دهباشی: جشنهای ۲۵۰۰ ساله موفق بود
با تصویب طرح برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی توسط محمدرضا پهلوی، تمامی وابستگان حکومت پهلوی درصدد انجام این طرح برآمدند. آنها تمام تلاش خود را برای تحقق رویای شاهنشاه به کار گرفتند.
با تصویب طرح برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی توسط محمدرضا پهلوی، تمامی وابستگان حکومت پهلوی درصدد انجام این طرح برآمدند. آنها تمام تلاش خود را برای تحقق رویای شاهنشاه به کار گرفتند. نهادها، سازمانها و وزارتخانههای دولتی و سایر سازمانهای مربوط از دربار گرفته تا کوچکترین عضو دولتی، در این کار به مشارکت و تلاش پرداخته و شوراهای مختلفی در این زمینه تشکیل شد. با وجود اینکه جشنهای مذکور قرار بود در سال 1340 برگزار شود، پس از چندین بار به تعویق افتادن، سرانجام در سال 1350 به اجرا درآمد و رویای شاه با دعوت از بسیاری از سران و رهبران کشورها محقق شد. حکومت پهلوی با برگزاری جشنهای 2500 ساله در پی رسیدن به اهداف مختلفی بود که در بعد داخلی میتوان به تلاش حکومت برای مشروعیتبخشی به خود اشاره کرد و در بعد خارجی باید دانست که یکی از اهداف برگزاری این جشن ها دستیابی به وجهه بینالمللی برای حکومت پهلوی و معرفی ایران بهعنوان یک کشور درجه اول بود. از همین رو، کمیتههای بین المللی جشنهای 2500 ساله، با پرداختن هزینههای هنگفت در بسیاری از کشورهای دنیا، به تبلیغات گسترده در باب این جشنها دست زدند. «فرهیختگان» به مناسبت سالگرد برگزاری این جشنها ضمن تهیه گزارشی از جزئیات این مراسم، برای روشن شدن ابعاد مختلف این موضوع با کارشناسان و پژوهشگران این حوزه گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
حسین دهباشی، تاریخپژوه و مستندساز ایرانی و دبیر سایت تاریخآنلاین است. دهباشی تاکنون مسئولیتهای مختلفی را به عهده داشته که ازجمله آنها مدیریت پروژه تاریخ شفاهی ایران در سازمان اسناد و کتابخانه ملی است. وی از سال 1394 این پروژه را آغاز کرده و تاکنون با بسیاری از چهرههای مهم سیاسی و فرهنگی گفتوگو کرده است. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی «فرهیختگان» با این پژوهشگر 47 ساله است.
زمینههای سیاسی و اجتماعی که باعث شد شاه تصمیم به برگزاری جشنهای 2500 ساله بگیرد، چه بوده است؟
در آستانه دهه 50 حکومت پهلوی و مشخصا رهبر آن محمدرضاشاه به شرایط خاصی رسیده بود و از طرفی انباشت سرمایه و افزایش قیمت نفت باعث شده بود موقعیت اقتصادی ایران در منطقه و جهان تثبیت شده باشد، اما در عین حال هنوز حکومت از یک مساله رنج میبرد و آن هم عدماعتمادبهنفس به لحاظ یک دولت - ملت و یک کشور مستقل بود. حکومت پهلوی از سرآغاز خود- که درواقع کودتای 1299 بود و در مراحلی که خود شاه در شهریور دهه 20 تثبیت میشود و بعد از آن در کودتای 28 مرداد که به ایران باز میگردد- همیشه این نگاه را داشته که دستنشانده بیگانه است و یک حکومت ریشهدار نیست و از این بابت نیز همیشه رنج میبرد. حتی در خاطراتی که از نزدیکان شاه و بهطور مثال از اسدالله علم میخوانید، همیشه این مساله را میبینید.
در این مقطع شاه با نمایش کارهای بزرگ تلاش میکند موقعیت خود را در ایران و سایر کشورها تثبیت کند. ایده جشنها از سالها قبل مطرح بوده اما به جهت اینکه این مساله با مناسبتهای دیگر مانند تاجگذاری تلاقی پیدا کرد، درنهایت در سال 1350 این جشن برگزار شد. یکی از افراد اصلی که در این ماجرا مشوق بود، شجاعالدین شفاست که دبیرکل جشنها و مشاور فرهنگی شاه بود. همچنین نطق شاه که در پاسارگاد قرائت شد و از نظر ادبی ویژگیهای مهمی داشت، توسط این شخص نوشته شد. بحث اجرایی را نیز اسدالله علم و انصاری برعهده گرفتند و مسئولیت را به دولت نسپردند بلکه دربار مستقیما مسئول برگزاری جشن بود.
درباره جشنهای 2500 ساله دیدگاههای متعددی وجود دارد؛ دیدگاه اول این که پشت پرده برگزاری این جشن مساله ایرانگرایی یا باستانگرایی بوده است. دیدگاه دوم هم این را بیان میکند که از آنجا که انگلستان درحال خروج از منطقه بود شاه قصد داشت با هیاهو اعتباری برای خود دست و پا و خود را ژاندارم منطقه معرفی کند، تحلیل شما درباره این موضوع چیست؟
کیش و شخصیت شاه و احساس حقارت روانی در او شاید مهمترین علل روانی برگزاری این جشنها بوده است. در نظر داشته باشید با فاصله کوتاهی از این ماجرا وقتی که متفقین ایران را اشغال میکنند و کنفرانس تهران برگزار میشود، به جز استالین، دو قدرت دیگر اصلا حاضر به دیدار با شاه نیستند و در ایام بعد و بهطور مشخص در بحث نهضت ملیشدن صنعت نفت، شاه بهشدت از سوی نهضت ملی و دکتر مصدق و یارانش تحقیر میشود؛ یعنی شاه هم در داخل و هم در خارج تحقیر میشود. حال شاه این فرصت را دارد تا بتواند از خود شخصیت دیگری را بروز و به نوعی پادشاهی خود را ادامه پادشاهان قبلی و کوروش هخامنشی نشان دهد. البته درباره شرایط منطقهای نیز بحث خروج نیروهای خارجی بهویژه بریتانیا مطرح بود و مباحث منطقهای نیز مشوق احراز هویت در این ماجراست، اما به هرحال نکته این است که شاه میخواهد در داخل کشور از خود یک شخصیت مقتدر نشان دهد و اینگونه القا کند که مهمترین کشورهای خارجی هم آن را به رسمیت میشناسند و اینبار دیگر اینگونه نیست که سران کشورهای خارجی به ایران بیایند ولی او را به حضور نپذیرند و به این ترتیب شاه در خارج نیز برای خود یک نوع هویت ایجاد کرده است.
درمورد بحث باستانگرایی و از میدان به دربردن روحانیت نکتهای ندارید؟
جشنهای 2500 ساله با هدف برخورد با روحانیت و اسلام نبود و حتی شاه به دنبال آن بود که از روحانیت سنتی یا روحانیون هماهنگ با دربار برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم جلوگیری کند، اما همزمان رفتارهایی نیز از سوی تیم فرح وجود داشت که باعث آزردگی مردم و روحانیت میشد. در این رابطه میتوان به جشن هنر شیراز اشاره کرد که به اسم تجدد، فرهنگ ملی و مذهبی جامعه ایران را بهشدت به چالش کشید و در سالهای بعد نیز ادامه پیدا کرد. اما در عین حال حکومت به تعبیر مرحوم آلاحمد به دنبال دو عنصر برای خود بوده که این عنصرها را به اسم زرتشتیبازی و فردوسیبازی یاد میکند. به نظر او حکومت از لحاظ مذهبی میخواهد یک نوع هویت زرتشتی به جامعه بدهد و از نظر تاریخی نیز میخواهد به ایران باستان برای ایجاد هویت تاریخی اشاره داشته باشد. درواقع ایران میخواهد موقعیت خود را هم در مقابل کشورهای عربی در منطقه، مرزکشی کند و هم در مقابل کمونیست یک مرزبندی را بهعنوان جریان متفاوت داشته است.
زمان برگزاری جشنها وضعیت حکومت به چه نحو بود؟ برخی معتقدند آن دوره اوج خفقان سیاسی در کشور بود، درباره تحولات اجتماعی و فعالیت احزاب در آن دوره را توضیح میدهید؟
به لحاظ سیاسی شرایط داخلی ادامه سرخوردگی بعد از ملیشدن صنعت نفت بود و مردم یک دوره طولانی غیرسیاسی شدند. جز جریانهای کوچک سیاسی چه بین روحانیت و چه بین گروههای سیاسی چپ و ملیگرایان اساسا تمایلی به فعالیت سیاسی در ایران وجود نداشت و فعالیت سیاسی مردم در کمترین حد خود قرار داشت. آنچه به اسم سرکوبها از آن یاد میشود و بهطور مشخص بحث ساواک که بعد از کودتا توسط تیمور بختیار شکل گرفته بود، برخورد با بخش کوچکی از جامعه ایران است که بیشتر آنها نیز یا از گروه چپ بودند یا دنبالهرویهای ملیگرایان و معترض به نوع برخورد با دکتر مصدق. اما شرایط اقتصادی ایران در وضع بسیار خوبی بوده است. درواقع سال برگزاری جشنها با فوارهای مصادف میشود که به نهایت بلندی خود رسیده، اما دیگر درحال سرنگونی است. یعنی بعد از 10 سال رشد درخشان دورقمی و تورم بسیار نازل یکرقمی، حال درآمد نفت نیز به یکباره گسترش یافته و ظاهر مساله اینطور به نظر میرسید که ایران در شرایط درخشان اقتصادی است، البته این نگاه اشتباهی بود؛ زیرا بلافاصله بعد از برگزاری جشنها تورم دورقمی و در مقابل رشد اقتصاد یک رقمی شد و درآمد نفت نیز باعث بهبود شرایط
اقتصادی نمیشود، اما این جشنها در اوج ثروت دولت برگزار میشود.
هزینههای سنگین برگزاری این جشن بازتابهای خارجی گستردهای داشته و حتی میتوان گفت بازتابهای خارجی گستردهتر از بازتابهای داخلی بوده است. در آن برهه عموم تحلیلها در رابطه با هزینهها چه بود؟ حتی گفته میشود شخصیتهایی نظیر رئیسجمهور آمریکا و فرانسه به خاطر همین هزینههای سرسامآور در مراسم شرکت نکردند، این موضوع تا چه اندازه صحت دارد؟
درباره جشنها هزینه گزافی شده است؛ به حدی که بعدا مدام سیستم حکومتی و کسانی که بعد از انقلاب اسلامی خود را وابسته به این جریان میدانستند، درصدد کم کردن هزینهها برآمدند، اما آنچه که برای ما مرجع است، ارقامی است که توسط مسئولان اصلی ارائه شده است. صرفنظر از اینکه «ویلیام شوکراس»، به عنوان یک پژوهشگر رقم 350 میلیون دلاری را قید میکند، شجاعالدین شفا نیز در گفتوگوی شخصیای که با بنده در منزلشان در پاریس داشت، رقم 400 میلیون دلار را در نظر میگیرد. به این مساله هم توجه کنید که این اعداد و ارقام در برابر قیمت کالاهایی چون گندم و طلا امروز بیش از حدود دو میلیارد دلار هزینه برای جشن پنج روزه بوده و یک رقم بسیار گزاف است. البته از انصاف خارج نشویم که بخشهایی از این هزینهها در قالب نوسازی فرودگاه و زیرساختهای استان فارس و شهر شیراز و برج آزادی صرف شده است. درباره عدم حضور رئیسجمهور فرانسه این را نیز در نظر بگیرید که در آن شرایط نهتنها وضعیت اقتصاد مردم معمولی ایران خوب نیست، بلکه در شرایط جهانی نیز اوج جریان چپگرایی را داریم، بنابراین یکی از علل عدم حضور رئیسجمهور فرانسه در این جشن مخالفت احزاب سوسیالیست در آن دوران است. البته شاه این مساله را نسبت به فرانسویها کینه میکند و در خاطرات علم نیز وجود دارد که شاه دیگر حاضر نمیشود رئیسجمهور فرانسه را بپذیرد تا وقتی که او به ویلای شخصی شاه به سوئیس میرود. علت این مساله نیز نیاز فرانسویها به نفت ایران است و او با این دیدار به نوعی از شاه رفع کدورت میکند. در نظر داشته باشید که از جهت دیگر نیز این جشنها، جشن موفقی بوده است، از این حیث که توانستند این میزان از مسئولان کشورهای دیگر را دعوت کنند و آنها نیز بپذیرند و وارد ایران شوند و اگر سایر عناصر در برگزاری این جشنها درست چیده میشد، میتوانست یک نقطه عطف در هویتسازی و شخصیتسازی برای ایران باشد.
مسالهای که باعث میشود این اتفاق نیفتد و منجر به کدورت هم در داخل و هم در خارج از ایران میشود، اول به نوع برگزاری این جشنها برمیگردد. در این جشن پذیرایی از میهمانان با حجم بالای غذاهای غیرایرانی صورت میگیرد، آن هم در جشنی که برای تاریخ هویت ایران برگزار شده است. مساله دوم نیز نوع برگزاری مراسم از حیث شباهت به جشن هنر شیراز است که نشان از هویت ایرانی ندارد. نکته بسیار مهم آن است که یک سال بعد از برگزاری جشنها، عبدالرضا انصاری که در واقع قائممقام جشن بود، اشاره میکند که وقتی فیلم برگزاری جشن را میبینند، به این نکته میرسند که مردم در کجا حضور دارند؟ نهفقط در تخت جمشید بلکه نوع جشنهایی که در تهران و سایر شهرها برگزار شده بود. به زعم آنها اگر در کنار اصل جشنها مراسمهای کوچکتری نیز برگزار میشد که عموم مردم حضور داشتند، مردم احساس مشارکت پیدا میکردند. متاسفانه این جشنها صرفا جشن درباری بوده و در آن دوره هیچ مراسمی که مردم، مدارس و دانشگاهها در آن مشارکت کنند، وجود نداشته است. بنابراین مردم احساس میکردند این جشن خصوصی دربار است و همین مساله بیشتر باعث آزردگی مردم شده بود. اگر این جشن ابعاد
مردمی نیز داشت، شاید میتوانست به موفقیت برسد. در واقع زمانی این جشن برای مردم خوشایند بود که آنها احساس میکردند میزبان سران کشورهای خارجی هستند، در حالی که آنها احساس میکردند دربار میزبان است و درنهایت باعث کدورت شد.
چطور پیش از آن شاه و دربار احساس نمیکردند اینگونه هزینهها ممکن است باعث کدورت مردم شود؟
شاه متوجه تغییر زیرساختی جامعه ایران نبود و شاید اطرافیان او نیز به خاطر روحیهای که بهخصوص بعد از دولت حسنعلی منصور شکل گرفت، کسانی عهدهدار مسئولیتهای حکومتی شدند که بهرغم اینکه دنیا را به خوبی میشناختند و به زبانهای خارجی مسلط بودند، اما جامعه ایران را اصلا نمیشناختند. بعضی از آنها حتی نگاه تحقیرآمیز به جامعه داشتند و مابقی هم که این نگاه را نداشتند، نمیتوانستند با جامعه ارتباط برقرار کنند. در سال 1350 شرایط هیات دولت ایران به این شکل بود که وقتی نوارهای آن جلسات را گوش میکنید، بعضا بعد از اینکه اختلاف نظری در هیات دولت ایجاد میشود، وزرا و نخستوزیر برای رساندن منظور خود به انگلیسی و فرانسوی صحبت میکنند. در جلسات شرکت نفت که اساسا به انگلیسی برگزار میشد، نشاندهنده آن است که این افراد از مردم و جامعه شناختی نداشتند. نمیخواهم بگویم آنها مردم را دوست نداشتند، بلکه آنها را نمیفهمیدند و در واقع از همین جهت است که وقتی متغیری بهعنوان شناخت جامعه ایران را در نظر نمیگیرید، نتیجه، بروز آن رفتارها است و احساس میکنید باید آمرانه و از موضع بالا با مردم برخورد کنید.
اما امروز که به آن جشنها نگاه میکنم، شخصا به جای اینکه بر اصل برگزاری جشنها حرفی داشته باشم، با تصور اینکه ایران درآمد برگزاری این جشنها را داشته است، بیشتر روی نحوه برگزاری جشنها حرف دارم. به نظر من نحوه برگزاری جشن کاملا غیرایرانی بوده است، ایرانی که یک وجه آن اسلام است. بعد از این همه سال بنده روی قیمت جشنها اعتراض نمیکنم، بلکه بیشتر اعتراضم برای آن است که مردم در آن جشنها دیده نشدند.
آقای دهباشی! از نظر تاریخی ماحصل سیاسی و اقتصادی برگزاری این جشنها برای کشور ما چه بوده است؟
درخصوص اینکه بعد از برگزاری این جشن افزایش درآمد نفت را بهعنوان مهمترین شاخصه اقتصادی ایران داشته باشیم، اینگونه نبوده است. اما درباره اینکه موقعیت ایران در منطقه و جهان که یک نکره بود و به معرفه تبدیل شد، برگزاری این جشن تاثیر مثبتی داشته است. در بحث جهانگردی نیز در تصویرسازی ایران در دنیا تاثیر چشمگیری گذاشت. با این حال در تمام سالهای بعد میزان درآمد جهانگردی ایران به حدی نبوده که بتوان آن را با هزینه جشنها مقایسه کرد. نمیگویم هدف تبلیغات اقتصادی بوده، اما به هر حال تاثیر مثبت داشته است. اما در مقابل در داخل کشور تاثیر منفی گذاشت و آن هم از این جهت بود که مردم احساس جدی دوگانگی حکومت و خودشان را داشتند و این احساس برای مردم بسیار ناخوشایند بود. از یک طرف این وقایع باعث رنجیدگی اقشار سنتی جامعه شد و از طرف دیگر آن زمان محیطهای دانشگاهی و روشنفکری ایران نیز تحت تاثیر چپ جهانی قرار داشت و این اقدام برای محیط روشنفکری ایران نیز ناخوشایند بود، اما این جشنها بهطور کلی در محیط بینالمللی و در منطقه برای ایران احراز هویت کرد.
در واقع شما اعتقاد ندارید که این ماجرا شروعی برای سقوط حکومت پهلوی بود؟
اصلا چنین اعتقادی ندارم. این نگاه که مردم به این نتیجه رسیدند حکومت شاه جواب نمیدهد و نباید وجود داشته باشد، چهار یا پنج سال بعد از برگزاری جشنها شکل گرفت. این ماجرا که بزرگتر از 28 مرداد که از علیالاساس حکومت شاه را در ذهن مردم، نامشروع جلوه میدهد نیست. اما قبول دارم که ناخوشایندی در بین مردم ایجاد میکند. حتی جشنهای 2500 ساله به اندازه جشن هنر شیراز که در سالهای بعد برگزار میشد، تاثیر منفی نداشته است و در این جشنها تنها عاملی که به چشم مردم آمد، بحث هزینههای زیاد بوده است که حتی در چارچوب بودجه ایران پذیرفتنی بود. اما با طبقه محروم که در آن زمان بیش از 70 درصد جامعه ایران را دربر میگرفت، ناسازگار بود. پس این موضوع یک شاخص میشود برای اینکه مردم از حکومت ناراضی باشند، اما به نظر من نقطه عطف نارضایتی مردم از حکومت شاه نبوده است.
بنابراین شما این حرف «شوکراس» را که میگوید رهآورد این جشن برای شاه جدایی کامل او از واقعیت بوده است هم قبول ندارید؟
شاه در این جشنها به نقطه اوج نخوت خود میرسد و از این لحاظ حرف شوکراس درست است. شاه به موقعیتی میرسد که خودش را که دو مقطع یعنی در سال 1320 و بعد از کودتای سال 32 دستنشانده بوده، با کوروش مقایسه میکند و میگوید کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم، در حالی که شاه حتی با پادشاهان متوسط ایران هم از لحاظ نوع استقلال و اقتدار قابلمقایسه نیست. اطرافیان و جو رسانهای و این میزبانی بزرگ شاه را به اوج نخوت خود میرساند و بیشتر از اینکه مردم از حکومت جدا شوند، بعد از جشنها این شاه است که از مردم جدا میشود.