درد بی کسی (قسمت 309)

بقیه اسناد داخل پوشه طبیعی به نظر می‌رسید که همه امضاهایش شده بود اما آن صورت‌جلسه مشکوک را امضاء نکردم و زیر کازیه روی میزم مخفی کردم

بقیه اسناد داخل پوشه طبیعی به نظر می‌رسید که همه امضاهایش شده بود اما آن صورت‌جلسه مشکوک را امضاء نکردم و زیر کازیه روی میزم مخفی کردم و پس از امضاء بقیه اسناد را داخل پوشه گذاشتم و به خانم منشی دادم تا برای مقام طوسی پوش بفرستد. آن روز بدون دردسر گذشت عصر که دفتر تعطیل شد با تلفن شرکت به آموزشگاه ابراهیم زنگ زدم و صورت‌جلسه را برایش خواندم. خوب گوش داد و گفت: درست حدس زدی کمی بودار به نظر می‌رسد. فعلاً مخفی‌اش کن و اگر پرسیدند بگو هرچه در پوشه بود امضاء کردم تا ببینیم چه می‌شود. روز بعد منشی دفتر به من خبر داد که امروز عصر مقام طوسی پوش به محل شرکت می‌آیند، فهمیدم که قضیه مهمی پیش‌آمده که مدیر پشت پرده قرار است خودش را به دفتر شرکت برساند. صورت‌جلسه مشکوک را در پشت سیفون یکی از توالت فرنگی‌ها مخفی کردم و منتظر ماندم. نزدیکی‌های ساعت ۵ عصر بعد از مدت‌ها چهره نقش اول مناقصه و آقای ملکی را درحالی‌که سعی می‌کردند خودشان را مشتاق ملاقات با من نشان دهند دیدم. شاید توطئه‌ای تازه در پیش رو داشتند که مرا ناچار می‌کرد به‌شدت مراقب خودم باشم. مقام طوسی پوش گفت: امروز آمده‌ام که مژده بدهم کارت رو به اتمام است و همین روزها آن چک طلایی برایت صادر می‌شود تا با دریافت وجه آن مشکلات زندگی خود را حل کنید اما یکی دوهفته‌ای که از شما خبر نداشتیم مرا خیلی نگران کرده بود.

ارسال نظر