درد بی کسی (قسمت 383)

همان‌طور که قبلاً اشاره کردم یکی از ساکنان این خانه خلوت و سوت‌وکور که سرای سالمندان نام داشت پیرمردی وارسته و جهان‌دیده‌ای بود که نشان می‌داد اطلاعات کلانی از قوانین حقوقی و قضایی دارد.

همان‌طور که قبلاً اشاره کردم یکی از ساکنان این خانه خلوت و سوت‌وکور که سرای سالمندان نام داشت پیرمردی وارسته و جهان‌دیده‌ای بود که نشان می‌داد اطلاعات کلانی از قوانین حقوقی و قضایی دارد. این شخصیت آرام در یکی از ویلاهای شخصی نقشی بجا مانده از تاریخ تأسیس این خانه خلوت و اقامت را در آن به خود اختصاص داده بود اما گذشت زمان قدرت حرکت و راه رفتن در فضا را از او گرفته بود. بنابراین اکثر کسانی که اخلاق و روحیات او را می‌شناختند بدیدنش می‌آمدند و لحظاتی را در کنار او می‌گذراندند. من هم چند باری او را دیده بودم و می‌دانستم از قضات قدیمی دادگستری بوده که خانواده‌اش سال‌هاست او را در این مکان بجا گذاشته و خودشان خارج از کشور زندگی می‌کردند، به فکرم رسید محتوای پرونده مجدداً را با او در میان بگذارم شاید بتواند راهکاری برایش پیدا کند. بنابراین جعبه سوهانی را که شب قبل در مسیر برگشت از قم خریده بودم به ویلای او بردم و پس از احوالپرسی کل ماجرا را برایش تعریف کردم. درحالی‌که خودش را متعجب نشان می‌داد گفت: فکر نمی‌کردم اینقدر ساده باشی که بدون هیچگونه پشتوانه‌ای یک فقره چک دومیلیاردی بدون تاریخ را در اختیار یک غریبه بگذاری، حالا یکبار دیگر داستان را از اول برایم تعریف کن تا من بتوانم نکات حساس آن را یادداشت کنم، شاید بشود از لابه‌لای آن یک دفاعیه تهیه کرد و تحویل دادستانی تهران داد که پیگیر برگشت چک تو شود، البته فراموش نکن ممکن است این ماجرا برای تو هم مجازاتی داشته باشد اما چاره این نداریم جز اینکه قبل از اقدام شرخرهایی که امکان دارد چک را خریده باشند پا پیش بگذاریم و ماجرا را در پرونده ثبت کنیم.

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار