرتفع و شاخص داشته باشم.
-شما میگویید وقتی کوهنورد به سن 40سالگی میرسد، پخته میشود و تازه باید صعودهای بالای 6 هزار و 7 هزار متر را شروع کند. سؤال اینجاست که آیا آن فرد بعد از 40سالگی هنوز توان صعودهای بلندمرتبه را دارد؟
البته این به فیزیولوژی بدن انسان بستگی دارد. کوهنورد 80 سالهای داریم که به اورست یعنی بام دنیا صعود کرده است. نمیتوان گفت که فرد چون به این سن رسید دیگر نمیتواند کار کند یا اینکه چون فلانی در 80 سالگی توانسته پس من هم میتوانم. این کاملا به تمرینات و شرایط جسمی و روحی افراد بستگی دارد. چهبسا فردی تمرین نکند، در نتیجه نمیتواند راه برود؛ از سویی دیگر شخصی که تمرینات بدنسازی انجام میدهد و خود را ساخته و زیرساختهای جسمی را فراهم کرده میتواند در سن بالا هم ادامه دهد. ولی اگر فرد پیشنیازها را نداشته باشد و پیشنیازهای جسمی و روحی خود را نساخته درنتیجه نمیتواند.
-پس میتوان گفت کوهنوردی بازنشستگی ندارد. درست است؟
بله درست است.
-شما چند جلد کتاب هم نوشتهاید. درباره آنها بگویید.
نخستین کتابی که تألیف کردم کتاب صعود به بام اروپا و بام آفریقا است. این کتاب حاصل سفری است که در سه ماه هم کلیمانجارو و هم الوروس را صعود کردم. درواقع حاصل سفر به تانزانیا و روسیه است. ولی بعدازاین سفر حدود شش یا هفت ماه هر شب تا ساعت 2 بیدار بودم و این کتاب را مینوشتم و هر جای آن برایم دلچسب نبود دوباره ویرایش میکردم. برای نخستین بار در این زمینه در کشور یک کتاب چاپ شد و درواقع روزشمار سفر، راهکارهای کاهش هزینه و ... بود. این کتاب برای کوهنوردان، طبیعت گردان و حتی کسانی که برای سفر توریستی به آفریقا میخواهند بروند مفید است. ریز کار در این کتاب نوشتهشده است. دو کتاب دیگر هم هست البته وقت نکردهام تا آخر پیش ببرم. یکی در زمینه مدیریت بحران در زلزله است. کتاب دیگر هم راجع به ایران و طبیعت نابی است که دارد و صد مکانی که قبل از مرگ در ایران باید دید. اینطور که مسافت، موقعیت، پتانسیلها و راههای رسیدن به آن مکان با عکس و تصویر به صورت مستند در یک کتاب آمده باشد.
دهقان یکی از موفقترین و البته پرکارترین کوهنوردان اصفهانی است. کسی که رکورددار قلههای هفتگانه جهان است و در صعود اخیرش هم قله ابنسینا (لنین) با 7134 متر ارتفاع در کشور قرقیزستان را فتح کرده است. او که این روزها چهلسالگی را پشت سر گذاشته و بهاصطلاح در اوج پختگی خود به سر میبرد، کاملا آماده است تا مرتفعترین قلههای جهان را فتح کند و حتی نخستین اصفهانی باشد که اورست را زیر پا میگذارد. اما مشکلاتی پیش پای او و دیگر کوهنوردان است که در ادامه امین دهقان در گفتگو با اصفهان امروز به برخی از آنها اشاره میکند:
-چرا کوه و کوهنوردی؟ با توجه به اینکه شما در دانشگاه عمران خواندهاید.
شروع کوهنوردی من از سال 1371 در نوجوانی بود. پدرم معلم بود و خانه ما نزدیک کوه دنبه بود و وقتی بارندگی میشد ما به دامن کوه میرفتیم و سرازیر شدن آب از کوه و چشمهها را میدیدیم و این در ذهن من مانده است. حتی قبل از این در دوران دبستان هم پدرم ما را به کوه میبرد. کوهنوردی را از حدود 13سالگی آغاز کردم و حدود 27 سال است کوهنوردی میکنم. ولی بهصورت حرفهای و رسمی از سال 1388 کوهنوردی را با جدیت دنبال کردم. من مدرک کارشناسی ارشد مهندسی عمران دارم، ولی در کنار آن همیشه کوهنوردی را انجام دادهام و رکورددار صعود به قلل هفتگانه جهان در ایران به شمار میروم. سه قاره را با موفقیت صعود کردهام و فیلم از روی قله دارم. چهار قاره مانده تا قلل هفتگانه جهان را برای نخستین بار توسط یک ایرانی فتح کنم. هیچ ایرانی تابهحال به قلل هفتگانه صعود نکرده است.
-درباره صعود اخیرتان به قله ابنسینا یا همان لنین برایمان بگویید.
این قله 7 هزار و 134 متر ارتفاع دارد و در مرز قرقیزستان و تاجیکستان است. این قله که تاجیکستان از سال 2006 آن را به نام ابنسینا معرفی کرده، شکافهای زیادی دارد و زمان خیلی محدودی در سال، شاید حدود یک ماه زمان طلایی صعود کوهنوردان است. حدود دوازده تیم از ایران اعزام شدیم. من مربی رسمی فدراسیون هستم، به همین دلیل چند نفر از دوستان گفتند بیایید چندنفره به این قلعه صعود کنیم و شما مربی و سرپرست تیم شوید، بنده هم قبول کردم. شکر خدا با موفقیت و سلامتی قله را فتح کردیم. تخمین ما از کل فرآیند رفتوبرگشت حدود 27 روز بود که این کار را زودتر به انجام رساندیم و 20 روزه صعود کردیم و برگشتیم. کل زمانی که در کوه بودیم 12 الی 13 روز بود، بقیه زمان صرف جابهجایی شد. از تهران به قرقیزستان پرواز کردیم، در قرقیزستان با پرواز داخلی به شهر اوش رفتیم و از این شهر به روستای مربوطه نقل مکان کردیم تا به کوه رسیدیم. همه این فرآیند سه یا چهار روز طول کشید. در راه برگشت هم باید همین مسیر را طی میکردیم. نخستین گروه ایرانی بودیم که در سال 2018 به این قله صعود کردیم. بعدازاین که به اصطلاح این مسیر را باز کردیم، حدود 400 نفر از سراسر جهان ازجمله 36 نفر ایرانی دیگر برای صعود آمده بودند. خیلیها یک هفته بعد از ما میآمدند و چون مسیر بازشده بود راحتتر صعود میکردند. البته این قله در هر شرایطی سختی خود را دارد. هم بحث ارتفاع زدگی که برای بعضی کوهنوردان پیش میآمد و هم بحث خطر سقوط و بهمن. امسال دو نفر از کوهنوردان باتجربه خارجی در این کوه به دلیل بهمن جان باختند. کوهنوردی برونمرزی خالی از خطر نیست، ولی اینها را به جان خریدیم و آموزشهایش را دیدیم و بیگدار به آب نزدیم. گرچه برخی افراد در تیم ما، نخستین بار بود که کوهنوردی برونمرزی را تجربه میکردند و کمی سختی کشیدند؛ ولی برای من چون پیش از این تجربه صعود داشتم مشکلی پیش نیامد، در واقع تجربه صعودهایی از قبیل بام آفریقا، بام اروپا، بام آمریکای جنوبی و قله آیلنپیک در نپال به من کمک کرد. روی قله که رسیدم خیلی افسوس خوردم، چون به دنبال جایی میگشتم که بلندتر باشد ولی نبود. آنجا افسوس خوردم که چرا اسپانسر نیست که بتوانم قله 8000 متری بروم و برای نخستین بار بتوانم اصفهان را صاحب قله 8000 کنم. متأسفانه از من حمایت نمیشود درحالیکه به خیلی از سازمانها و شرکتها مراجعه کردم، ازجمله شهرداری، باشگاه ذوبآهن، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری، ولی دریغ از ذرهای حمایت. در بهمن 96 به قله آپونگاهوا (بام آمریکای جنوبی و بلندترین قله غیر آسیایی جهان و بلندترین قله آتشفشانی) صعود کردم که هزینه رفتوبرگشتم 33 میلیون تومان شد و مجبور شدم خودرویم را بفروشم. میخواستم با باقیمانده پول فروش ماشین به اورست هم صعود کنم که متأسفانه نشد.
-میگویید مسیر را در این کوه ما باز کردیم. یعنی قبل از شما این مسیر باز نشده بود؟
ببینید هر کوه چند مسیر دارد. مثل دماوند که چهار مسیر اصلی و چهار مسیر فرعی دارد که به قله ختم میشوند، البته قله لنین اینگونه نیست که چهار مسیر داشته باشد. این قله دو مسیر بیشتر ندارد. یکی حرفهای و تکنیکی است که سالهای گذشته بستهشده و کسی خطر نمیکند از این مسیر برود. یک مسیر نرمال هم دارد که همه از همین مسیر صعود میکنند. چند روز کولاک و برف بود تا جایی که کوهنوردان قبل از ما تا کمر در برف رفته و بازمیگشتند. آنها به ترکیب یخ و سنگ برخورده بودند که باد با کنار زدن برف از روی سطح کوه به وجود آورده بود. خیلیها این ریسک را نمیکردند و ترجیح میدادند، یک تیم صعود کند و مسیر را باز کند و سپس از این مسیر بیایند. بعد از صعود ما چند روز هوا خوب بود پشت سر ما خیلی از کوهنوردان از این هوا استفاده و صعود کردند ولی چند روز بعد دوباره هوا بد شد. بهطورکل اصلا حسابی روی قلههای بالای 6 هزار متر نیست. ممکن است شرایط جوی در این لحظه با یک دقیقه بعد فرق کند. لحظهای آفتاب است که به دلیل نبود آلایندهها نور خورشید مستقیم به بدن کوهنورد میتابد و میسوزاند و لحظهای بعد میبینی سریع ابری آمد و دما را عوض کرد.
-درباره مشکلاتتان بگویید. به نظر میرسد مهمترین مشکل شما حمایت مالی باشد. اما از طرفی باید پرسید این صعودها چه نفعی برای حامی و همچنین کشور و شهر کوهنورد دارد؟
کلا ورزش در کشور ما مغفول و مظلوم است. اگر یک ورزشکار ایرانی بتواند یک مدال جهانی یا آسیایی بگیرد باید دست او را بوسید. واقعا باید بدانید او در اوج بیمهری و مشکلات اقتصادی رشد کردهایم که این خیلی جای قدردانی دارد. متأسفانه در تاریخ کوهنوردی استان اصفهان هنوز هیچ کس به قله 8 هزار تایی صعود نکرده است. در حالی که خیلی از استانها ازجمله همدان، تبریز و تهران مهد کوهنوردی بودهاند. درست است که تهران امکانات داشته و پایتخت بوده ولی از آنطرف میبینیم یزد یا گیلان کوهنوردانشان را حمایت میکنند. در حالی که خیلی از شهرهای کوچک هم چندین صعود 8 هزار متری دارند. چرا مسئولان آنها در این فکر بودند؟ چرا در قزوین، شیشه و بلور قزوین علیپور را کاملا حمایت میکند و میشود سریعترین مرد عمودی جهان و ده مدال طلا میگیرد؟ ولی در اصفهان که بیشترین مالیات را میدهیم حمایت نمیشویم. میگویم حمایت از ورزشکار ارزشافزوده شما حساب میشود، میگویند سخت است و رفتوآمد دارد و شاید دارایی قبول نکند و روزه شکدار نمیگیریم؛ مشکل اینجاست. جاهای دیگر ریسکپذیرند، ارزش ورزش را میدانند. در اصفهان مسئولان ارزش را نمیدانند و ریسک نمیکنند. میخواهند مالیات را بدهند و از آنطرف ریسک نکرده و به قول خودشان دنبال دردسر نروند وگرنه این ورزش افتخار است. مثلا بگویند فلان استان امسال دو اورستنورد به بام دنیا فرستاد. اصلا این برای جامعه ورزش افتخار است. علاوه بر آن برای کوهنورد هم رزومه است. آقای مهرداد شهلایی که ام اس داشتند. ایشان با شعار نه به اماس و اینکه اماس هرگز من را متوقف نخواهد کرد، اورست را فتح کرد. میدانید با این کار چقدر از خودکشیها را کم کرد؟ چه تبعات فرهنگی داشت؟ چقدر از افسردگیها را کم کرد؟ همه دیدند ایشان اماس داشته، شش ماه روی تخت بیمارستان افتاده بوده و بدنش رعشه داشته و ازآنجا به بام دنیا رسیده است. اصلا این جریان از نظر اجتماعی و فرهنگی سود و منفعت بسیاری برای جامعه دارد. من که پرچم اسپانسر را میبرم، چه در گزارشهای اینچنینی، چه در اینستاگرام و یا صداوسیما یا گزارش خوانیها و تمرینهایم و یا در قله که با پرچم اسپانسر عکس میگیرم و در گزارشها و برنامههای رسانهای خود بیان میکنم، این بهترین تبلیغ است. مردم میبیند و میشنوند که فلان شرکت حامی شده است و این در ذهنها میماند. مثل چیزی که امروز در فوتبال اجرا میشود. خیلی از مؤسسات بانکی برای فلان تیم فوتبال اسپانسر میشوند؛ خب برای کوهنوردی هم اسپانسر شوید. ولی متأسفانه این هنوز جا نیفتاده است.
-فکر میکنید امیدی هست که در چند سال آینده این نگرش نسبت به کوهنوردی و بهطورکلی ورزش تغییر کند؟
بله امید هست. اصحاب رسانه با فرهنگسازی میتوانند خیلی کمک کنند. همین بحث آقای شهلایی را من عرض کردم. ایشان اماس داشت و رفت اورست. کار او پیامدهای روانشناسی زیادی داشت. در تمام شاخهها میتوانیم از صعود موفق ایشان را بحث کنیم. برای مثال اگر بتوانم به اورست صعود کنم و سپس بحث کنیم ببینیم من که بودم و چگونه به این موفقیت دست پیدا کردهام، میتواند تبعات بسیار مثبتی داشته باشد. من که روزی کرایه تاکسی برای رفتن به مدرسه نداشتم چقدر تلاش کردم مهندس عمران شوم، شرکت زدم و از زیر صفر شروع کردم و خودم را بالا کشیدهام. اگر بگویم که به بام چه قارههایی صعود کردم و چه سختیهای پیش پای من بوده؛ شاید خیلیها برای من گریه کنند و این خودش میتواند مستند شود .من امروز روزنامه شما را میخواندم دیدم نوشته آمار خودکشی سه برابر اعلام دولت است. چرا خودکشی و افسردگی باید اینقدر زیاد باشد؟ اینها درد جامعه است. چرا باید اینهمه بیماری جسمی باشد؟ چون به دامن طبیعت نمیرویم. تعدادی عکس از هیمالیا دارم که در فضای مجازی پخش کرده و جملاتم را زیر آنها نوشتهام. یکی از آنها این است: «اگر برای ورزش و تفریح وقت نگذاریم، همین وقت را باید در مطب پزشک صرف کنیم». بیتحرکی باعث خیلی از بیماریهای ماست. واقعا ورزش، بویژه ورزش کوهنوردی خیلی مؤثر است. کوه میعادگاه، محل بعثت و رسالت پیامبران بوده است. کوه جلوه معنوی بالایی دارد. شما با کوهنوردان واقعی و حرفهای هم که صحبت کنید میبینید مثل کشتیگیران مرام پهلوانی دارند و از زمین تا آسمان با بقیه ورزشکاران متفاوتاند.
-بهعنوان دبیر هیئت کوهنوردی استان اصفهان، شرایط کوهنوردی استان را چگونه ارزیابی میکنید؟
استان اصفهان پهناور است و پتانسیل بالایی دارد. کوهنوردی چند زیرشاخه دارد ازجمله اسکی کوهستان، دوچرخه کوهستان، سنگنوردی، یخ نوردی، هیمالیا نوردی. در رشته سنگنوردی مقامهای خیلی خوبی داشتیم. امسال در قسمت معلولان رتبه نخست کشور را به دست آوردیم. در رشته یخنوردی یا «دری تولینگ» نهتنها رتبه نخست کشور میشویم و هرسال سکو داریم؛ حتی جایگاه نخست جهان را توسط آقایان صفدریان و آقای سیدعماد حسینی به دست آوردهایم. برای نخستین بار در تاریخ کوهنوردی ایران توانستیم مدال طلای یخ نوردی جهان را تصاحب کنیم. در تمام زیرشاخههای کوهنوردی حرفی برای گفتن داریم ولی باید حمایت شویم. حمایت معنوی را بنده به دلیل اینکه تازه دبیر هیئت شدم و قبلا هم مسئول کارگروه قهرمانان بودم سعی میکنم انجام دهم. بحث استقبال، بدرقه، تقدیر و تجلیل، کار کردن گزارش و عکس آنها در سایتها و جراید و تشویق آنها در مجامع است. اما پول راهگشای اصلی ورزشکار حرفهای است. چون ورزشکار حرفهای خوراکش، خوابش و بدنسازیاش با ورزشکار معمولی فرق دارد.
-بهترین صعودی که داشتید از نظرتان کدام است؟
بهترینش صعود به بام قاره آمریکای جنوبی و بلندترین قله غیرآسیایی جهان در آرژانتین در ژانویه 2018 ایام سال نو میلادی همزمان با دیماه 96 بود. بهصورت انفرادی این صعود را انجام دادم و برای نخستین بار بود که یک ایرانی، انفرادی این قله را صعود میکرد. برای صعود این قله خیلی سختی کشیدم، چون انفرادی هم رفته بودم. از فرودگاه در تهران مشکل داشتم تا آرژانتین. فقط حدود 17 ساعت پرواز داشتم تا به آرژانتین برسم. صعود دلچسبی بود. با کمک و لطف خدا توانستم باوجود هوای خراب صعود کنم. روی همه قلهها فیلم میگیرم تا نگویند فتوشاپ است، پایین قله است و... این را به همه کوهنوردان هم پیشنهاد میکنم که فیلم بگیرند تا اثبات صعود باشد. هنوز هم هر چه فیلمهای این صعود را میبینم بدنم میلرزد، گریه شوق میکنم و واقعا این صعود به قله 7 هزار متری خشن، برای من دلچسب و دلنشین بود، از یادش نمیبرم.
-آنطور که از رزومه شما پیداست عکاس خوبی هم هستید و جوایز جهانی زیادی هم دارید. درباره ورودتان به عکاسی و ادامه راه آن بگویید.
عکاسی را هم از پدرم یاد گرفتم. پدرم یک دوربین پولاروید داشت، دوربینهایی که عکس را همان زمان چاپ میکرد. ما بچه بودیم، این دوربین را زمان تولد من خریده بود و میگفت دوربین با تو همسن است. من هم علاقهمند شدم. و با پولتوجیبیهایم یک دوربین خریدم. حلقه فیلم 110 میخورد. در دوران راهنمایی عکاسی میکردم. اینگونه پیش رفت تا در دوران دانشجویی کمکم دوربین بهتری خریدم. بهتازگی هم که دنیای دیجیتال عکاسی را متحول کرد. یکی از چیزهایی که در جشنوارهها به من کمک کرد، کوهنوردی بود و هر عکاسی نمیتواند به نقاطی که کوهنوردان میروند برود، به همین خاطر اگر یک کوهنورد عکاس هم باشد میتواند عکسهای ناب بگیرد. چون کوهنورد در درهها و آبشارها میرود و یا بهواسطه صعودهای برونمرزی به نقاطی میرود که هر عکاسی نمیتواند، برود. یکی از دلایل موفقیت من علاوه برداشتن استعداد ذاتی و اینکه از قدیم بهواسطه پدرم شروع کرده بودم، کوهنوردی است. چیزی در حدود شش یا هفت مدال طلا و چهار یا پنج نقره و برنز جهانی دارم. در مسابقات بینالمللی. حدود 15 تا 20 عدد هم ربان و لوح تقدیر از جشنوارههای خارجی دارم. درجه آرتیست فیاپ را سال گذشته کسب کردم. بهتازگی هم A فیاپ، یعنی هنرمند ممتاز فیاپ را کسب کردم. به لطف خدا افتخارات داخلی و خارجی در عکاسی هم داشتم.
-برگردیم سراغ کوهنوردی. همه صعودهای شما به خرج خودتان بوده یا حامی مالی هم داشتهاید؟
تابهحال از جیبم خرج کردم و هیچ شرکت و سازمانی تا این لحظه حتی یک ریال هم به بنده کمک است. برنامه اصلی من صعود به اورست است و قارههای دیگر که تابهحال کوهنوردی از ایران به بامشان صعود نکرده است. مثل بام قاره اقیانوسیه در کشور اندونزی و بام قاره آمریکای شمالی. ولی اینها همه مستلزم هزینه است. یا این است که من کمکاری کردم و خود را به اسپانسرها عرضه نکردم یا کملطفی مسئولان بوده است. حالا در آستانه 40سالگی هستم و در اوج آمادگی و تجربه به سر میبرم. اگر یک کوهنورد 20 ساله بگوید میخواهم قله 8 هزار متری بروم به او میخندند. میگویند هنوز تجربه نداری. هرچند در اوج آمادگی جسمی باشد ولی از نظر روحی- روانی و بلوغ فکری و تجربه به او میگویند آمادگی نداری و صبر کن. همان کاری که خارجیها میکنند. کوهنوردی مرتفع را از 40 سالگی آغاز میکنند. یعنی در این سن در اوج آمادگی جسمی و تجربی قرار دارند. بنده نمیخواهم ادعایی کنم ولی آمادهترین فرد استان اصفهان در زمینه هیمالیا نوردی هستم. در کشور هم یک سری قلل شاخص را برای نخستین بار صعود کردم که کتابی هم پیرامون آن نوشتهام. آمادهام تا به هر ترتیبی برای اسپانسر و کارکنان آن شرکت برنامههای طبیعت نوردی و کوهنوردی بگذارم. به لحاظ اینکه هم مربی رسمی فدراسیون هستم و هم مقامهای جهانی در زمینه عکاسی دارم، میتوانم از هر لحاظ حتی علاوه بر بخش تبلیغ و برندینگ خدمات اینچنینی هم ارائه دهم. از همینجا اعلام کنم که هر شرکتی هست، من قول میدهم که صعود موفق به این قلل مرتفع و شاخص داشته باشم.
-شما میگویید وقتی کوهنورد به سن 40سالگی میرسد، پخته میشود و تازه باید صعودهای بالای 6 هزار و 7 هزار متر را شروع کند. سؤال اینجاست که آیا آن فرد بعد از 40سالگی هنوز توان صعودهای بلندمرتبه را دارد؟
البته این به فیزیولوژی بدن انسان بستگی دارد. کوهنورد 80 سالهای داریم که به اورست یعنی بام دنیا صعود کرده است. نمیتوان گفت که فرد چون به این سن رسید دیگر نمیتواند کار کند یا اینکه چون فلانی در 80 سالگی توانسته پس من هم میتوانم. این کاملا به تمرینات و شرایط جسمی و روحی افراد بستگی دارد. چهبسا فردی تمرین نکند، در نتیجه نمیتواند راه برود؛ از سویی دیگر شخصی که تمرینات بدنسازی انجام میدهد و خود را ساخته و زیرساختهای جسمی را فراهم کرده میتواند در سن بالا هم ادامه دهد. ولی اگر فرد پیشنیازها را نداشته باشد و پیشنیازهای جسمی و روحی خود را نساخته درنتیجه نمیتواند.
-پس میتوان گفت کوهنوردی بازنشستگی ندارد. درست است؟
بله درست است.
-شما چند جلد کتاب هم نوشتهاید. درباره آنها بگویید.
نخستین کتابی که تألیف کردم کتاب صعود به بام اروپا و بام آفریقا است. این کتاب حاصل سفری است که در سه ماه هم کلیمانجارو و هم الوروس را صعود کردم. درواقع حاصل سفر به تانزانیا و روسیه است. ولی بعدازاین سفر حدود شش یا هفت ماه هر شب تا ساعت 2 بیدار بودم و این کتاب را مینوشتم و هر جای آن برایم دلچسب نبود دوباره ویرایش میکردم. برای نخستین بار در این زمینه در کشور یک کتاب چاپ شد و درواقع روزشمار سفر، راهکارهای کاهش هزینه و ... بود. این کتاب برای کوهنوردان، طبیعت گردان و حتی کسانی که برای سفر توریستی به آفریقا میخواهند بروند مفید است. ریز کار در این کتاب نوشتهشده است. دو کتاب دیگر هم هست البته وقت نکردهام تا آخر پیش ببرم. یکی در زمینه مدیریت بحران در زلزله است. کتاب دیگر هم راجع به ایران و طبیعت نابی است که دارد و صد مکانی که قبل از مرگ در ایران باید دید. اینطور که مسافت، موقعیت، پتانسیلها و راههای رسیدن به آن مکان با عکس و تصویر به صورت مستند در یک کتاب آمده باشد.